گفتوگوهای مهاجرت؛ مجموعه ۳۵ نقد به سخنرانی دکتر رنانی با عنوان «چرا مهاجرت نمیکنم؟» است.
در مورخ 22 آبان ماه امسال، جناب دکتر محسن رنانی (طی یک سخنرانی) به موضوع مهاجرت نخبگان پرداختند. اکنون مجموعه نقدهایی که به آن سخنرانی شده است در قالب کتابچه ای 101 صفحه ای منتشر شده است. از آقای دکتر عبدالکریم سروش در سلیکن ولی کالیفرنیا تا سایر عزیزانی که دغدغه «گوهر ایران» (به تعبیر جناب دکتر رنانی) را داشته اند.
جدای از مباحثِ آن سخنرانی، نکته ای که باید مد نظر قرار گیرد، مسئلۀ پویایی و هم اندیشی در فضایِ فکری است که اگر به صورت «منظم» و منسجم صورت پذیرد منجر به چنین محصولات فکری می شود. عملاً، همکاران دکتر رنانی (که زحمت زیادی در برگزاری آن نشست سخنرانی آبانماه متحمل شده بودند) کار را نیمه رها نکرده، و بعد از برگزاری نشست، در تلاشی دیگر به تدوین مجموعۀ نقدها پرداختند. این شاید اولین بار است که در خصوص یک موضوع فکری/سخنرانی، به این شکل منسجم و منظم (به تضارب آراء و جمع آوری نظراتِ بعد از سخنرانی) پرداخته می شود.
نقد اینجانب به سخنرانی دکتر محسن رنانی
یادداشت زیر، نقد اینجانب به سخنرانی مذکور، مندرج در صفحه 35 کتابچه است:
در مورخ 22 آبان ماه امسال، جناب دکتر محسن رنانی (طی یک سخنرانی) به موضوع مهاجرت نخبگان پرداختند. بحث مهمی که در آن سخنرانی مطرح شد موضوع Possibility و Option در امر مهاجرت/عدم مهاجرت بود.
این بحث (با این شیوه طرح) بسیار تازگی داشت (لینک سخنرانی (https://t.me/Renani_Mohsen/404)) و پیش از این از لسان فرد دیگری نشنیده بودم. اینکه در «هجرت» ما در برابر Option (گزینه های مشخص) قرار می گیریم ولی در «عدم هجرت» در برابر Possibility (گزینه های غیرمشخص) قرار می گیریم.
در پایان بحث مذکور، جناب رنانی در بیانی توام با احساس و خلوص از روندِ فعلی هجرت در ایران ابراز نگرانی کردند. (این بُرش از سخنرانی در طیف وسیعی در فضای شبکه های اجتماعی همرسان شد)
در بحث مذکور به نیکی به تفاوتِ «مهاجرت» و «مهاجرت علمی» پرداخته شد لیکن نکته ای که در خصوص این بحثِ 22 آبان ماه مطرح است تفکیک بحث «مهاجرت علمی» با «مهاجرتِ منتهی به حضور در مراکزِ برترِ علمی دنیا» است.
ضروری است به این واقعیت توجه شود که "الزاما" همۀ مهاجرت های علمی، منتهی به حضور در مراکز تحقیقاتی/علمی «برتر دنیا» نمی شود. این واقعیت به این مفهوم است که بسیاری از نخبگان علمی به رغمِ برخورداری از رزومه هایِ قوی و سابقۀ دستاوردهای شاخص، اما موفق نمی شوند که در «مراکزِ خاصّ علمی/ پژوهشی» مستقر شوند.
در این بحث، ضروی است تعریف روشنی از «برترین مراکز علمی» داشته باشیم. بدین منظور، استفاده از چند مثال می تواند یاری دهندۀ ما در روشن شدنِ این بحث باشد. مثلا در بحث «سرطان»، در دانشگاه های مختلف دنیا تحقیقاتِ دامنه داری در دست انجام است ولی مرکز سرطان اندرسون در دانشگاه تگزاس دارای سابقه، امکانات و طیفِ وسیعی از محققین است که در کمتر مرکزی در دنیا وجود دارد. یا در مثالی دیگر، در بحث «قلب و بیماریهای قلبی» مطالعاتِ دامنه دار و گسترده ای در بیمارستان ها و مراکز علمی مختلف دنیا از ژاپن و چین گرفته تا اروپا و آمریکا در جریان است ولی دپارتمان میلر در بیمارستان کلیولند در ایالت اوهایو آمریکا موقعیت بسیار ویژه ای (به لحاظ برخورداری از فاندهای پژوهشی، امکانات آزمایشگاهی، جرّاحی، درمانی و ...) در این بحث دارد.
در مثالی دیگر می توان به آسیب های ناشی از سوانح طبیعی به شهرها و مدیریت شهری پرداخت. مراکز تحقیقاتی زیادی در دنیا به مطالعه بحث مهندسی زلزله/سازه می پردازند ولی دانشگاه کالیفرنیا ساندیِگو (UC San Diego) به عنوان پیشتاز در این عرصه محسوب می شود.
بحثِ مشخص در اینجاست که یک پژوهشگر/نخبه علمی (ایرانی) که در کارنامه و رزومۀ گذشتۀ خود، سابقۀ موفقیت در المپیادهای جهانی و... را هم داشته باشد حتی «اگر بخواهد» و همه تلاش خود را هم مصروف کند، اصلا «تضمینی» نیست که «موفق» به حضور در چنین مراکز پیشرو علمیِ دنیا شود. دلیل این امر، رقابت بسیار فشرده با نمایندگان سایر کشورهای دنیا (و بعضا تاثیر پارامترهایی دیگر همچون افراد پشتیبان و...) در مسیرِ رشد و موفقیتِ نخبه است.
اما دلیل طرح این بحث چیست؟
بحث در اینجاست که «اگر» کسی (نه فقط از ایران بلکه از هر کشور دیگر دنیا) موفق به حضور در این مراکز پیشرو/ممتاز/برتر علمی دنیا شود، چنانچه موقعیتِ خود را به نمایندگان سایر ملل واگذارد و به کشور خود بازگردد، اجحاف و ظلم مستقیم به میهن خود روا داشته است چرا که «حضور» در چنین مراکزی باعث ارجاعِ آثارِ مستقیم/غیرمستقیم گسترده به میهن می شود (که حتی «حضور فیزیکی در کشور» منجر به این میزان از آثار نخواهد شد).
بنابراین در این بحث ضروری است که جناب دکتر رنانی تفکیک مشخصی از مهاجرتِ علمی با مهاجرت علمیِ منتهی به حضور در مراکز خاص قائل شوند. مثلا در رشته اقتصاد، یک دانش آموخته اقتصاد می تواند منشا اثراتِ بسیاری برای کشور خود شود اما فردی که در دانشکده اقتصاد موسسه فناوری ماساچوست (MIT) یا دانشگاه استنفورد حضور دارد (با وجود غیبت فیزیکی از فضای کشورِ مادری خود) منشا آثار و برکات علمی/اجرایی جدی در عرصه تصمیم گیری هایِ کلان مالی خواهد شد.
البته بدیهی است که «عزمِ حکومت ها» در بهره برداری از نخبگانِ حاضر در مراکز برتر تحقیقاتی دنیا در اینکه آن افراد منشاءِ اثرات برای کشورشان بشوند، بسیار ضروری است. ولی حتی اگر حکومت ها در این امر مصمم نباشند، نفسِ حضور یک مجارستانی در برترین مرکزِ جراحی قلب دنیا، یا برترین مرکز مطالعاتِ زلزله دنیا، یا برترین مرکز مطالعات سرطان و... منشا اثرات غیر مستقیم برای مجارستان خواهد بود. دلیل این امر، مقتضیاتِ دنیای جدید و «امکان ارتباطاتِ» سهل و آسان از طریق وب توسط اساتید و دانشجویانِ امروز است. امکانی که تا حدود بیست سال پیش اصلا به این گستردگی فراهم نبود.
ملاحظۀ موارد فوق باید ما را به این امر رهنون نماید که اگر حضورِ یک جراح هندی در مرکز جراحی قلب کلیولند یا یک زلزله شناسی ترکیه ای در مرکز مطالعات زلزله دانشگاه کالیفرنیا-ساندیگو باعث آثارِ بیشتر برای هند یا ترکیه است، نگاهِ روشن ما ایرانیان به امر چگونه است؟
مهاجرت در سرنوشت انسان و در تاریخ بشر همواره یک پارامتر کلیدی و موثر بوده است. اما مقتضیاتِ «دنیای جدید» باید ما را به این ملاحظه رهنون سازد که ضروری است یک تفکیکِ روشن بین مهاجرت علمی با مهاجرت علمیِ منتهی به قله های علمی دنیا داشته باشیم.
حضور مرحوم مریم میرزاخانی در دانشگاه استنفورد از این دست بود.
* پژوهشگر مهندسی سازه در مرکز مطالعات زلزله دانشگاه برکلی
نظر شما