شناسهٔ خبر: 48960897 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: جماران | لینک خبر

در گفت و گو با جماران؛

قهرمانپور: کار ایران در رابطه با طالبان درست بوده است/ وقتی توافق شده که طالبان قدرت بگیرد، شما می خواهید چه کار کنید؟!/ اسرائیل به دنبال تقویت محور سلفی در مقابل محور اخوانی و شیعی است

رحمان قهرمانپور، کارشناس مسائل بین المللی، به جماران گفت: طالبان تغییر کرده و شما سخنگوی آن را می بینید که با بی بی سی مصاحبه می کند، بیانیه داده اند که زن ها با حجاب می توانند در دانشگاه ها و مدارس حضور داشته باشند و واقعیت این است که خیلی کشته و کشتاری هم راه نینداختند. بنابر این حداقل در خط مشی ها طالبان فهمیده که اگر بخواهد خط مشی دهه 90 را پی بگیرد نمی تواند در سیاست حضور داشته باشد.

صاحب‌خبر -

پایگاه خبری جماران: روز گذشته طالبان وارد کابل شد و اشرف غنی رئیس جمهور افغانستان این کشور را ترک کرد تا شروع فصل جدیدی از قدرت طالبان در افغانستان و منطقه رقم بخورد. با توجه به اینکه آنها در زمان بسیار کوتاهی موفق شدند دولت افغانستان را کنار بزنند، رابطه ای که با آمریکا دارند و سکوتی که مسئولین رژیم صهیونیستی در مورد تحولات افغانستان داشته اند این قضیه نوعی مشکوک به نظر می رسد و پیچیدگی هایی به همراه دارد که نمی توان آنها را نادیده گرفت.

از سوی دیگر برخی در ایران سعی دارند بگویند طالبان آزادی هایی به زنان افغانستان داده و بنابر این دیگر آن  مانند دهه 90 میلادی نیست که افکار افراطی داشت و سعی دارد با تغییر نگاه خود رابطه دیپلماتیکی با کشورهای جهان داشته باشد.

برای بررسی مسائل افغانستان و تحولاتی که در این کشور رخ داده با رحمان قهرمانپور، کارشناس مسائل بین المللی گفت و گو کرده ایم که مشروح آن را در ادامه می خوانید:

با توجه به اینکه طالبان با حمایت های آمریکا به سرعت در افغانستان پیشروی داشت و روز گذشته دولت این کشور سقوط کرد، تحلیل شما از روی کار آمدن طالبان چیست؟

اگر بخواهیم از زاویه دید آمریکا نگاه کنیم، اول باید در نظر داشته باشیم که این فرآیند از زمان ترامپ شروع شد و دولت ترامپ بود که بحث مذاکره با طالبان و عقب نشینی از افغانستان را مطرح کرد. البته قبل از ترامپ هم اوباما بحث خروج نظامیان آمریکا از عراق را مطرح کرد. یعنی روندی را در دولت آمریکا مشاهده می کنیم که از زمان اوباما تشدید شده و طیفی از اندیشکده ها، متفکران و سیاستگذاران در آمریکا به این نتیجه رسیدند که مداخله آمریکا در خاورمیانه بزرگ، که شامل افغانستان هم هست، به نتیجه مطلوب منتهی نشده و علی رغم اینکه دولت جرج بوش به افغانستان و عراق حمله کرد، اما آمریکا در رسیدن به اهداف خودش، ایجاد دموکراسی و دولت های قوی در این کشورها، و فراتر از آن، تغییر منطقه به نحوی که مطلوب آمریکا باشد شکست خورده است.

فراموش نکنیم خانم کاندولیزا رایس در سخنرانی معروفی که در لبنان داشت حرفش این بود که خاورمیانه بزرگ، که شامل افغانستان هم می شود، نیازمند یک «ویرانی سازنده» است. اما بعد از ناکامی آمریکا در عراق و افغانستان یک تفکر قدرتمندی در اهالی مطبوعات، مؤسسات و حتی سیاستگذاران آمریکا شکل گرفته که می گوید، مداخله نظامی آمریکا در منطقه نه تنها به نتایج مطلوب منجر نشده و آمریکا نتوانسته تغییراتی که مدنظر خودش بود ایجاد کند، بلکه برعکس آمریکاستیزی در منطقه رشد کرده و علاوه بر آن برخی متحدان آمریکا به مجانی سواری از خدمات امنیتی آمریکا روی آورده اند و به فکر ایجاد یک ارتش مستقل، کارآمد و قوی نبوده اند.

لذا می توان گفت از زمانی که ترامپ بر سر کار آمده منطقه شاهد به کار گیری این تفکر در نظام سیاستگذاری عملی آمریکا است. نشانه اش این است که هم ترامپ به دنبال خروج آمریکا از افغانستان بود و با طالبان مذاکره کرد و هم اینکه وقتی یک هفته پیش از آقای بایدن پرسیدند چرا از افغانستان خارج شده اید، گفت که افغانستان باید از ارتش خودش برای تأمین امنیت استفاده می کرد.

به هر حال ما دیدیم در عمل ارتش افغانستان با این همه هزینه ای که صرف ایجاد این ارتش، آموزش افراد، خلبان ها، نیروهای ضد تروریست و غیره شده بود نتوانست در مقابل طالبان بایستد. ما به اینکه وزیر دفاع افغانستان دیروز گفته این موضوع توطئه بود، کاری نداریم. فرض ما بر این است که ارتش وظیفه داشت حداقل در کابل و شهرهای بزرگ جلوی طالبان بایستد و این کار را هم انجام نداد. یعنی فرض ما این است که هزینه دولت آمریکا برای ساختن این ارتش شکست خورد.

آمریکایی ها به دنبال کاهش حضور خودشان در منطقه هستند

بنابر این روندی که الآن در منطقه وجود دارد این است که آمریکایی ها به دنبال کاهش حضور خودشان در منطقه هستند و یا به تحلیل دقیق تر برخی تحلیلگران، می خواهند حضور مناسبی در منطقه داشته باشند؛ نه کم و نه زیاد. جاهای که نیروی نظامی زیاد دارند از آن کم کنند و جاهایی که لازم است نیروهایشان را بیشتر کنند. بنابر این شما شاهد هستید که بخشی از نیروهای نظامی آمریکا در خلیج فارس راهی اردن شده اند.

این اتفاق بزرگ در منطقه در حال وقوع است. اما واقعیت خطرناک تری فارغ از کاهش یا افزایش نیروهای آمریکا دارد شکل می گیرد و آن کاهش قدرت حکمرانی دولت ها در خاورمیانه و کاهش توانایی دولت ها برای اداره کشور و تأمین کالاهای عمومی مثل آب، برق و بهداشت است. این روند نگران کننده در کل منطقه دارد به سرعت رشد می کند و باعث می شود که دولت ها به اشکال مختلف ناکارآمد شوند. در مصر مشکل نان و حقوق، در تونس بحث انحلال پارلمان و غیره و در عراق با اینکه یک کشور ثروتمند نفتی است مشکل توزیع نفت و فساد هست. همه اینها در مجموع یک نتیجه مشخص دارد و آن هم ناکارآمدی دولت ها در انجام درست وظایف خودشان است. مسأله کرونا هم این ناکارآمدی را بیشتر کرده و این را در کشورهای مختلف می بینید.

بنابر این روند دومی که در منطقه در حال شکل گیری است، «افول ظرفیت اداره کشور توسط دولت ها» است و این عامل هم چشم انداز توسعه و پیشرفت را در منطقه مبهم کرده تا حدی که برخی افراد معتقدند دیگر در منطقه توسعه اقتصادی آنچنانی رخ نخواهد داد بلکه برعکس، شاهد افزایش تعداد دولت های در حال ورشکستگی خواهیم بود.

 

به نظر می رسد اسرائیلی ها در قضیه طالبان سکوت کرده اند. فقط وزیر دفاع سابقه آنها در توئیتر اظهار نظر کرده  که علی رغم فاصله ای که بین افغانستان و فلسطین اشغالی هست، قدرت گرفتن طالبان می تواند بر امنیت رژیم صهیونیستی هم تأثیر بگذارد. به نظر شما دلیل این سکوت مقامات اسرائیل در قبال قضیه طالبان چیست؟

بدون تردید اختلافات داخلی در میان کشورهای اسلامی به نفع اسرائیل است و هرچه این اختلافات بیشتر می شود توجه کشورهای اسلامی به مسأله فلسطین کاسته می شود. توافق «ابراهیم» یا توافق صلحی که بین عربستان، امارات، بحرین و اخیرا مراکش صورت گرفته فضای جدیدی را در مسأله فلسطین باز کرده که نفتالی بنت صراحتا اشاره کرده راه حل دو دولت بر اساس قطعنامه 242 شورای امنیت از دستور کار خارج شده است. بنابر این اسرائیل به این نتیجه رسیده که در فضای جدید به جای راه حل دو دولت و به قول معروف «واگذاری زمین در برابر صلح»، به سمت عادی سازی، توافق صلح یا همان توافق ابراهیم برود و با کشورهای عربی روابط خودش را عادی کند.

اگر مسأله طالبان منجر به این شود که این روند تقویت شود و جلوتر برود به نفع اسرائیل است. طالبان از نظر فکری از سه جریان موجود در منطقه یعنی سلفی، اخوان و جریان شیعی به جریان سلفی نزدیک تر است. جریان سلفی در منطقه مورد حمایت عربستان و امارات است و توافق عادی سازی را نیز عربستان و امارات انجام داده اند. بنابر این به نظر می رسد که اسرائیل در منطقه به دنبال تقویت محور سلفی در مقابل محور اخوانی و شیعی است. با محور اخوانی دنبال تضعیف ترکیه و با محور شیعی دنبال تضعیف ایران است.

برخی تحلیلگران معتقدند در درازمدت افغانستان تبدیل به یک مرکز اصلی گرایش های سلفی می شود که مثلا باقیمانده القاعده و داعش هم به نوعی به آنجا بروند. این کشور سلفی در همجواری ایران و پاکستان است. پاکستان متحد عربستان است و اگر خود افغانستان هم به یک محور سلفی تبدیل شود در واقع محور توافق ابراهیم یا صلح مبتنی بر عادی سازی تقویت می شود. اما این یک سناریو طولانی مدت است و باید منتظر باشیم و ببینیم که آیا در دولت انتقالی و یا دولت بعدی طالبان خواهد توانست امارت اسلامی مورد نظر خودش را تشکیل بدهد یا بخشی از قدرت حاکم در افغانستان خواهد بود.

 

رژیم صهیونیستی تهدیداتی را علیه ایران داشت و با قدرت گرفتن طالبان به نظر رسید که این تهدیدات کمرنگ شدند. این موضوع می تواند در راستای همان اهدافی باشد که اسرائیل دنبال می کرده است؟

هنوز خیلی زود است چنین نتیجه گیری کنیم. بحث کاهش تهدیدات اسرائیل به پاسخ هایی بر می گردد که ایران به اقدامات اسرائیل داد و همان طوری که گفته بود در ازای منفجر کردن بخشی از تأسیسات نطنز و ترور شهید فخری زاده ایران واکنش هایی را انجام داد و اسرائیل دنبال این هست که برای پاسخ دادن به این اقدامات اجماع بین المللی ایجاد کند که تا کنون موفق نشده است.

هفت، هشت سال پیش هم که اسرائیل چنین اقداماتی انجام داد وقتی ایران پاسخ متقابل داد اسرائیل برای مدتی تهدیدات خودش را کمتر کرد اما باید توجه داشته باشیم که این یک حرکت تاکتیکی است. چیزی که احزاب مختلف اسرائیل روی آن اجماع نظر دارند این است که ایران یک تهدید طولانی مدت هست و باید با همه توان تلاش کنند تهدید ایران دفع شود. لذا این یک اتفاق تاکتیکی است و بعد از چند مدت دوباره تهدیدات اسرائیل آغاز خواهد شد.

 

همان طور که شما اشاره کردید با قدرت گرفتن طالبان به نوعی محور سلفی در کشورهای اطراف ایران تقویت می شود اما تا چند وقت پیش عده ای در ایران سعی در تطهیر طالبان داشتند و حتی از آنها حمایت می کردند و آنها را یک جنبش اصیل منطقه می دانستند.

نظر شما در خصوص مواضع این عده از افراد در ایران چیست؟ آیا طالبان یا طالبانی که دیپلمات های ایران را در مزار شریف به شهادت رساند فرق کرده یا همان افکار دوباره قدرت گرفته است؟

من با عبارت «تطهیر طالبان» موافق نیستم. این جور عبارت ها فضای سیاسی را قطبی می کند و شما مجبور می شوید که یا موافق و یا مخالف باشید. متأسفانه در سیاست خارجی ما این نگاه دارد تقویت می شود و اخیرا در مورد عکس سفرای انگلیس و روسیه، توافق با چین، سخنرانی اردوغان و موضوعات مختلف این قضیه را دیدیم. سیاست خارجی صفر و یک نیست تا ما بگوییم کسی که معتقد است طالبان تغییر کرده حتما علیه منافع ملی است.

طالبان تغییر کرده است

طالبان تغییر کرده و شما سخنگوی آن را می بینید که با بی بی سی مصاحبه می کند، بیانیه داده اند که زن ها با حجاب می توانند در دانشگاه ها و مدارس حضور داشته باشند و واقعیت این است که چندان کشت و کشتاری هم راه نینداختند. بنابر این حداقل در خط مشی ها طالبان فهمیده که اگر بخواهد خط مشی دهه 90 را پی بگیرد نمی تواند در سیاست حضور داشته باشد.

تفاوت طالبان با القاعده و داعش

وقتی آمریکا، اروپا، روسیه و چین طالبان را به رسمیت شناخته اند ما چه کار می کردیم؟ کسانی که می گویند ایران طالبان را تطهیر کرده آیا دنبال این بوده اند که ایران به افغانستان نیروی نظامی اعزام کند و با طالبان بجنگد؟! ثانیا دقت کنیم مسأله طالبان، علی رغم اینکه ما مخالفش هستیم، بخشی از واقعیت جامعه افغانستان و پشتونستان است و صرفا یک پدیده سیاسی و واکنشی نیست. این پدیده 20 سال سابقه دارد و مثل القاعده یا داعش نبوده که سریع از بین برود. داعش و القاعده پدیده های سیاسی مبتنی بر یک بسیج سیاسی موقت بودند.

واقعیت این است که طالبان هم پدیده سیاسی و هم پدیده فرهنگی است. یعنی واقعا اعتقادات بخشی از جامعه افغانستان در قندهار و مرزهای پاکستان همین است. یعنی وقتی با آنها صحبت می کنید طرفدار برخی احکام اسلام و مخالف برخی آزادی های زنان هستند. پس کسانی که می گویند چرا از طالبان حمایت کرده اید باید توجه داشته باشند که مسأله طالبان را مثل القاعده و داعش تحلیل نکنند. فکر نکنند طالبان یک پدیده موقت و گذرا در جامعه افغانستان است که شما می توانید آنها را منحل کنید. به هر حال ریشه اجتماعی دارند و زمان مبارزه با آمریکا بخشی از مردم از آنها حمایت می کردند.

وقتی آقای اشرف غنی در ارگ ریاست جمهوری افغانستان از طالبان استقبال و آنها را برادر خطاب می کند، ایران می خواست کاسه داغ تر از آش شود و آنجا نیرو بفرستد و علیه طالبان قیام کنند؟!

 

کار وزارت خارجه ایران در رابطه با طالبان درست بوده است

برخی امام می گویند، کاش لااقل از آنها حمایت نکنند و بی طرف باشند. این کار را که می توانستند بکنند؟

حتما وزارت خارجه بر اساس اطلاعاتی این کار را کرده است. یعنی به نظر می رسد پیش بینی آنها درست بوده که قرار است طالبان در افغانستان قدرت بگیرد و همین هم شد؛ هرات و مزار را گرفت و به فاصله 24 ساعت کابل هم سقوط کرد. وقتی شما خبر دارید که قرار است دو ماه بعد طالبان در افغانستان قدرت بگیرد منطق سیاست می گوید آنها را دعوت کنید اینجا یک جلسه صحبت کنید و بگویید به منافع ایران آسیب نزنید. بنابر این از نظر تأمین امنیت ملی ایران کار آنها درست بوده است.

اگر قرار بود طالبان توریستی هم افغانستان را بچرخد بیشتر از این طول می کشید

اگر جنگ افغانستان مثلا شش ماه طول می کشید و معلوم نبود کدام طرف پیروز می شود و مثل دهه 90 می گفتید که احمد شاه مسعودی هست و از او حمایت کنم. ولی الآن اساسا جنگی نبوده به قول کسانی که در شبکه های اجتماعی طنز می نویسند اگر قرار بود طالبان به صورت توریستی هم افغانستان را بچرخد بیشتر از این طول می کشید! وقتی در سطح بین المللی و داخلی توافق شده که طالبان قدرت بگیرد شما می خواهید چه کار کنید؟!

 

کل دولت افغانستان در اختیار طالبان نخواهد بود

با توجه به اینکه یک دولتی سلفی، اگر اسم آن را دولت بگذاریم، که رابطه خوبی هم با آمریکا دارد در همسایگی ایران قرار گرفته، دولت ایران چه واکنشی می تواند داشته باشد؟

این فرض که بگوییم «دولت سلفی قدرت گرفته است»، محل مناقشه است. افغانستان تاجیک، پشتون، هزاره و ازبک دارد و چیزی که تا الآن می بینیم این است که قرار است دولت آینده ای که شکل می گیرد بر اساس تقسیم قدرت باشد. به نظر می رسد چیزی که در دوحه توافق شده این است که کل دولت در اختیار طالبان نخواهد بود و تقسیم قدرت خواهد شد. بنابر این از الآن نمی توانیم بگوییم یک دولت سلفی در افغانستان بر سر کار می آید. علی جلالی تحصیل کرده آمریکا و آدم روشنفکر و دنیا دیده ای است و ایشان هم پذیرفته دولت موقت را تشکیل بدهد.

اگر در آینده کل دولت در اختیار طالبان قرار گرفت، ما می توانیم بگوییم در همسایگی خودمان یک دولت سلفی داریم و حالا با این دولت سلفی چه کار کنیم. ولی گزینه محتمل این است که طالبان در قدرت مشارکت خواهد داشت و همه قدرت از آن طالبان نخواهد بود. اتحادیه اروپا گفته اگر طالبان با زور قدرت را در دست بگیرد ما به رسمیت نمی شناسیم و احتمالا طالبان هم در دوحه پذیرفته که چنین دیدگاهی را کنار بگذارد و به تنهایی بر کل افغانستان مسلط نشود.

 

مذاکرات ایران و آمریکا تابع روی کار آمدن طالبان نیست

با توجه به قدرت گرفتن طالبان در همسایگی ایران و رابطه ای که با آمریکا دارند، این موضوع چه تأثیری می تواند بر مذاکرات ایران و آمریکا داشته باشد؟

مذاکرات ایران و آمریکا تابع روی کار آمدن طالبان نیست چرا که فعلا آمریکا نمی تواند از ابزار طالبان علیه ایران استفاده کند. این موضوع تابع یک سری متغیرهای دیگر است.

اخبار مرتبط

انتهای پیام

نظر شما