سرویس تجسمی هنرآنلاین: اینکه؛ بعد از ۳۷ سال تأخیر مسئولین زیباسازی با هنر نقاشی به اعتلای کیفیت زندگی مردم میاندیشند، باعث خوشحالی است.
اینکه زیباسازی به اهمیت خالقان اثر نقاشی پی برده و احترام به ارتقاء فرهنگ بصری جامعه را در دستور کار خود قرار داده هم باعث خوشحالی است.
اینکه زیباسازی تهران از بیلبوردها و عرشه پلهای تجاری برای اعتلای ذوق اهالی پایتخت استفاده میکند، و اینکه زیباسازی درصدد برآمده با هنر نقاشی به شهرمان هویت و شادی ببخشد، باعث خوشحالی است.
اینکه مسئولین شهر به اینجا رسیدهاند که نقاشی را برای شهر امری ضروری ببینند، اینکه تن دادهاند به نوآوری و خلاقیت و اینکه میخواهند گذشته و امروز فرهنگ بصری ما را به عصر حاضر احضار کنند، باعث خوشحالی است.
اینکه در هنر نقاشی و مجسمه سازی، این هنر زنده را در مقایسه با رشتههای دیگر ضروری تشخیص دادهاند، اینکه به این جهان بینی که شهر ما "با هنــــــــر" خانه ماست، و این باور که کار هنرمندانه شهر را زیبا میکند، رسیدهاند بازهم باعث خوشحالی است.
اینکه زیباسازی دیگر نقاشی و مجسمه را فعل حرام نمیشناسد و درصدد است ناهنجاریهای شهر را با هنر تلطیف کند، اینکه زیباسازی به این نتیجه رسیده که هنر به مردم عرضه کند، چون کالای معنوی است، اینکه زیباسازی این رابطه هنری را هرچه درستتر و گستردهتر کند، نه به قیمت فرود آمدن تا سطح ذوق عوام، همه اینها باعث خوشحالی است.
و بالاخره اینکه زیباسازی دریچهای تازه به روی مردم و کشور گشوده است، باعث خوشحالی است.
اما چیزهایی که باعث دلسردیست؛
به ندرت مسئول فرهنگی را میبینیم که از نمایشگاه نقاشی یا مجسمه سازی دیدن کند، این بیتوجهی باعث دلسردی است.
اینکه در وزارتخانه و یا سازمانی حتی یک تابلو از آثار نقاشان معاصر ایران را نمیبینیم، باعث دلسردی است. پیشنهاد من این است که برای تداوم و استمرار پویای این طرح، شهرداری بیشترین توجه خود را به آثار هنرمندان معاصری که در حال حاضر مشغول به فعالیت هنری هستند معطوف کند. سازمان زیباسازی میتواند با خریداری و سرمایه گذاری بر ارزش افزوده آثار هنرمندان معاصر، این طرح را به فرصتی دوسویه به سود خود و جامعه هنری بدل کند و با نمایش ادواری آثاری که در تملک و اختیار خود خواهد داشت، سهمی در رونق عرضه و تقاضای آثار هنری کشور ایفا کند و خود نیز از مزایای آن بهرهمند شود.
ایده نگارخانه به وسعت یک شهر را دوست دارم اما اجرای درخشان آن را به مسئولین شهر پیشنهاد میدهم که در چاپ فاخر این آثار بکوشند و گرافیک هنرمندانه آن را مورد توجه ویژه قرار دهند.
ایده این طرح مردمی را دو چندان دوست دارم، برای اینکه با جهان بینی فرهنگی و اجتماعی نگارنده همسوست.
این مقدمه را نوشتم که بعد بپردازم به بحث اصلیام؛ به "ستایندگان مردم و شهرمان تهران" یعنی آقایان سعید شهلاپور، مهندس کامیاب و مجتبی موسوی و همینطور مجله حرفه هنرمند، مجله تندیس و نشر نظر که همگی در به اجرا درآمدن این پروژه هنری نقش بسزایی دارند درود میفرستم و قدردان زحماتشان هستم.
بهزاد شیشهگران ـ نقاش و گرافیست