شناسهٔ خبر: 49240532 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: ایلنا | لینک خبر

ایلنا گزارش می‌دهد؛

چرا سینمای طنز ایران سخیف شد؟ / فیلم‌هایی بی‌کیفیت با فروش میلیاردی!

بسیاری از منتقدان سینمای ایران باور دارند، سینمای کمدی ایران فاقد غناست و تنها آثاری به مخاطبان ارایه می‌شود که موفق به فروش‌های هنگفت شوند.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار ایلنا، اگرچه جادوی «برادران لومیر» خیلی زود وارد ایران شد اما پیشرفت کیفی هنر هفتم در ایران بسیار کند اتفاق افتاده است. امروز آثار نمایشی فراوانی در سبد محصولات سینمای ایران ارائه می‌شوند اما اغلب از منظر فرم و محتوا تفاوت چندانی باهم ندارند. در این میان سینمای کمدی ایران هم در پی سال‌ها تجربه در ظاهر دچار تغییرات فراوانی شده اما در زیربنا چندان تغییری نکرده است. نمادها و پارادایم‌های تکراری که در اغلب فیلم‌های سال‌های اخیر به چشم می‌آیند، آثار طنز سال‌های اخیر را به نوعی فیلمفارسی سخیف تبدیل کرده که از معنا تهی هستند. 

سینمای ایران از «اجاره‌نشین‌ها» در دهه ۶۰، به «من سالوادور نیستم»، «مامان، بهروز منو زد» و «دُم‌سرخ‌ها» در دهه ۹۰ رسید. خیلی زود کمدی‌های سخیف، قیمت بازیگران روی پرده‌ها را در تورمی افسارگسیخته بالا بردند و کار به آنجا رسید که دیگر کنار هم چیدن چند بازیگر زن و مرد چهره در یک فیلم، از مجموع هزینه تولید چند کمدی قابل‌توجه بیشتر شد. 

اگرچه فیلم‌های کمدی سینمای پیش از انقلاب، بیشتر رویکردی پارادوکسیکال داشتند و تلاش می‌کردند با تضادهای کلیشه‌ای از مخاطبان خود خنده بگیرند. کلیشه‌هایی مثل دختر پولدار_ پسر فقیر، مرد روستایی و شهری و کارکترهای سنتی در موقعیت‌های مدرن از این قبیل هستند و مسائل و موضوعاتی مثل کلیشه‌های جنسیتی و بازنمایی زن و بدن زنانه، نقش‌ها و تیپ‌های ثابت فیلم‌ها مثل پدر پولدار و سخت‌گیر، مادر دلسوز و موضوعاتی مثل سرخوشی‌های الکی نشانه‌های ثابت فیلم‌های آن دوره بودند. پس از این دوران و به محض رسیدن سینمای ایران به دوران آرامش، شاید بتوان دو دهه ۶۰ و ۷۰ را نسبت به دیگر دوره‌ها تمیز داد. به گفته منتقدان سینمای ایران، آثار نمایشی این دهه‌ها را می‌توان به دور از کلیشه‌های همیشگی سینما دانست؛ کلیشه‌هایی که در دهه ۴۰ ایجاد شدند و در دهه ۵۰ به اوج خود رسیدند و در عصر حاضر با پوششی جدید اما با همان محتوا بر مخاطبان عرضه می‌شوند. آثار طنز دهه ۶۰ و ۷۰ ساختاری متفاوت دارند و بیشتری در فضایی اگزوتیک و تاحدودی خلاقانه بر مخاطبان عرضه شدند. اما وقتی نوبت به دهه ۸۰ رسید به ویژه از اواسط این دهه، برخی از همان ویژگی‌های سینمای کمدی قبل از انقلاب با درجه‌ای کمتر نسبت به گذشته بار دیگر بازنمایی شدند. و سرانجام در دهه گذشته، کارگردانان علاوه بر توجه به مولفه‌هایی مثل بازنمایی روزگار گذشته، سراغ نوستالوژی مواردی از جمله زندگی‌های آنچنانی، لوکیشن خارج از کشور و بازیگران زن خارجی رفتند به گونه‌ای که ثابت شد هرکدام از رویکردها همچون ابزاری قدرتمند رکورد فروش فیلم را بالا می‌برند. 

طنز همواره ناهنجاری‌ها را هدف قرار می‌دهد

فرهاد توحیدی (فیلمنامه‌نویس) در ارتباط با دلایل ضعف سینمای کمدی در ایران می‌گوید: حاکمیت در ایران توانایی هضم طنز را ندارد. طنز همواره ناهنجاری‌ها را هدف قرار می‌دهد اما انتقادات زیادی به آن وارد می‌شود. در هر نقطه‌ای از جهان، انسان محور تژادی است اما در طنز سرنوشت محور انسان می‌شود. انسان‌ها در دنیای طنز توانایی انجام کارهایی را دارند که در دنیای واقعی نمی‌توانند به آن دست بزنند. اگر موضوعی مورد انتقاد است، نویسنده می‌تواند با قلم خود به آن انتقاداتی وارد کند. 

به گفته وی، انتقاد می‌تواند به مسائل مختلف مثل اخلاقیات یا هر حوزه دیگری وارد شود. در حال حاضر، فضائل اخلاقی جای خود را به رذائل اخلاقی داده‌اند. در اصل بیشتر شعارهایی که درباره ماهیت فرهنگی انقلاب از زبان آقایان شنیده شده، توفیقی پیدا نکردند و آن تراز تربیتی که مدنظر بوده، محقق نشده است. 

نویسنده فیلم «امکان مینا» معتقد است: ما با اخلاقیاتی روبرو هستیم که ضدارزش‌ها، ارزش شمرده می‌شوند. این موضوع می‌تواند دستمایه طنز باشد و مورد هدف قرار گیرد. ریشه‌های این موضوع باید هدف قرار گرفته شوند اما شرایط حاکم به نحوی است که نمی‌توان به سراغ این مسائل رفت. 

این نویسنده تصریح می‌کند: سیاست از دستمایه‌های بزرگ طنز به حساب می‌آید اما هنرمندان نمی‌توانند در ارتباط با مسائل سیاسی نکاتی را از زبان طنز بیان کنند. طنز در واقع بار اجتماعی دارد اما این روزها در ارتباط با این مسائل تامل نمی‌شود. یک کمدی هرچه سخیف‌تر، بیهوده‌تر و جنسیتی باشد، مقبولیت بیشتری پیدا می‌کند. در ارتباط با طنز دانش چندانی در بین سینماگران وجود ندارد و اگر هم اثری فاخر ساخته شود، برای عده‌ای غیرقابل تحمل می‌شود. من بازهم تاکید می‌کنم، طنز یکی از ابزارهای بزرگ نقد اجتماعی است و نقد اجتماعی در ایران طرفدار چندانی ندارند. 

پای سرمایه در میان است

فروش خیره کننده محور مشترک اکثر فیلم‌های کمدی این روزهای سینمای ایران است. در واقع سینماگران کمدی‌ساز به خوبی ذائقه مخاطبان را دریافته‌اند. این جو به قدری فریبنده است که حتی فیلمسازان پیشکسوت نیز وسوسه می‌شوند که به این ژانر سرکی بکشند. با این حال آمار سال‌های اخیر نشان می‌دهد که سینمای کمدی می‌تواند فروش فوق العاده‌ای داشته باشد به خصوص اگر بازیگر تلویزیونی و کمدین تلویزیونی روی بورس داشته باشد و یا اینکه حتی بتواند یک نوستالژی را یادآوری کند. «مطرب» در سال ۹۸ ار مرز فروش ۳۰ میلیارد تومانی گذشت و به مبلغ ۳۸٬۵۴۶٬۴۵۶٬۰۰۰ تومان دست یافت؛ این فیلم در صدر جدول پرفروش‌ترین آثار سینمای ایران قرار دارد. «هزارپا»، فیلم دیگری است که با فروش ۳۸٬۰۶۳٬۸۴۸٬۰۰۰ تومانی در جایگاه دوم قرار دارد. «تگزاس ۲» چهارمین فیلم پرفروش سینمای ایران نیز توانست ۲۵٬۰۸۸٬۱۱۲٬۰۰۰ تومان بفروشد. «رحمان ۱۴۰۰» نیز به فروش ۲۲٬۵۴۲٬۲۱۸٬۰۰۰ تومانی دست یافت. بررسی جدول پرفروش‌ترین آثار سینمای ایران نشان می‌دهد، فیلم‌های «متری شیش و نیم» و «شبی که ماه کامل شد» تنها فیلم‌های غیرکمدی هستند که در ۱۰ فیلم نخست پرفروش سینمای ایران جای دارند. 

نویسنده فیلم «مرد عوضی» اعتقاد دارد: بازگشت سرمایه، حرف اول و آخر را در صنعت سینما می‌زند. ساخت یک اثر نمایشی دست کم ۵ میلیارد تومان هزینه دارد و تهیه‌کنندگان با هزاران مشکل سرمایه ساخت فیلم را فراهم می‌کنند تا ساخت پروژه سینمایی را کلید بزنند. آنها باید متعهد شوند که هزینه ساخت فیلم به جیب سرمایه‌گذار بازخواهد گشت. خصلت سرمایه، ترسو و محافظه‌کار بودن است و سرمایه‌گذاران به فکر بازگشت هزینه‌ها هستند. 

به گفته وی، در این شرایط، برخی از فیلمسازان تمام موارد تحمیلی را می‌پذیرند و می‌دانند اگر یک اثر طنز به معنای واقعی ساخته شود، برخی از روزنامه‌ها به آن واکنش نشان می‌دهند و آن را از پرده سینما به زیر می‌کشند. 

در تعاریف دچار اشتباه هستیم

نویسنده «شهر موش‌های ۲» باور دارد که انجام امور در دست کاردان نیست و همین مسائل سبب شده تا سینمای ایران گرفتار وضع موجود شود. به گفته وی، جنس اصل خریدار ندارد و بدل در این روزها خریدار دارد. سلیقه‌ها نیز تنزل یافته و مسائلی که این روزها گریبانگیر مردم شده سبب می‌شود تا آن‌ها به دنبال مسائلی باشند تا مشکلات خود را ولو برای مدتی کوتاه فراموش کنند. اگرچه سینما باید بارآموزشی داشته باشد اما اینطور می‌گویند باید جنبه سرگرمی داشته باشد. 

توحیدی می‌گوید: ما در تعاریف خود دچار اشتباه هستیم، این موضوع در سطوح مدیریتی نیز مشکلاتی ایجاد کرده است. هیچ‌کس نمی‌تواند برخلاف تعاریف عمل کند. این مسائل سبب می‌شود تا مدیران ترسو شوند و تنها به موقعت خود بیندیشند و مواردی که برای میز آن‌ها ایجاد خطر می‌کند را حذف می‌کنند. تنها آنچه که قابل به ظاهر قابل تحمل است مورد تایید قرار می‌گیرد که اغلب هم برخلاف شعارهای اخلاقی است. نتیجه این می‌شود که خزعبلاتی که روی پرده سینما اکران می‌شود نه تنها تایید بلکه تشویق هم می‌شوند و حتی اجازه ساخت آثار بعدی به آن‌ها داده می‌شود. این همه برای آن است که اندیشه حاکم این است که با مدیران و عملکرد آنها کاری نداشته باشیم و هر آنچه غیر از آن است را انجام دهیم. 

سخن پایانی

سینمای ایران غالبا بر وجه فیزیولوژیک خنده استوار است و با کارهایی که ارائه می‌دهد، تماشاچیان را تحریک می‌کنند تا به موضوعی واکنش نشان دهند. پیش از انقلاب، سینمای کمدی از انقلاب به استثنای چند فیلم و سریال  از نظر عمق و محتوا پوچ و خالی بودند و غالبا یک فضای سرگرم کننده موزیکال را به مخاطبان نشان می‌دادند. محدودیت در خطوط قرمز و سانسور نکردن محتوای جنسی نیز عواملی بودند که سبب گسترش آن دست از فیلم‌ها می‌شدند؛ شوخی‌هایی که حالا مدل پاستوریزه آن در سینمای بعد از انقلاب به وضوح دیده می‌شود.