یاران حبیب یک به یک میروند و این نفسهای ما است که به شماره میافتند. تا کی نوبت به ما رسد. البته که در پیشگاه حضرت باری ما نقطه تسلیمیم ولی غم دل را چه کنیم. این بار دست تقدیر دوستی دیرین را اشاره رفت و او را از میان ما برد. دوست عزیزم آقای مهندس علیرضا تابش به دیدار حق شتافت و خانواده، همکاران و دوستان را در حسرت دیدار خود گذاشت.
سابقه دوستی من با او به دوره جهاد سازندگی و سال 1358 باز میگردد. او همچون سایر جهادیان، با سادگی تمام با تعدادی از دوستانش به جهاد سازندگی قروه برای احداث جاده و بیمارستان رفته بود.
هنوز خوب به یادم هست که یک روز مرحوم دکتر بهشتی زنگ زد و با همان صدا پرطنینیش گفت: عباس آقا میخواهم یک جهادی را به تو معرفی کنم و علیرضا تابش را به من معرفی کرد. چند ساعتی نگذشت که تابش عزیز آمد و از کارهای خود در احداث جاده سریشآباد و بیمارستان در قروه برای من گفت. این آغاز دوستی ما بود که تا روز پایان ادامه داشت. و اکنون بیش از 40 سال از آن روز میگذرد.
که ای صوفی شراب آن گه شود صاف که در شیشه برآرد اربعینی
او با تلاش و فداکاری خود در منطقه خوش درخشید. به سنندج رفت. شهردار آنجا شد و سپس مسئولیت معاونت عمرانی استانداری کردستان را به دوش گرفت و پس از آن استاندار کردستان شد. آن زمان من معاون سیاسی و اجتماعی وزیر کشور بودم و هردو هفته یکبار به منطقه غرب کشور میرفتم و همدیگر را بهطور مرتب میدیدیم. پس از آن، او استاندار گیلان شد و از قضا زلزله رودبار و منجیل در خرداد 1369 بهوقوع پیوست و من بهعنوان مسئول بازسازی این مناطق در کنار او بودم. موقعی که او استاندار خوزستان شد، من همچنان رییس بنیاد مسکن بودم و در بازسازی مناطق جنگزده با او همکاری میکردم. این دوستی و همکاری در تمام این دوران 40ساله، در مسئولیتهای دیگر همچنان ادامه داشت. با هم یک خانه ساختیم و به مدت هفت سال همخانه بودیم. ولی، هیچ یادم نمیآید که در این مدت و در تمام فراز و فرودها حتی یکبار یک کلمه درشت میان ما رد و بدل شده باشد. سعدی گفت:
مقدار یار همنفس چون من نداند هیچ کس ماهی که بر خشک اوفتد قیمت بداند آب را
مهندس علیرضا تابش از تبار مدیران و مردان خودساخته جمهوری اسلامی بود که در جریان کوران حوادث و موقعیتهای سخت انقلاب ساخته شده بود. او مردی با پشتکار، درستکردار، دستپاک، بلند همت، مهربان، آرام، صبور، خانوادهدوست، خدوم و مفید برای مردم بود. تابش مردی با اعتقاد و با ایمان و میانهرو بود. سعادتمد زندگی کرد و با عزت و سربلندی دنیا را بدرود گرفت. من این سوگ را به خانم گرامیش سرکار خانم بهجت همدانی، فزرندان برومندش آقایان احسان، محمدصادق، محمدحسین و محمد جواد و همچنین برادر بزرگوارش محمد آقا و آقای مهندس حمید همدانی و سایر بستگان و دوستان و همکاران در بنیاد مسکن و وزارت راهوشهرسازی تسلیت میگویم. برای او از درگاه حضرت احدیت غفران و رضوان و برای بازماندگان و دوستان شکیبایی و سزای نیک طلب میکنم.
والسلام و علیکم و رحمه الله و برکاته
نظر شما