فارس پلاس: مبانی معرفتی دو کارکرد جدی دارد: اول شناخت موضوع را کمک می‌دهد و دوم نحوه مواجهه با آن را. 

برای مبانی معرفتی می‌توان دو مبنا را معرفی کرد: مبانی معنوی و مبانی شناختی. مبانی معنوی همان عدالت فردی است و مبانی شناختی مربوط می‌شود به حوزه نظام اندیشه.

وقتی از عدالت فردی حرف می‌زنیم یعنی همان ورود‌های ظالمانه به عرصه عدالتخواهی. یعنی روش ورود به عدالتخواهی یعنی همان که آبروی افراد را می‌برد، همان که به زندگی شخصی افراد سرک می‌کشد و یعنی همان که حاضر است ماکیاولی با ماجرا مواجهه شود. 

وقتی از مبانی شناختی حرف می‌زنیم یعنی همان که بعد از مواجهه با اصل سوژه رقم می‌خورد. یعنی همان تعمیم غلط به کل، یعنی همان که می‌گوید کل کشور را فساد برداشته است، یعنی همان که ضدانقلاب می‌تواند عینا حرف عدالتخواه بی‌مبنا را منتشر کند.

این تذکر رهبر انقلاب را ملاحظه کنید: " مـا در اوایـل انقلاب، جوانهایـی را داشـتیم کـه اینهـا مردمان مسـلمانی بودند و برای اسلام وارد میدان شـده بودند، اما چون مبانی معرفتیشـان ضعیف بود، پایه‌هـای معرفتیشـان محکـم نبود (حالا به هـر دلیلی)، اینها جذب گروههای ِ التقاطی شـدند و از یک جوان مؤمن سـالم اسلام‌طلب تبدیل شـدند به کسـانی که برروی هم‌میهن خودشان اسلحه کشیدند". ۹۸/۲/۲۸

یک ماه بعد رهبر انقلاب همین تذکر را در بحث تحول‌گرایی می‌دهند: " تحول صحیح احتیاج دارد به پشـتوانه ٔ فکـری یعنـی هـر حرکـت بی‌پشـتوانه فکـری را نمیشـود تحـول دانسـت. بعضـی از حرکتهای سـبک و سـطحی را نمیشـود به حسـاب تحول گذاشـت. تحول پشتوانه فکری میخواهد."  ۹۸/۳/۱۴

یک رهزن جدی: در کلام امام و آقا هست!

آیا ذکر هر جمله از رهبر و امام به معنی رجوع به مبانی است؟ اینجا گره جدی وجود دارد که باید به آن توجه کرد. گاهی مشاهده می‌شود برخی افراد تک جمله‌ای از امامین انقلاب را برای توجیه رفتار و عملکرد خود استفاده می‌کنند. باید چه کرد؟ اصل را باید بر نظام اندیشه گذاشت. 

نظام اندیشه چیست؟

رهبرانقلاب در کتاب طرح کلی اندیشه اسلام در قرآن می‌فرمایند: " طـرح اسلام به صـورت مسـلکی اجتماعـی و دارای اصولـی منسـجم و یکآهنـگ و ناظـر بـه زندگـی جمعـی انسـانها، یکـی از فوریترین ضرورتهای تفکر مذهبی است."

در همان کتاب توضیح داده می‌شود که یک طرح کلی و یک نظام فکری دارای چند ویژگی مهم است:

اول: کلان باشد. یعنی یک تصویر هوایی از همه اجزای مرتبط به ما بدهد.

دوم: انسجام داشته باشد. همه اجزا را باید در کنار هم با انسجام منطقی درک کرد. مثل قلب با سایر اجزای بدن.

سوم: امتداد تا عمل داشته باشد. یعنی در ذهن متوقف نشویم. باید تا عمل ادامه پیدا کند و افراد تبدیل به افرادی ذهنی نشوند.

بدون توجه به این مبانی ورود به این عرصه خطرناک است. هم می‌تواند تحول و عدالتخواهی را به تاخیر بیاندازد و هم می‌تواند دنیا و آخرت افراد را به چالش بکشد. 

انتهای پیام/