به گزارش مشرق، ۲۰ سال از زمانی که آمریکا به بهانه حوادث تروریستی ۱۱ سپتامبر، به افغانستان و عراق تهاجم نظامی کرد، میگذرد. حوادث ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ روابط ایالات متحده با کشورهای عرب و مسلمان را بشدت دستخوش تغییر و تحول کرد. حمله به برجهای تجارت جهانی، ارتباطات مبتنی بر امنیت انرژی و منافع مشترک را در منطقه بشدت دچار تغییر کرد و آمریکا به سمت مقابله با چیزی رفت که بوش از آن بهعنوان «تروریسم اسلامی» یاد میکرد.
نیمه دوم قرن بیستم میلادی، اتحاد ایالات متحده با کشورهای عرب مسلمان بر پایه این بود که آنها را از زیر چتر اتحاد جماهیر شوروی بیرون آورده و در دایره حمایتی خود قرار دهد. بعد از حوادث ۱۱ سپتامبر، سیاست ایالات متحده و رابطهاش با کشورهای مسلمان بر این مبنا شکل گرفت که یا آنها واقعا درباره این حوادث گناهکار هستند یا اگر ثابت شود بیگناهند، میتوان دوباره رابطهای محتاطانه با آنها برقرار کرد!
بیشتر بخوانید:
آیا گاو شیرده آمریکا خشک میشود؟
با وجود اینکه آمریکا علیه بسیاری از کشورهای مسلمان سند قابل اتکایی در دست نداشت اما شرایط را به نحوی پیش برد که این کشورها بیشتر از آمریکا، از تروریسم و حادثه ۱۱ سپتامبر ضرر دیدند. مسائل زیادی در این بین مطرح شد؛ از چگونگی صدور ویزا برای شهروندان کشورهای مسلمان گرفته تا نوع مقابله و تهاجم نظامی ایالات متحده به کشورهایی مانند عراق و افغانستان. همه این مسائل نشان داد مسؤولان وزارت خارجه و سازمانهای امنیتی آمریکا همیشه در هالهای از تردید و شک نسبت به شهروندان کشورهای مسلمان قرار دارند. در طول دوران ریاستجمهوری جورج بوش، او به دنبال ساخت دولت- ملت در کشورهایی بود که از نظر حکومتی، ضعیفتر از باقی کشورهای مسلمان بودند. نظریه اصلی این بود که فضاهایی که بدون حکومت باقی مانده یا حکومت ضعیفی در آنها برقرار است، میتوانند محلی برای رشد و گسترش سازمانهای تروریستی باشند. اما در هر صورت حمله آمریکا به افغانستان و عراق با نتایج مورد نظر بوش و رؤسایجمهور بعدی آمریکا مواجه نشد؛ یعنی ساختن دولت- ملتی مؤثر و موفق.
دولت اوباما تمرکز بر این کشورها را تغییر داد و فضا را به سمت تاکید بر خروج از عراق برد اما با این حال میخواست تمرکز دیگری بر افغانستان داشته باشد. ظهور پدیده داعش در عراق این امکان را از اوباما گرفت که بتواند نقشه خود را اجرایی کند، بنابراین بعد از او، دونالد ترامپ تلاش کرد با به کار نبردن واژه «جنگ علیه ترور» و جایگزین کردن آن با عبارت «جنگهای بیپایان» نشان دهد چطور شرایط برای آمریکا در منطقه تغییر کرده است. نه او و نه جو بایدن که ظاهرا از ۲ نحله سیاسی متفاوت هستند هیچ کدام نمیخواستند جنگی تمامعیار را در داخل کشورهای منطقه همچنان ادامه دهند، زیرا میدانستند اهداف مرتبط با مبارزه با تروریسم را میتوانند با حملات پهپادی نیز از بین ببرند.
جنگ در عراق و افغانستان غیر از این مساله شرایط و فضای اجتماعی و سیاسی بین ملتها را نیز دچار تغییر و تحول زیادی کرد. در آمریکا مسلمانان تحت فشار زیادی قرار داشتند و اکثرا مورد هجوم و جرائم مرتبط با نفرت نژادی و قومی قرار میگرفتند. جنگ در این کشورها آسیب زیادی به زیرساختها وارد کرده و نتوانست پروسه دولت- ملتسازی را نیز با موفقیت به سرانجام برساند. بدین ترتیب عراق و افغانستان بزرگترین قربانیان حوادث ۱۱ سپتامبر در دنیا شدند.
با این حال کشوری که ۱۵ نفر از تروریستهای مرتبط با حملات ۱۱ سپتامبر از آن آمده بودند، همچنان رابطه خوبی با آمریکا داشت. عربستان سعودی با وجود فرازونشیبهای زیادی که در رابطه خود با آمریکا در دوران رؤسایجمهور دموکرات و جمهوریخواه این کشور داشته است اما همچنان به عنوان متحد آمریکا در منطقه باقی مانده و تلاش دارد بیش از پیش به این کشور نزدیک شود. این در حالی است که براساس اسناد مرتبط با حوادث تروریستی ۱۱ سپتامبر از میان ۱۹ تروریستی که هواپیماها را دزدیده و به برجهای تجارت جهانی زده بودند، ۱۵ نفر ملیت سعودی داشته و در طراحی نقشه اصلی این حادثه تروریستی نقش داشتهاند.
رهبر آنها، اسامه بنلادن نیز خود ملیت سعودی داشت و عضو یکی از مهمترین و موفقترین خانوادههای تاجر در عربستان سعودی بود. روابط تجاری پیچیده آمریکا با خاندان اسامه بنلادن، به همراه لابی مهم عربستان در واشنگتن در نهایت باعث شد در گزارشهای مرتبط با حوادث ۱۱ سپتامبر، به نقش عربستان سعودی و شهروندان این کشور در این حادثه اشاره چندانی نشود.
یکی از افرادی که از همان زمان رابطه بسیار خوبی با مسؤولان آمریکایی داشت و توانست اسناد مرتبط با تروریستهای سعودی را همچنان در آمریکا به صورت محرمانه نگه دارد، نایف بنعبدالعزیز آلسعود بود که در آن زمان وزیر امور داخلی بود و به عنوان یکی از گزینههای اصلی برای پادشاهی سعودی در سالهای آینده مورد توجه و حمایت مسؤولان آمریکایی قرار میگرفت. در آن زمان سیاست اصلی در روابط آمریکا و عربستان، «نفت برای امنیت» بود و آمریکا به قدری خود را وابسته به امنیت انرژی در منطقه میدانست که ترجیح میداد سخنی از احتمال دست داشتن افراد بانفوذ سعودی در حملات ۱۱ سپتامبر نگوید.
در اصل واشنگتن و ریاض همکاری نزدیکی برای دنبال کردن اعضای اصلی القاعده و طالبان در افغانستان و عراق داشتند. پیدا کردن راههای ارتباط بین عاملان این حادثه با دیگر شهروندان کشورهای پاکستان، امارات عربی متحده و عربستانسعودی تنها با کمک مسؤولان رژیم سعودی امکانپذیر بود.
با این حال شرایط در طول ۲ دهه گذشته تغییرات زیادی کرده است. روی کار آمدن ملکسلمان و ولیعهد شدن محمد بنسلمان نقشه بسیاری از مقامات مسؤول در آمریکا را برای تاثیرگذاری بر پادشاه بعدی این کشور که گمان میرفت نایف بنعبدالعزیز باشد، نقش بر آب کرد. تندرویهای محمد بنسلمان در جنگ یمن و همچنین ماجرای قتل خاشقجی باعث شد دولت جدید دموکرات تلاش کند فاصله خود با عربستان را حفظ کرده و در راستای فشار بر این کشور برای تعدیل رفتارهای ولیعهد جوانش برآید.
اگر چه ترامپ در دوران ریاستجمهوری خود اجازه نداد ماجرای قتل روزنامهنگار عربستانی به بحرانی جدی در روابط ۲ کشور تبدیل شود اما دموکراتها که دیگر میدانند بنسلمان آینده سیاسی خود را روی حمایت از ترامپ سرمایهگذاری کرده بود، تلاش دارند درسی تاریخی به او بدهند. تا همین چند وقت پیش اسناد تاریخی مرتبط با حوادث ۱۱ سپتامبر و نقش شهروندان سعودی در این حوادث به صورت محرمانه در انبارهای سازمان سیا و افبیآی نگهداری میشد. تلاش افکار عمومی و رسانهها برای متقاعد کردن ترامپ جهت انتشار این اسناد راه به جایی نبرد و هر بار لابی رژیم سعودی در کنگره و دولت آمریکا مانع انتشار آنها میشد.
ریاستجمهوری بایدن اما شرایط را تا حد زیادی تغییر داده است. با وجود اینکه بایدن همچنان به اطاعت عربستان از سیاستهای ایالات متحده در منطقه نیاز دارد، با این حال تلاش دارد حفرههای بزرگ بیاعتمادی در داخل کشور خود را نیز با برخی اقدامات کوچک و جزئی پر کند. بر همین اساس است که انتظار میرود بزودی برخی اسناد محرمانه مرتبط با حوادث ۱۱ سپتامبر که به نقش سعودیها در این حادثه اشاره دارد توسط دولت آمریکا منتشر شود.
از نگاه خاندان سعودی اما سیاست بایدن در واقع نوعی رها کردن عربستان سعودی در منطقه و تنها گذاشتن آن در شرایطی است که میداند این کشور بالاترین میزان حمایت از آمریکا را برای پیشبرد اهداف خود در عرصه سیاست خارجی نیاز دارد. از نظر سعودیها رها شدن این کشور توسط ایالات متحده دقیقا مانند کاری است که آمریکا با سایر متحدانش در منطقه نیز انجام داده است.
رها کردن حسنیمبارک، رئیسجمهور مصر در ماجرای انقلاب این کشور و همچنین تمایل دولت اوباما برای گفتوگوهای هستهای با ایران در فاصله سالهای ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۵ نگرانیهای زیادی را برای عربستان به وجود آورد. این روزها اما این نگرانیها با خروج ناگهانی آمریکا از افغانستان و خالی کردن این کشور به نفع طالبان بیشتر شده است. سعودیها در عین حال میدانستند رئیسجمهور آمریکا چه دموکرات باشد چه جمهوریخواه، تفاوت چندانی در سیاستهای این کشور در مقابل ایران نمیکند.
اگر چه عربستان همانطور که در اسناد ویکیلیکس نیز به این مساله اشاره شده است، خواهان حمله آمریکا به ایران در سال ۲۰۰۹ بود و گفته بود «سر مار باید قطع شود» اما ۱۰ سال بعد در سال ۲۰۱۹ شاهد این مساله بود که ترامپ هیچ واکنشی به حملات انصارالله یمن به تاسیسات نفتی عربستان سعودی نشان نداد. آنها نمیتوانستند قبول کنند ترامپ، عربستان را که زمانی متحد اصلی آمریکا بود و مقصد نخستین سفر ریاستجمهوری ترامپ در سال ۲۰۱۶ نیز بود، به این سادگی رها کند.
در دوران بایدن اما شرایط برای خاندان سعودی سختتر نیز شده است. از همان روزهای ابتدایی آغاز به کار دولت دموکرات، فشار رسانهها و افکار عمومی دولت بایدن را به این نتیجه رساند که باید کار نیمهتمام ترامپ را پایان داده و گزارشی از نقش محمد بنسلمان در قتل خاشقجی ارائه دهد.
بایدن همچنین در نخستین اقدام خود در عرصه سیاست خارجی خواستار پایان دادن به حمایتهای آمریکا از ائتلاف نظامی عربستان علیه یمن شد. این در واقع به منزله پایان یافتن جنگ یمن از نظر آمریکاییها بود. آنها البته مانند ترامپ نبودند که راهحلی آبرومندانه برای خروج عربستان از این جنگ داشته باشند. دموکراتها تنها میخواستند صورتمساله را پاک کنند و بدون اینکه هماهنگیای با عربستان درباره نوع بیرون آمدن این کشور از جنگ داشته باشند، به حمایتهای نظامی خود از این کشور در مساله جنگ یمن پایان دادند. این روزها اما پهپادهای یمنی و موشکهای نیروهای انصارالله هر هفته مکانهای مختلفی در عربستان را هدف قرار میدهند و نیروهای سعودی اقدامی در جهت تلافی این حملات نمیتوانند انجام دهند.
آخرین اقدام دولت بایدن در موافقت با منتشر شدن اسناد محرمانه حادثه ۱۱ سپتامبر نشان میدهد این تنها آغاز راه برای ایجاد تفاوت در مسیر رفتار آمریکا با متحد قدیمیاش، عربستان سعودی است. رابطه پرفرازونشیب ۲ کشور، ۲۰ سال بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر هماکنون در نقطه عطف قرار دارد؛ جاییکه به احتمال زیاد به سمت بیتوجهی ایالات متحده نسبت به عربستان و جاهطلبیهای سیاست خارجی بنسلمان ختم میشود.
منبع: وطن امروز
نظر شما