رضا سالار / آنچه امسال براي استقلال گذشت در ذهن بدترين هوادار اين تيم هم خطور نميكرد. تيمي در نيمفصل توانسته بود به حيطه صدرنشينان نزديك شود و جزو مدعيان قهرماني باشد. تيمي كه در ابتداي فصل ستارگانش را از دست داده بود و قلعهنويي با تكيه بر قدرت شخصي خود و دوستان نزديكش اميدوار بود بتواند فارغ از ستارهها تيمش را مدعي كند. تيمي كه رحمتي را از دست داد و هم سر پيچ آخر به سمت پرسپوليس پيچيد تا قلعهنويي دست به دامان فروزاني شود كه كل فصل هيچ كس به او اعتماد نكرد. يا نكونام رفت و ابراهيمي با تمام تلاشش نتوانست بار نهايي تيم را به دوش بكشد. رفتن تيموريان هم ضربه نهايي را به پيكر فرسوده روحي تيمي زد كه نامش استقلال بود.
استقلال در ميانه فصل توانسته بود با تمام مشكلات به صدر نزديك باشد. اما نيمفصل دوم تمام ركوردهاي قلعهنويي شكسته شد. اميري كه نيم فصلهاي دوم به نام او بود، در استقلال 94 بدترين نيم فصل دوم دوران مربيگري خود را تجربه كرد؛ نيم فصلي كه تيمش بازيهاي برده را باخته و دقايقي كه به نام (وقت امير) اختصاص داشت، برعكس نتيجه داد. 3 نتيجه يك بر صفر كه به سود استقلال بود، به تساوي يا شكست انجاميد. امير قلعهنويي با تفكرات سنتي خود توانسته بود تيمهايش را در تمام اين سالها به موفقيت برساند. اما چرا امسال اين گونه نشد؟
يكي از مشكلات تيمهاي ايراني و بازيكنان ايراني اين است كه وقتي مربي خود را رفتني ميبينند، ديگر آن بازيكن سابق نيستند. امسال اين مشكل در استقلال به وفور مشاهده شد. بازيكنان استقلال كه از اخبار تيم به صورت خصوصي مطلع هستند، ميدانند كه احتمال حضور قلعهنويي در استقلال دركمترين حد طي اين سالهاست؛ چراكه نتايج و اتفاقات اين تيم نشان ميدهد كه قلعهنويي سال آينده در استقلال نيست. پس ديگر آن انرژي نامحدود را برايش نميگذارند. حضور سنگين منصوريان بر استقلال و بازيكنان اين تيم سايه انداخته. با ماندن اسكوچيچ در فولاد، تنها منصوريان مانده و استقلالي كه انرژي هوادارانش آزاد نشده. پس چنين بازيكناني، هراسي از داد وفريادهاي قلعهنويي ندارند. اميري كه اتوريتهاش ميتوانست نتيجه را در نيمه دوم تغيير دهد، حالا ديگر در نيم فصل هم كمكي به اين تيم نميكند. سوال مهم اين است كه چرا بازيكنان ايراني چنين روحيهاي دارند؟
فراموش نميكنيم كه براي برانكو در جام جهاني چنين اتفاقي رخ داد، روزهاي پاياني حضور علي پروين در پرسپوليس هم چنين حوادثي را در خاطر ميآورد؛ بازيكناني كه از چشمهاي تيلهاي پروين ديگر نترسيدند. در همين استقلال، وقتي حناي فيروز كريمي رنگش را از دست داد، ديگر نتوانست آن فيروزي باشد كه همه از او ميترسيدند. پس چنين بازيكناني در ليگ ايران بايد پاسخگوي وجدان خود باشند.
دوستان نزديك قلعهنويي يكي ديگر از مشكلات اين تيم و شخص قلعهنويي هستند. دوستاني كه مدام مجيز او را ميگويند و به هر دليلي - هراس يا پاچهخواري – انتقادي به او نميكنند. به قلعهنويي كسي نگفت كه درگيريهاي دادگاهي او با امثال نكونام، انرژي او را به جاي داخل چمن، خارج از آن صرف كرد. اگر قلعهنويي چشمان خود را به روي اتفاقات خارج زمين ميبست، تمام تمركز خود را براي تيمش صرف ميكرد. اما چنين نشد و حتي وقتي كنار زمين بود، ذهنش به سمت سكوها بود. يك شاهد عيني ميگويد در ديدار استقلال و پديده در تهران، پيش از شروع بازي، قلعهنويي مدد جباري را به عكس گرفتن از سكوها وادار ميكند تا برآورد مخالفانش را بسنجد. در چنين شرايطي كدام تمركز برايش باقي مانده؟
كمبود بازيكنان سرنوشتساز، دست خالي قلعهنويي را بيشتر نشان داد. وقتي در نيم فصل سليمان فلاح، نوري و عنايتي به استقلال ميايند، يعني نااميدي مفرط، چرا كه هيچ كدام نميتوانند در لحظه به داد تيم استقلال برسند. قلعهنويي اين گونه شد كه دستش در سختترين لحظات بازي خالي ميماند. تيمي كه نميتوانست در نيم فصل تيموريان را از دست داد و تمام اميدش را به روي كرار و ابراهيمي بست؛ دو بازيكني كه فراز ونشيب زيادي داشتند. اميري كه اميدش در دفاع به صادقي بود كه چندين بار سر نخواستنش با مديران باشگاه به جر و بحث نشست. اميدش خسرو حيدري بود كه از آخرين بازي خوبش كسي به خاطرش نيست. اميد به سجاد شهباززاده داشت كه در بهترين روزهاي بازيگرياش نميتواند يك گلزن مادرزاد باشد. در چنين حالتي دستش خالي ماند و نتوانست مانند دوران اوجش، ژوكرش را رو كند. ابراهيمي در سال اول حضور در استقلال، رداي فرماندهي تيم برايش بزرگ بود. نه اينكه چنين قابليتي را ندارد، بلكه نتوانست خودش را در چنين جوي جا بيندازد. از آن طرف كرار هم بگير و ببند زيادي داشت و مشكلات خارج از زمينش به داخل ميدان كشيده شد.
در آخر بايد گفت فصل كابوسوار استقلال و قلعهنويي در حالي پايان يافت كه شايد اتوريته همين قلعهنويي بود كه نگذاشت استقلال شرايط پرسپوليس را داشته باشد و در نهايت تا روزهاي آخر فصل مدعي كسب سهميه بماند. اما نشد و فصل براي امير واستقلال تلختر از زهر به پايان رسيد.
گزارش «اعتماد» از مشكلات آبيها در ليگ ايران
روزگار بد « استقلال» و اميرخان
صاحبخبر -