شناسهٔ خبر: 51001220 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: صدا و سیما | لینک خبر

زندگی در جایی که نمی‌توان چیزی خرید چگونه است؟

اگر خرید‌ کردن در جهان متوقف شود، چه اتفاقی می افتد؟

جامعه ما چنان بر پایه خرید کردن ساخته شده است که خیلی از وقت‌ها، اگر قصد نداشته باشید چیزی بخرید، اصلاً نمی‌توانید از خانه خارج شوید. همه‌جا، از پارک‌ها و خیابان‌ها و دیوار‌ها تا سایت‌های اینترنتی پر از دعوت به خرید است.

صاحب‌خبر -

به گزارش گروه وب‌گردی خبرگزاری صدا و سیما، اگر یک‌ روز صبح بیدار شویم و ببینیم خرید‌ کردن دیگر ممکن نیست، چه می‌شود؟ کتاب جدید جی. بی. مک‌کینون، روزنامه‌نگار مشهور کانادایی، چنین جامعه‌ای را تصویر می‌کند: جامعه‌ای که هم به گذشته‌های دور شبیه است، هم به آینده‌های دور. اما شاید برای امروزمان حرفی داشته باشد.

اگر خرید‌ کردن در جهان متوقف شود ، چه اتفاقی می افتد؟

در چنین جهانی هرج‌و‌مرج نیز وجود دارد. مثلا میلیون‌ها نفر از کارگران از کار بیکار می‌شوند

کتابِ جدید او "روزی که جهان دست از خرید کردن برمی‌دارد"، به بررسی این می‌پردازد که اگر جهان کنونی به جامعه‌ای تبدیل شود که دیگر حول محور خرید‌ کردن نچرخد، چه روی خواهد داد؟ جامعه‌ای که در آن نقش اصلی ما مصرف‌ کردن نیست و کارت‌های اعتباری ما رایج‌ترین ابزاری نیستند که به کار می‌بریم.

«آزمایش ذهنی» او مانند حماسه‌ای علمی-تخیلی از یک کارگردان ماهر یا شاید همچون صحنه‌ای از یک همه‌گیری جلو می‌رود. در آن روز فرضی، جهان خرید‌ کردن را متوقف می‌کند، انتشار دی‌اکسیدکربن کاهش می‌یابد، آسمان آبی‌تر می‌شود و به دور از آلودگی تبلیغاتِ صفحاتِ گوشی‌های هوشمند، ذهنمان به زلالی و صافی اقیانوس‌های پاکیزه‌ای می‌شود که نهنگ‌ها شادمانه در آن شناورند.

البته در چنین جهانی هرج‌ و‌ مرج نیز وجود دارد. مغازه‌ها تعطیل می‌شوند، خطوط تولیدی به‌تدریج متوقف می‌شوند و میلیون‌ها نفر از کارگران کارخانه‌ها از کار بیکار می‌شوند. اقتصاد جهانی طوری سقوط می‌کند که رکود سال ۲۰۰۸ در مقایسه با آن ذره‌ای بیش نیست. مک‌کینون می‌نویسد: «شوک بزرگی به پا خواهد شد که تاریخ نظیر آن را به خود ندیده است».

تنها مورد ناممکنی که در دیدگاه او وجود دارد بازۀ زمانی است: او فکر می‌کند به‌جای اینکه همۀ خرید‌ها را یک‌شبه متوقف کنیم، در عمل باید جامعه را طی چندین سال بازسازی کنیم تا مصرف به میزان پایداری کاهش یابد.

او این مسئله را اگر چه دشوار، اما راه‌حلی واضح برای مشکلی بزرگ می‌داند. مصرف فست فشن، پرواز‌ها و وسایلی که در حراج جمعۀ سیاه تخفیف خورده‌اند به محرک اصلی بحران زیست‌محیطی تبدیل شده است. ما ۱.۷ برابر سریع‌تر از نرخی که منابع کرۀ زمین احیا می‌شوند در حال بلعیدن منابع هستیم.

جمعیت ایالات‌متحده از سال ۱۹۷۰ تا به‌حال ۶۰ درصد افزایش یافته، اما مخارج مصرفی (با احتساب تورم) بیش از ۴۰۰ درصد زیاد شده است و سایر ملل ثروتمند، از جمله انگلستان، نیز وضعیت چندان بهتری ندارند. مک‌کینون می‌نویسد: «بسیاری از مردم آرزوی دیدن جهانی را دارند که منابع کمتری مصرف می‌کند، با‌این‌حال ما همواره از بدیهی‌ترین راه‌های دستیابی به آن نیز اجتناب می‌کنیم».

«هنگامی که مردم خرت‌و‌پرت کمتری بخرند، انتشار آلاینده‌ها، مصرف منابع و آلودگی فوراً کاهش می‌یابد و این با تمام دستاورد‌هایی که با تکنولوژی سبز داشته‌ایم متفاوت است».

نیازی نیست یادآوری کنیم که تأثیر ماتریالیسم بر سلامت روان ما به‌گونه‌ای است که در ما احساس حسادت و عدم کفایت پدید می‌آورد و به فرهنگ پُرکاری افراطی میدان می‌دهد.

مک‌کینون می‌گوید: «این بهترین فرصت در سی سال اخیر برای بازگرداندن مصرف به کانون گفتمان سیاسی است». او می‌گوید که در واقع، این همه‌گیری ، تفکر مردم را دربارۀ «چگونگی مصرف، شکل رابطه‌شان با چیز‌هایی که می‌خرند و چیزی که در زندگی‌شان عمیقاً ارزشمند است» دچار تردید کرده است. او می‌افزاید: «من فکر نمی‌کنم کسی باشد که بگوید داشتن یک مشت وسایل ورزشی خانگی به همان رضایت‌بخشی ارتباط با دوستان، خانواده و همسایه‌ها است.»

بسیاری از ما به خرید کردن ادامه دادیم. آمازون در سال ۲۰۲۰ با درآمد جهانی ۳۸۶ میلیارد دلاری خود رکوردشکنی کرد، اما صرف‌نظر از فرصت نمایش دارایی‌ها در مقابل چشم بقیه، بازنگری گسترده‌ای ایجاد شد دربارۀ اینکه چرا چیز‌هایی را می‌خریم و می‌پوشیم.

او می‌گوید: «به‌ویژه در زنان، ایدۀ جالبی به وجود آمد که دیگر نیاز نیست دائماً نگران این باشیم که لباسمان چه تصویری از ما در ذهن دیگران می‌سازد و چه پیامی را به آن‌ها منتقل می‌کند. حالا زنان می‌گویند که دیگر هرگز نمی‌خواهند شلوار جین بپوشند؛ این‌ها دستاورد‌های فردی جالب‌توجهی هستند».

با وجود این، هرچه جهان جلوتر می‌رود، خواستۀ مشترکی وجود دارد مبنی بر اینکه با شل‌ کردن سر کیسه‌هایمان اقتصاد رونق بیابد. خریدن نقش مثبتی یافته است، خرید درمانی همچون یک وظیفۀ شهروندی جلوه می‌کند.

مک‌کینون می‌خواهد برای این نگرانی دست به کاری بزنیم. اما پیشنهاد نمی‌دهد که کاملاً منفک از این کرۀ خاکی زندگی کنیم.

در مدل فرضی‌اش ۲۵ درصد کاهش در مصرف که دستیابی به آن ممکن و آن‌قدر چشمگیر است که تکان‌دهنده باشد‌، اعمال می‌کند. اما مشخص نمی‌کند که ما در سال‌های پیش‌ِرو باید برای چه مقدار کاهش مصرف در دنیای واقعی تلاش کنیم. این درصد تقریبی احتمالاً هدف مد‌نظر اوست.

منظور او صرفاً کم‌ مصرف‌کردن چیز‌های فیزیکی نیست، بلکه شامل استفاده از برق، مسافرت و بیرون غذا‌خوردن هم می‌شود. او می‌گوید: «به‌طور کلی، هر ۱ دلاری که خرج می‌شود به این معناست که ۱ دلار مصرف شده و برای من فرقی ندارد که خرج خرید یک قایق دستی شده یا قایقی موتوری».

اگر به دنبال قاعده‌ای سرانگشتی می‌گردید تا بتوانید میزان تأثیرتان را به‌ عنوان یک مصرف‌کننده بدانید، بهترین راه این است که حساب کنید چقدر پول خرج می‌کنید. اگر این میزان در حال افزایش است، احتمالاً تأثیر شما هم در حال افزایش‌ یافتن است و اگر مقدار خرج‌کردنتان در حال کاهش است، احتمالاً تأثیر مصرف شما نیز در حال کاهش‌ یافتن است».

یک جامعۀ کم‌مصرف‌تر چه‌شکلی خواهد بود؟ همه‌چیز تغییر جهت می‌دهد؛ زیرا برنامه مردم، برند‌ها و دولت‌ها دیگر در جهت رشد اقتصادی نیست. افراد خود‌کفاتر هستند، مواد خوراکی پرورش می‌دهند، وسایل خود را تعمیر می‌کنند.

برند‌ها کالا‌های کمتر، اما با‌کیفیت‌تری تولید می‌کنند و دولت‌ها کنارگذاشتنِ برنامه‌ریزی‌شده ۲ (تولید کالا‌ها به‌گونه‌ای که صرفاً برای مدت مشخصی کارکرد داشته باشند) را ممنوع می‌کنند، روی کالا‌ها برچسب «دوام» می‌چسبانند و در نتیجه خریدکنندگان می‌توانند از طول عمر کالا‌ها اطمینان حاصل کنند و برای تعمیرات یارانۀ مالیاتی ارائه می‌کنند و در نتیجه، تعمیر وسایل از دور انداختن و خریدن نسخۀ جدید‌تر آن‌ها ارزان‌تر آب می‌خورد.

مک‌کینون می‌گوید «برای ما بسیار آسان‌تر است که به‌ جای آنکه به کم‌کردن تعداد خودرو‌ها بیاندیشیم، بگوییم بیایید همۀ این خودرو‌ها را به‌گونه‌ای بسازیم که به‌جای بنزین با انرژی خورشیدی کار کنند».

او می‌گوید، علاوه‌ براین، «اینکه در برابر این ایده تسلیم شده‌ایم که کاهش مصرف نمی‌تواند راه‌حل باشد تا اندازه‌ای نکتۀ مهمی است؛ زیرا باور کرده‌ایم که این کار به‌صورت اجتناب‌ناپذیری به فروپاشی اقتصادی منجر می‌شود.» اگر چه مک‌کینون تصور می‌کند که اکثر ما در این اقتصاد نقدی همچنان به کار گماشته خواهیم شد، اما در این نظم نوین جهانی ساعات کار کوتاه‌تر و اغلب کار‌ها نیز رضایت‌بخش‌تر خواهند شد؛ زیرا «در تولید کالا‌های باکیفیت‌تر شرکت خواهیم کرد.»

با کم‌شدن فرصت‌های شغلی و حجم پول، انتخاب بعضی‌ها هم این خواهد بود که اصلاً کار نکنند و دولت نیز سطحی از درآمد و/یا خدمات پایه را برای همۀ مردم فراهم خواهد کرد.

با اینکه مک‌کینون از اشاره به نظام‌های سیاسی ضد‌سرمایه‌داری خاص خودداری می‌کند، هنگامی که تحت فشار قرار می‌گیرد می‌پذیرد که مدل فرضی‌اش به سوسیالیسم شباهت دارد؛ اگرچه «ممکن است که روش‌های مختلفی برای سازماندهی جامعه حول اصول کم‌مصرفی وجود داشته باشد، اما فکر می‌کنم که هیچ‌کدام از آن‌ها در حال حاضر الزاماً موجود نیست.»

او معتقد است در این جهان فرضی خودمان را کمتر با دیگران مقایسه می‌کنیم و دور از صفحه‌های نمایش زمان بیشتری خواهیم داشت. مک‌کینون تصور می‌کند که این تغییر، در مقایسه با نگرانی‌های زیست‌محیطی «نجات کرۀ زمین که همواره تا حدی یک مفهوم انتزاعی بوده است» بیشتر می‌تواند اکثر مردم را با خودش همراه کند.

ما در فعالیت‌هایی جمعی مشارکت می‌کنیم، فعالیت‌هایی از قبیل رسیدگی به پارک‌های عمومی، شرکت در جنبش‌های اجتماعی و مراقبت از کودکان و سالخوردگان. «این همان تعادلی است که اکثرِ ما آن را طلب می‌کنیم، آیا این‌طور نیست؟ زمانِ بیشتر برای پرداختن به دوستان و خانواده و هم‌صحبتی‌های طولانی. من فکر می‌کنم که فرصت‌های فراوانی برای مردم وجود دارد که بتوانند احساس کنند زندگی واقعاً باکیفیت‌تری دارند».

مک‌کینون برای نوشتن این کتاب از مکان‌هایی بازدید کرد، از جمله جزیرۀ آرام و بی‌ سر و‌ صدای سادو در دریای ژاپن، جامعه‌ای کشاورزی خارج از توکیو، و حومۀ شهر سیاتل.

به‌طور کلی، مردم این مناطق کمتر لباس می‌خرند، از کتابخانه استفاده می‌کنند، پیاده‌روی می‌کنند یا از اتوبوس استفاده می‌کنند، از رسانه‌های اجتماعی دوری می‌گزینند و به‌ندرت پیش می‌آید که موسیقی گوش کنند یا تلویزیون تماشا کنند.او می‌گوید: «تفاوت مصاحبت با کسی که در شرکت‌های آمریکا مشغول به کار است و کسی که برای سه دهه سادگی داوطلبانه در پیش گرفته مثل تفاوت میان شب و روز است. این آدم‌ها تا این حد با هم فرق می‌کنند. طوری که باعث می‌شود شما هم عمیقاً بخواهید که سادگی داوطلبانه پیشه کنید.

این غیر قابل‌ انکار است که مصرف‌گرایی جنب‌و‌جوش زندگی شهری را ایجاد می‌کند و لباس‌هایی پر زرق‌ و‌ برق و شب‌هایی پرشور به ارمغان می‌آورد. او می‌گوید: «تصور می‌کنم که رگه‌ای از حقیقت در این حرف نهفته است، واقعیتی است که لازم است تا اندازه‌ای با آن روبه‌رو شویم. یقیناً دربارۀ بازگشت به عصر حجر صحبت نمی‌کنیم، اما شاید مجبور باشیم بپذیریم که یک جامعۀ کم‌مصرف، دیگر مثل جامعه‌ای که اکنون داریم نمایش بی‌پایانی از سرگرمی‌ها نیست».

او به یک مطالعۀ موردی دلگرم‌کننده از لندن اشاره می‌کند. در بارکینگ و دگنهام، یکی از فقیرترین مناطق لندن، اهالی بومی در مراسمی ابتکاری گرد هم جمع می‌شوند تا آشپزی کنند، در جلسات شعر‌خوانی، کار‌دستی و موبافی شرکت کنند و اماکن عمومی را بیارایند و همۀ این فعالیت‌ها به‌صورت رایگان برگزار می‌شود. او می‌گوید: «این مراسم برای بسیاری از مردم بسیار سرگرم‌ کننده و عمیقاً تأثیرگذار است.»

«در بسیاری از اماکن، اگر پولی برای خرج‌کردن نداشته باشید، هیچ کاری نمی‌توانید انجام دهید. هنگامی که برای نوشتن این کتاب تحقیق می‌کردم، جایی که نزدیک بود به گریه بیافتم تماشای مردمی بود که تا پیش از این احساس می‌کردند طرد شده‌اند و از فرهنگ مصرف کنار گذاشته شده‌اند، اما حالا جایگزینی پیشِ‌روی خود می‌دیدند. این نشان می‌دهد قابلیتش را داریم.»

این حرف‌ها تردید‌هایی در دل خود دارند: آیا حاضریم زندگی‌های پر‌هیجان، شتابان و آزمندانۀ خود را برای آرام‌ ساختن ذهن‌هایمان و نجات زمین رها کنیم؟ اگرچه ممکن است جواب این پرسش را دوست نداشته باشیم و تغییر نیز همواره ناخوشایند باشد، اما به‌ سختی می‌توان گفت که حتی اراده‌ای برای این موضوع وجود دارد.

برچسب‌ها:

نظر شما