«در خانوادهای روحانی (مسلمان_ شیعه) برآمدهام. پدر و برادر بزرگ و یکی از شوهرخواهرهایم در مسند روحانیت مردند؛ و حالا برادرزادهای و یک شوهرخواهر دیگر روحانیاند؛ و این تازه اول عشق است؛ که الباقی خانواده همه مذهبیاند. با تک و توک استثنایی. برگردان این محیط مذهبی را در دید و بازدید میشود دید و در سه تار و گله به گله در پرت و پلاهای دیگر. نزول اجلالم به باغ وحش این عالم در سال ۱۳۰۲. بی اغراق سر هفت تا دختر آمدهام؛ که البته هیچکدامشان کور نبودند. اما جز چهارتاشان زنده نماندهاند. دوتاشان در همان کودکی سر هفتخان آبلهمرغان و اسهال مردند و یکی دیگر در ۳۵ سالگی به سرطان رفت. کودکیام در نوعی رفاه اشرافی روحانیت گذشت....»
سطور فوق آمده، بخشی از زندگینامه خودنوشت مردی است که بخشهای مهمی از ادبیات داستانی و سیاسی معاصر را ساخته است. برای زندهیاد جلال آل احمد، تاکنون یادمانهای متنوعی نشر یافته که اثر مورد معرفی، یکی از آنهاست. علی دهباشی در دیباچه این اثر ضمن اشاره به اینکه کتاب در مجلدات بعدی خویش ادامه خواهد داشت، چنین آورده است: «نزدیک به سه دهه از خاموشی جلالآل احمد، نویسنده و روشنفکر مبرز ما میگذرد. با گذشت هر چه بیشتر زمان، حضور اندیشههای وی در عرصه فکر و نقد مسائل اجتماعی بهویژه رابطه ما با غرب، روشنفکران و وظایف آن، آزادی قلم و... بیشتر و بحث انگیزتر مطرح میشود. از فردای تشکیل جمهوری اسلامی که تحقق برخی از نظریههای آل احمد را به نوعی در برداشت جنبه سیاسی و اجتماعی دکترین وی مورد توجه قرار گرفت و شاید بتوان گفت که جنبه ادبی شخصیت و آثار وی در حاشیه قرار گرفت. حضور جلال آلاحمد در جریانات روشنفکری دهههای ۳۰ و ۴۰، نمودار شرف و حیثیت جامعه روشنفکران بود. مردمی که تمامی حجم درد و عظمت رهبری روشنفکران زمان خویش را بر دوش کشید و در ۴۶ سالگی، دیگر تاب نیاورد و خاموش گشت. ۴۶ سال زندگی کرد و در این میان، نزدیک به ۳۰ سال نوشت و حدود ۵۰ سال اثر از خود باقی گذاشت. این بخشی از کارنامه زندگی جلال است. جلال آلاحمد روشنفکری بود که حتی مخالفانش در وطنپرستی و عشق او به فرهنگ ملی ایران، تردید ندارند. نوشتن برای او عبادت بود. زبان و قلبش صریح بود و صراحتی که در کمتر کسی میتوان سراغ گرفت. زندهیاد جلال آلاحمد، با عشق به حقیقت زیست. زندگی ادبی و اجتماعیاش، سراسر است از این شیفتگی به حق و تا آخر عمر خویش، اینچنین زیست. آثار جلالآل احمد و زندگی پرفراز و نشیبش، آنچنان گسترده و گوناگونند که پرداختن به تمامی جنبهها، در حوصله این صفحات نمیگنجد. تنظیم و تدوین یادنامه جلال آلاحمد را از شهریور ۱۳۵۶ آغاز کردم. در این کار پژوهشی، آنچه برای راقم این سطور اهمیت داشت، گردآوری مجموعه آرا و عقاید منتشر شده و نشده درباره وی بود. حضور فعال و پویای آلاحمد در صحنههای سیاسی_ ادبی به قضاوتهای گوناگون منجر شده است و هر کس در زمانی و از موضعی، با لحنی خاص خویش از جلال یاد کرده است. یادنامه حاضر که جلد اول از مجموعه چهار جلدی است، حاوی بخشی از مقالات درباره زندگی و آثار آلاحمد است. مجلدات دوم و سوم، صرفاً اختصاص دارد به مقالات و مصاحبههایی که برای اولین بار درباره آلاحمد چاپ میشود و جلد چهارم، اختصاص دارد به ترجمه مقالات نویسندگان و متفکرانی که به زبانهای دیگر درباره آلاحمد نوشتهاند که کار ترجمه مقالات از زبانهای انگلیسی، فرانسه، آلمانی و عربی پایان یافته و هشت مقاله از زبان روسی نیز در دست ترجمه است.»
نظری به آقای نویسنده از دریچه یکی از یادمانهایش
مردی که نوشتن برای او عبادت بود!
روزنامه جوان
«در خانوادهای روحانی (مسلمان_ شیعه) برآمدهام. پدر و برادر بزرگ و یکی از شوهرخواهرهایم در مسند روحانیت مردند؛ و حالا برادرزادهای و یک شوهرخواهر دیگر روحانیاند؛ و این تازه اول عشق است؛ که الباقی خانواده همه مذهبیاند.
صاحبخبر -
∎
نظر شما