سرهنگ خلبان بهمن ایمانی: پانزدهم آذرماه، سالروز شهادت شهید سرلشکر خلبان احمد کشوری است، ویدیویی از این شهید شریف در تاریخ باقی مانده که او در حلقه همرزمانش با دوربین صحبت میکند و با غیرت و رشادت، حماسه خود و همرزمانش را در عملیات بیان میکند و از انهدام ۴۰ تانک خبر میدهد.
این ویدیو را من بارها نگاه کردهام و هربار که نگاهش میکنم ،حس بیبدیلی از غیرت و غرور و شرف و ایثار را در آن میخوانم.
سخنان شهید کشوری، هزاران بار از ذهنم عبور کرده و هر بار که بر فراز کوههای سر به فلک کشیده پرواز کردهام، تصویر چشمان و چهره شهید احمد کشوری بر فراز کوههای ایلام و کرمانشاه و در حال پرواز و نبرد، بر ذهنم حک شده است.
سخنان شهید احمد کشوری در این ویدیو ،پس از یک نبرد سهمگین و پر هیجان ضبط شده است؛ او و هم پروازانش، هزاران موشک و راکت به سمت دشمنان شلیک کردهاند و برای این کار و زندهماندن و جنگیدن مجبور بودهاند از میان رقص گلولهها در آسمان راهی برای عبور بیابند و آدمهای اهل جبهه و جنگ میدانند که این کار چقدر سخت و انرژیبر است.
اما به چهره کشوری که نگاه میکنی و نحوه ادای کلمات را که میبینی، نه تنها هیچ خستگی دیدهنمیشود، بلکه سرشار از شور و عشق و شرف و آمادگی برای پرواز و نبرد بیامان دیگر است.
نگاه و چهرهاش، به کوه درس صلابت و به دریا درس سخاوت میدهد؛ عشق از نگاهش، درس روسپیدی میگیرد و شهادت،شوق در آغوش گرفتنش را دارد.
گاهی فکر میکنم، جنس جان و دل احمد کشوری، عباس دوران و منصور وطنپور و هزاران قهرمانی که برای عزت این ملت ،حماسه آفریدند، از کدام گوهر و کدام جوهر بود که افتادند تا ما نیافتیم و فدا شدند تا ما بایستیم و همه منافع و آینده فرزندانشان را فدا کردند تا میهن و مردمشان فدا نشود؟؟
در روز شهادت «کشوری»، چشمم را به عکس او دوختهام و با او حرف میزنم؛ فرزندم وارد اتاقم میشود؛ به او نگاه میکنم و به یاد فرزندان شهدا میافتم.
قطره اشکی، از گوشه چشمم سرازیر میشود و صورتم را در مینوردد و بر لبم مینشیند؛ چشیدم،تلخ بود ،شور بود! برای همیشه، مدیون فرزندان شهدا هستیم ...
نظر شما