به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه های عمومی زنجان، نشست ادبی«رحمت واسعه»؛ با بررسی آثار داستانی مرتبط با شخصیت و سیره حضرت رسول(ص) به میزبانی اداره کل کتابخانه های عمومی استان زنجان با مشارکت محافل ادبی نهاد کتابخانه های عمومی کشور، اداره کل کتابخانه های عمومی استان اردبیل و گیلان با حضور هادی آشتیانی، مدیرکل امور فرهنگی نهاد کتابخانههای عمومی کشور؛ نغمه مستشارنظامی، دبیر محافل ادبی نهاد کتابخانههای عمومی کشور؛ ایرج صادقی، سرپرست اداره کل کتابخانه های عمومی زنجان؛ ابراهیم حسن بیگی، نویسنده کتاب محمد(ص)؛ حسن پاکزاد، دبیر محفل ادبی استاد رضا روزبه استان زنجان و جمعی از شاعران استان های زنجان، اردبیل و گیلان ، روز شنبه ۱ آبان ماه همزمان با فرارسیدن هفته وحدت، ساعت ۱۰:۳۰ صبح از طریق پلتفرم اسکای روم برگزار شد.
در این نشست ادبی، هادی آشتیانی، مدیرکل امور فرهنگی نهاد کتابخانههای عمومی کشور ضمن تبریک ایام ولادت پیامبر اکرم(ص) و حضرت امام صادق(ع) از برگزاری نشست ادبی «رحمت واسعه» در استان زنجان با همکاری استان های اردبیل و گیلان قدردانی کرد.
وی محافل ادبی را ظرفیتی خوب برای شناسایی فعالان عرصه شعر و ادبیات در کتابخانه های عمومی دانست.
مدیرکل امور فرهنگی نهاد کتابخانههای عمومی کشور در ادامه اظهار داشت: باید در مراحل زندگی خود از چشمه پر برکت پیامبر اعظم(ص) و ائمه اطهار بهره مند شویم.
ایرج صادقی، سرپرست اداره کل کتابخانه های عمومی زنجان نیز در این نشست با تبریک هفته وحدت، ولادت پیامبر اکرم(ص) و حضرت امام صادق(ع) از همکاری محافل ادبی نهاد کتابخانه های عمومی کشور و اداره کل کتابخانه های عمومی استان اردبیل و گیلان در برگزاری این نشست ادبی قدردانی و در ادامه مطالبی در خصوص شخصیت و سیره پیامبر اکرم(ص) بازگو کرد.
در ادامه برنامه ابراهیم حسن بیگی، نویسنده، به صورت مجازی توضیحاتی در خصوص کتاب «محمد رسول الله (ص)» رمانی بر اساس داستان زندگی پیامبر اسلام (ص) ارائه کرد. وی اظهار داشت: کتاب «محمد رسول الله (ص)»، رمانی بر اساس زندگی پیامبر اسلام است که با ادبیاتی بسیار روان و مستند به اسناد معتبر تاریخی نگاشته شده است. راوی داستان یک یهودی است که از سرزمین شام در سال ۱۳ هجری با مأموریت نابودی پیامبر و دینش به مکه می آید و بعد از مدتی تحقیق در مکه به مدینه می رود و به دروغ ادعای اسلام می کند و تا پایان زمان حیات رسول الله در مدینه می ماند و در طول این ده سال با رهبر یهودیان بیت المقدس مکاتبه دارد و یافته هایش را برای او گزارش می کند.
وی افزود: کتاب «محمد رسول الله (ص)» در پاسخ به اهانت هایی که به ساحت پیامبراکرم(ص) و دین اسلام شده بود نوشته شده است.
این نویسنده نوشتن درباره زندگی ائمه اطهار (ع) و دین را توفیق الهی دانست و گفت: نویسندگی علم و مهارت است؛ اما نوشتن درباره ائمه اطهار (ع) و دین، بدون توفیق الهی میسر نمیشود.
در ادامه نشست حسن پاکزاد، دبیر محفل ادبی استاد رضا روزبه استان زنجان به مناسبت ولادت پیامبر اکرم(ص) و حضرت امام صادق(ع) به شعرخوانی پرداخت:
در حجاز که راه بیافتی / همه او را می شناسند
همه ی کاروانهای عطر و پارچه / همه ی باغ های مکه
همه ی زن های آزاده / آسیه، مریم ...
آمدنش را انجیل با پیام آور محبت و عدل گره زده / زنی از قبیله ی قریش
که تولدش را دختران زنده به گور حجاز جشن گرفتند / وگورهای کج فهمی زبان بریدند
حالا روبرویش «امین»ی ایستاده / که نگاهش نقطه ی عطف عفت استُ
صدایش رایحه ی خوش بهشت/ باید سنت ها شکسته شود
زبان به شعر گشود/ وشهر در نجابتش گم شد..
پیوندی که خیمه های تعجب را برافراشت/ و ثروتش را سهم کوچه های روشن کرد
در حجاز که راه بیافتی/ همه او را می شناسند
خانه ای دارد / که آرامش وحس است وُ راوی سفرهای معراج..
امیر سلیمانی، در این نشست به مناسبت ولادت پیامبر اکرم(ص) و حضرت امام صادق(ع) به شعرخوانی پرداخت:
آمدی تا که دعای مستجاب آورده باشی / در حجاز غرق ظلمت آفتاب آورده باشی
جبر دوزخ بود تنها راه امت، آمدی تا / با بهشت خنده هایت انتخاب آورده باشی
آه ای لوح مطهر چشمه سار پاک کوثر / گفتی از جَنَّاتُ تَجْرِی تا شراب آورده باشی
دخترت خیر کثیرت بود تا در معنی آن / بوسه ها و خنده هایت را جواب آورده باشی
معجزه یعنی میان کفر و ظلم و جاهلیت / خط به خط وحی الهی را کتاب آورده باشی
در اشداء علی الکفار، با خیل محبان / دوست باشی، دشمنانت را عذاب آورده باشی
از شب معراج تو مستم فقط با یاد اینکه / روزی ما را به دست بوتراب آورده باشی
در ادامه امیر رسولی، به مناسبت ولادت پیامبر اکرم(ص) و حضرت امام صادق(ع) به شعرخوانی پرداخت:
حقِّ آب و گِل؟ نه! داده حقِّ آیینه تو را / آنکه پیش از بودنت بخشیده پیشینه تو را
ماه را فانوس کرده دست بر سینه تو را / کرده لبریز از گل و عطر و طمأنینه تو را
ایکه پیش از تو هر آنچه بود از خاک آفرید / نور نابت را بهانه کرد و افلاک آفرید
نام تو تفسیرِ " بِسمِ اللهِ رَحمنِ رَحیم " / آفریده ایکه خَلقت را خدا خُلقِ عظیم
در کنارت مکه بالیدهاست با لفظِ کریم / برنخواهد داشت دست از آستان تو نسیم
داده در طوفانِ غم آرامشِ ساحل، تو را / خوانده گاهی " مُدَّثِّرُ" و گاه " مُزَّمِّلُ " تو را
فرصت دیدهشدن را یافت در چشمت زمین / فصلهای روشن می راه افتاد این چنین
ای تو " اَرسَلناکَ الّا رَحمَۀ لِلعالَمین " / ایکه جاری هستی از ایمان و لبریز از یقین
ای رگت می، ریشهات مستی، تَنت اصلِ بهار / با تو در تقویمها تعریف شد فصلِ بهار
" اَشهَدُ انَّ مُحَمَّد " گفت باید با درود / با تو دریاییشدن جاریاست در تقدیرِ رود
از تو باید گفت و از رازی که در اسم تو بود / آنچنآنکه از تو " حَسّانِ ابنِ ثابِت " میسرود
فاصله از من زیاد افتاده تا گمراهیام / هر زمان که مست از جامِ رسول اللّهیام
چشمهای تو که هر یک ماهِ اَلرَّحمانی است / این ربیعُالاول و آن یک ربیعُالثانی است
هر دو مست، آنگونه که میدانم و میدانی است / این قیامِ نیمهشب، آن سجدۀ طولانی است
موسم حجّ و مِنا را هر دووان یادآورند / هر دو بارانِ عقیده، آبشارِ باورند
از تو پیش از دیگران، قرآنِ سرمد گفتهاست / هر کجا وصف تو را گفته، سرآمد گفتهاست
گاه نامت را محمّد گاه احمد گفتهاست / گاه در احزاب و گاهی در محمّد گفتهاست
نام تو عطر تمام آیهها و سورههاست / نام تو آغاز نور و آخر دلشورههاست
شعر من از چشم تو سر میزند از این به بعد / ساغر از اللهُ اکبر میزند از این به بعد
تا بلندِ آسمان پر میزند از این به بعد / در هوای تو به هر در میزند از این به بعد
از سرِ رحمت مگر باشد قبولِ خاطرت / کاش در اندازۀ یک بیت باشم شاعرت
سپس نسرین سلیمانی، به مناسبت ولادت پیامبر اکرم(ص) و حضرت امام صادق(ع) به شعرخوانی پرداخت:
شروع گشته ام و در" سلام" می نگرم / به شعر منظره ای بی کلام می نگرم
تو در تمام جهاتی ! چقدر سرگردان / من ایستاده در این ازدحام می نگرم
چنان کبوتر جلدم که روی بام جهان / به دستهای تو آرام و رام می نگرم
"بزرگ" ، واژه ی گنگی برای تعبیر است / که واژه واژه تو را ناتمام می نگرم
دمادم است تجلی،دمادم است حضور / و مدتی است که در تو مدام می نگرم
مدام در جریان است رودم از یادت / به شوق می دوم آری ، نه از سر عادت
تبارک الله از این خلقت شگفت انگیز / به رستخیز بهار و کسالت پاییز
به سهمگینی خوف و به پرنیان رجا / به سجده های سحر ،جذبه های سحرآمیز
بگیر روح مرا از تنی که زندانی است / چو هست حبل متینی برای دستاویز
به استحاله بکش خاک کهنه ی تن را / به حرم توبه و پیش از طلوع رستاخیز
مرا تهی کن از این "من" سپس دوباره بریز / که جام کوچکم از نام " تو" شود سرریز
پر از طراوت دوران ترد دانگی ام / هنوز مانده به آغاز جاودانگی ام
به هر نسیم تو گل می شکوفد از جانم / کدام نام تو را خوانده ام نمی دانم
شبی به گریه تو را خواندم و سحر دیدم / که بوی باغ گرفته است کل دامانم
به جبر توست که اکنون به اختیار خود ام/ به لطف توست که اکنون زنی مسلمانم
قسم به ماه که قدر مرا مقدر کن / چنان که گم نشوم از مسیر ایمانم
" و ما عرفناک حق معرفتک "/ نشد تو را بشناسم به چشم انسانم
رسیده ام به یقین از مرور مصحف خویش/گرفتم آینه ها را دوباره در کف خویش ...
نظر شما