شناسهٔ خبر: 48107997 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: دانشجو | لینک خبر

بررسی قیام ۱۵ خرداد؛ مبداء تحولات منتهی به انقلاب اسلامی / نفوذ و اقتدار معنوی روحانیت

نظر به جایگاه علم و عالمان دینی در مکتب اسلام و نیز وظایف و مسئولیت‌هایی که دین برای ایشان تعیین کرده است، وجود زمینة نفوذ و قدرتِ معنوی فقیهان و علمای وارسته را در میان تمام توده‌های مردم و طبقات مختلف اجتماعی - به‌خصوص در جوامع دینی - آشکار می‌سازد.

صاحب‌خبر -

 به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، نظر به جایگاه علم و عالمان دینی در مکتب اسلام و نیز وظایف و مسئولیت‌هایی که دین برای ایشان تعیین کرده است، وجود زمینة نفوذ و قدرتِ معنوی فقیهان و علمای وارسته را در میان تمام توده‌های مردم و طبقات مختلف اجتماعی - به‌خصوص در جوامع دینی - آشکار می‌سازد. به عبارت دیگر یک روحانی حقیقیِ دین‌شناس، هم باید در میان مردم و در خدمت خلق خدا باشد و در تعلیم و نشر معارف دین و مسائل روزآمد جامعه و تطبیق آن‌ها با یکدیگر بکوشد و برای رفع شبهات فکری و عقیدتی، و تبیین و حل مشکلات و مسائل شرعی مردم بکوشد، و هم باید در پی ارشاد ارباب قدرت و امر به معروف و نهی از منکر آنان و دفاع از ساحت دین در مقابل کج‌روی‌های حکومت‌ها باشد. به این ترتیب میان روحانیت و تمام طبقات اجتماع تعامل و ارتباطی بسیار نزدیک برقرار می‌شود و زمینة نفوذ و قدرت معنوی و اجتماعی عالمان و‌اندیشمندان دینی فراهم می‌آید.

از سویی اگر در خاستگاه نبی‌ستیزی‌ها و ولیّ ستیزی‌های اهل باطل، نظری دیگر افکنیم، در می‌یابیم علت آن همه دشمنی‌ها، اینجا نیز وجود دارد. به عبارت دیگر، «دین» که عامل اصلیِ نبرد میان اهل حق و اهل باطل بود، در این مقام نیز رخ می‌نماید و مانع زیاده‌خواهی و بیداد‌گری‌های طاغوت می‌شود، و در این میان فطرت‌های پاک مردم و انسان‌های آزاده، همان‌طور که خداوند آنان را آفریده است، در پی یاری دین خدا و نیز یاری پیروان و مدافعان دین خدا بر می‌آیند، و به این ترتیب روحانیت به یکی از دشمنان خطرناکِ طاغوت تبدیل می‌شود؛ دشمنی که هستی و موقعیت اهل باطل را تهدید می‌کند.

آگاهی دشمنان از اقتدار روحانیت

با آنکه نفوذ معنوی روحانیت در میان مردم، چیزی نیست که از نگاه دولت‌ها و حکومت‌ها پنهان بماند، برخی وقایع موجب می‌شود که گستره و عمق این اقتدار معنوی، بر صاحبان قدرت‌های سیاسی و حکومت‌ها روشن‌تر گردد. بعضی حوادث تاریخی و اجتماعیِ تاریخ معاصر ایران نیز از این جمله‌اند، و وقوع آنها، هشداری برای دولت‌های فاسق و حکومت‌های دین‌ستیز بوده و هست. برای مثال ماجرای تحریم تنباکو یکی از نمود‌های اقتدار معنویِ عالمان دینی به شمار می‌آید.

ماجرای قرار‌داد رِژی (تنباکو): امتیاز انحصار کامل تولید، فروش و صدور توتون و تنباکو به مدت ۵۰ سال به تالبوت انگلیسی واگذار شد. او نیز در برابر متعهد شد که سالانه ۱۵ هزار لیره، و پس از پرداخت کلیه مخارج و سود سهام به میزان ۵ درصد، یک ربع از منافع سالیانه را به ناصرالدین شاه قاجار بپردازد.

برای کسب این امتیاز، ظاهراً هیچ پولی به طور رسمی پرداخت نشده بود؛ اما با این حال، هم در اسناد ایرانی و هم در اسناد انگلیسی یاد شده است که ناصرالدین شاه و مقامات عالی رتبه، رشوه‌های گزافی گرفته بودند.

این امتیاز هر عملی را در زمینة توتون و تنباکو مطلقاً به کسب اجازه از صاحب امتیاز، مشروط می‌ساخت. در عوض، صاحب امتیاز، به توتون‌کاران وعده می‌داد که در مقابل محصول شان، پول نقد به آن‌ها بپردازد یا احیاناً محصول آن‌ها را با نرخ بهرة ناچیزی پیش‌خرید کند.۱

قرارداد مزبور از سویی برای اقتصاد ایران - به طور کلّی - و برای صنعت دخانیاتِ کشور، که در آن زمان رونق داشت بسیار زیان‌بار بود و از سوی دیگر با مبانی فقهی شریعت اسلام مغایرت داشت.۲

به همین روی، مخالفت‌های داخلی مردم و علمای دینی را در پی داشت. اما ناصرالدین شاه به این اعتراضات توجهی نکرد، و فعالیت‌های انگلیسی‌ها روز‌به‌روز موجب وخامت اقتصاد داخلی و نارضایتیِ بیشتر مردم شد.

سرانجام پس از آنکه فعالیت‌های مردمی و مکاتبات برخی علما با ناصرالدین شاه به نتیجه نرسید، مرجع تقلید زمان، مرحوم آیت‌الله‌العظمی میرزا محمّدحسن شیرازی حکم تحریم تنباکو را صادر کرد:

«بسم الله الرحمن الرحیم. الیوم استعمال تنباکو و توتون - بأیّ نحو کان - در حکم محاربه با امام زمان (عج) است. حرّره الاحقر محمّدحسن الحسینی.» ۳

پس از صدور این فتوا، در زمانی کمتر از یک نیمروز حدود ۱۰۰ هزار نسخه از آن به دست مردم نگاشته شد و این خبر به سرعت به تمام نقاط ایران رسید:

این فتوا با انضباط تمام رعایت شده، تمام توتون‌فروش‌ها دکان‌های خود را بسته و تمام قلیان‌ها را برچیدند، و اَحدی نه در شهر و نه در میان نوکر‌های شاه در‌اندرون او لب به استعمال دخانیات نمی‌زنند.

مردم ایران هر وقت فتوایی از طرف ملایی متنفذ یا مجتهدی معتبر برسد، با انضباط تمام اطاعت آن را گردن می‌نهند.۴
پانوشت‌ها:
۱- ر. ک: نیکی، ر. کِ، تحریم تنباکو در ایران، ترجمة شاهرخ قائم‌مقامی، ص ۴۰.
۲- ابراهیم تیموری، تحریم تنباکو، اولین مقاومت منفی در ایران، ص ۸۷ - ۸۸.
۳- همان، ص ۱۰۳؛ حسن اصفهانی کربلائی، تاریخ دخانیه یا تاریخ وقایع تحریم تنباکو، ص ۱۱۸.
۴- بخشی از یادداشت‌های دکتر فووریه - پزشک مخصوص ناصرالدین شاه - دربارة فتوای میرزای شیرازی (همان، ص ۱۰۴ - ۱۰۵).

شیخ حسن کربلائی در این باره می‌نویسد: «از برکات توجّه مخصوص حضرت امام عصر - عجل الله تعالی فرجه و ظهوره و صلی الله علیه و علی آبائه الطاهرین - همة این اصناف مختلف مردم دارالخلافه، از مرد و زن، عالم و عامی، عالی و دانی، بزرگ و کوچک با همة آن طبایع مختلفه و آرای متخالفه، چنان در کمال تمکین و انقیاد، همگی بر سر این یک نقطه متفق و مجتمع شدند که تا عصر جمعه [یک روز پس از رسیدن خبر فتوای میرزای شیرازی]در تمامیِ این چنین شهر عظیم، از هیچ نقطه و محلّی دودِ دخان و چپق و قلیان بلند نمی‌شد؛ حتی از حرم‌های پادشاهی و مجالس ادارات دولتی و سرای دیوانیان و قهوه‌خانه‌ها و سربازخانه‌ها نیز بالمرّه دود دخانیه برداشته شد؛ به حدی که قلیان‌ها را تماماً شکسته و میانة قلیان‌ها سوخته گردید. مردمِ اوباشِ بَلَد، و به اصطلاحِ وقت، مَشتی‌ها که از هیچ روی، هیچ باکی از هیچ‌گونه مناهی و معاصی ندارند، به غیرت اسلامیّت، چپق‌ها را یک‌سره شکستند، و شکسته چپق‌ها را بر تختگاه ادارة کمپانیِ امتیاز‌انداختند. از این جماعتِ مَشتی‌ها این کلمه به فزونی شنیده می‌شد: من عرق را علانیه و بر ملا می‌خورم و از هیچ کس هم باکی ندارم، ولی چپق را تا آقای میرزا حلال نکند، لب نخواهم زد، و نیز این کلمه که می‌گفتند: عرق را به امید شفاعت صاحب زمان می‌خورم، ولی چپق را به چه امید بکشم؟» حسن اصفهانی کربلائی، تاریخ دخانیه یا تاریخ وقایع تحریم تنباکو، ص ۱۱۹.

نظر شما