صبا رستگار/ دوران دفاع مقدس با همه فراز و نشیبها میدان آزمون مردان برومند ایران بود؛ مردانی که تا دیروز جوانان و نوجوانان کم سن و سالی بودند که کسی آنها را باور نمیکرد، اما در پرتو خورشید انقلاب قد کشیدند. مردان کوچکی که یک شبه ره صد ساله رفته و در زمره فرماندهان بزرگ نظامی قرار گرفتند. انسانهایی با روح بلند، ارادهای محکم و اخلاص مثال زدنی.
حبیبالله مظاهری از فرماندهان برجسته، اما گمنام دوران دفاع مقدس است. جوانی 20 ساله که حماسههای بزرگی را رقم زد و محبوب قلب فرماندهان لشکر محمد رسولالله(ص) بود. او 2 خرداد 1341 در شهر «مَریانَج» استان همدان پس از یک انتظار 16 ساله برای تولد فرزند پای به هستی گذاشت.پسری کم حرف با موهای بور و چهرهای محجوب که حیا همیشه در آن موج میزد. به ندرت پیش میآمد که درخواستی داشته باشد. رزمندهای دلیر و فرماندهای تیزهوش در میدان رزم بود.
او که سردار شهید حسین همدانی، مؤسس تیپ 32 انصار استان همدان به او عشق میورزید در همان ماههای آغازین جنگ تحمیلی چنان شجاعت و لیاقتی از خود نشان داد که به فرماندهی گردان مسلم بن عقیل لشکر 27 محمد رسولالله(ص) منصوب شد.
این گردان در آزادسازی خرمشهر و عملیات بیتالمقدس، نقش برجسته ای داشت و توانست بخشی از ارتفاعات حساس و مهم منطقه دهلران را حفظ کند. بهگفته رزمندگان دوران دفاع مقدس در آن لحظات سخت که همه جا غرق در آتش و خون بود؛ حاج احمد متوسلیان چشم امید به حبیب دوخته و حضور این فرمانده جوان برایش قوت قلب بود. حبیب پساز رزمی طولانی در خرمشهر زخمی شده و پیکرش روی زمین باقی ماند. همه فکر میکردند شهید شده و برایش مراسم ختم گرفته و سنگی به نشان یادبود بر مزاری خالی گذاشتند.
نزدیک 20 روز بعد وقتی رزمندگان برای خواندن نماز صبح به نمازخانه سپاه همدان رفتند؛ چهره آرام و مهربان حبیب را دیدند که دست به قنوت بلند کرده بود. شور و نشاط همه جا را فرا گرفت. گفتند:«فکر کردیم شهید شدی.» گفت: «هنوز وقتش نرسیده.» حبیب فرمانده محجوب و دوست داشتنی لشکر انصار آمده بود تا حماسه بزرگ دیگری را رقم زند.حماسهای که در تاریخ ماندگار شد و نام شیرمردان تیپ 32 انصار بر تارک آن میدرخشد. رمضان سال 1361 بود که عملیات رمضان در منطقه بیابانی «کوشک» و غرب جاده اهواز ـ خرمشهر رقم خورد. تابستان، عطش و گرمای 50 درجه بیابان «کوشک» همگی دست به دست هم داده بود تا سختی رزم چند برابر شود.عملیات رمضان با مشارکت تیپ 32 انصار استان همدان و تیپ ثارالله به فرماندهی سپهبد شهید قاسم سلیمانی با رمز «یا صاحب الزمان(عج)» انجام شد. رزمندگان استان همدان در این عملیات نقش مهمی ایفا کرده و دشمن را شکست دادند. اقدامی که صدام را عصبانی کرد و چند روز بعد انتقام آن را گرفت.بیست و پنجم تیر 1361 وقتی چند هزار نفر برای اقامه نماز جمعه در ورزشگاه همدان جمع شده بودند؛ هواپیماهای عراقی آنها را بمباران و صدها نفر از مردم به خاک و خون کشیده شدند.با این حال نماز جمعه به امامت آیتالله حسین نوری امام جمعه وقت همدان در مسجد جامع اقامه شده و آن ورزشگاه هم به یاد شهدای مظلوم واقعه «شهدای قدس» لقب گرفت.
سردار شهید حبیبالله مظاهری که در خرمشهر به آرزوی خود نرسیده و شوق شهادت در چشمانش موج میزد در «رمضان» فرصت وصال یافت و آسمانی شد. او همه 20 سالگیاش را در کفن پیچید و تقدیم کرد تا نهال نازک انقلاب بارور شود. فرماندهای شاخص، اما گمنام که جاویدالاثر شد تا انقلاب اسلامی هر روز پر آوازهتر از قبل شود.حبیب جزء فرماندهان برجسته استان شهیدپرور همدان است که در سال 98 مفتخر به دریافت درجه سرتیپ تمام از طرف رهبر معظم انقلاب شد. با وجود این و با همه بلندمقامی در زادگاهش گمنام مانده و نه نگارش کتابش پس از سالها به سرانجام رسیده و نه بنا یا خیابانی به نامش نامگذاری شده است.مزارش در گلزار شهدای شهر مریانج همچنان خالی ماند و افسوس که امروز «نام حبیب هست و نشان حبیب نیست».
∎
حبیبالله مظاهری از فرماندهان برجسته، اما گمنام دوران دفاع مقدس است. جوانی 20 ساله که حماسههای بزرگی را رقم زد و محبوب قلب فرماندهان لشکر محمد رسولالله(ص) بود. او 2 خرداد 1341 در شهر «مَریانَج» استان همدان پس از یک انتظار 16 ساله برای تولد فرزند پای به هستی گذاشت.پسری کم حرف با موهای بور و چهرهای محجوب که حیا همیشه در آن موج میزد. به ندرت پیش میآمد که درخواستی داشته باشد. رزمندهای دلیر و فرماندهای تیزهوش در میدان رزم بود.
او که سردار شهید حسین همدانی، مؤسس تیپ 32 انصار استان همدان به او عشق میورزید در همان ماههای آغازین جنگ تحمیلی چنان شجاعت و لیاقتی از خود نشان داد که به فرماندهی گردان مسلم بن عقیل لشکر 27 محمد رسولالله(ص) منصوب شد.
این گردان در آزادسازی خرمشهر و عملیات بیتالمقدس، نقش برجسته ای داشت و توانست بخشی از ارتفاعات حساس و مهم منطقه دهلران را حفظ کند. بهگفته رزمندگان دوران دفاع مقدس در آن لحظات سخت که همه جا غرق در آتش و خون بود؛ حاج احمد متوسلیان چشم امید به حبیب دوخته و حضور این فرمانده جوان برایش قوت قلب بود. حبیب پساز رزمی طولانی در خرمشهر زخمی شده و پیکرش روی زمین باقی ماند. همه فکر میکردند شهید شده و برایش مراسم ختم گرفته و سنگی به نشان یادبود بر مزاری خالی گذاشتند.
نزدیک 20 روز بعد وقتی رزمندگان برای خواندن نماز صبح به نمازخانه سپاه همدان رفتند؛ چهره آرام و مهربان حبیب را دیدند که دست به قنوت بلند کرده بود. شور و نشاط همه جا را فرا گرفت. گفتند:«فکر کردیم شهید شدی.» گفت: «هنوز وقتش نرسیده.» حبیب فرمانده محجوب و دوست داشتنی لشکر انصار آمده بود تا حماسه بزرگ دیگری را رقم زند.حماسهای که در تاریخ ماندگار شد و نام شیرمردان تیپ 32 انصار بر تارک آن میدرخشد. رمضان سال 1361 بود که عملیات رمضان در منطقه بیابانی «کوشک» و غرب جاده اهواز ـ خرمشهر رقم خورد. تابستان، عطش و گرمای 50 درجه بیابان «کوشک» همگی دست به دست هم داده بود تا سختی رزم چند برابر شود.عملیات رمضان با مشارکت تیپ 32 انصار استان همدان و تیپ ثارالله به فرماندهی سپهبد شهید قاسم سلیمانی با رمز «یا صاحب الزمان(عج)» انجام شد. رزمندگان استان همدان در این عملیات نقش مهمی ایفا کرده و دشمن را شکست دادند. اقدامی که صدام را عصبانی کرد و چند روز بعد انتقام آن را گرفت.بیست و پنجم تیر 1361 وقتی چند هزار نفر برای اقامه نماز جمعه در ورزشگاه همدان جمع شده بودند؛ هواپیماهای عراقی آنها را بمباران و صدها نفر از مردم به خاک و خون کشیده شدند.با این حال نماز جمعه به امامت آیتالله حسین نوری امام جمعه وقت همدان در مسجد جامع اقامه شده و آن ورزشگاه هم به یاد شهدای مظلوم واقعه «شهدای قدس» لقب گرفت.
سردار شهید حبیبالله مظاهری که در خرمشهر به آرزوی خود نرسیده و شوق شهادت در چشمانش موج میزد در «رمضان» فرصت وصال یافت و آسمانی شد. او همه 20 سالگیاش را در کفن پیچید و تقدیم کرد تا نهال نازک انقلاب بارور شود. فرماندهای شاخص، اما گمنام که جاویدالاثر شد تا انقلاب اسلامی هر روز پر آوازهتر از قبل شود.حبیب جزء فرماندهان برجسته استان شهیدپرور همدان است که در سال 98 مفتخر به دریافت درجه سرتیپ تمام از طرف رهبر معظم انقلاب شد. با وجود این و با همه بلندمقامی در زادگاهش گمنام مانده و نه نگارش کتابش پس از سالها به سرانجام رسیده و نه بنا یا خیابانی به نامش نامگذاری شده است.مزارش در گلزار شهدای شهر مریانج همچنان خالی ماند و افسوس که امروز «نام حبیب هست و نشان حبیب نیست».
نظر شما