عباس محمدی
مدیر گروه دیدهبان کوهستان
آتش گرفتن پوشش گیاهی کوهستانها و دیگر پهنههای طبیعی ایران، چند سالی است که هم پرتکرار شده و هم با گستردگی هایی بیش از پیش رخ میدهد. تردیدی نیست که این رخداد نامبارک آسیب سختی به محیط زیست کشور که بیآتش هم گرفتار معضلهای پرشمار است، وارد میکند. در سرزمینی مانند ایران که بارندگی بسیار کم، خاک ضعیف و کمعمق و طمعورزی برای تصرف زمینهای ملی بسیار بالا است، هرگونه تغییر در سیمای طبیعت خطرناک است و جبران آسیبهای آن بس دشوار. در ریشهیابی علتهای بروز این همه آتشسوزی که از نیمه فروردین تاکنون جای جای رشته کوه زاگرس را در کام خود گرفته، بسیار گفته شده و گمانهزنیهای زیادی هم صورت گرفته است. از سهلانگاری گردشگران و شکارچیانی که آتشی میافروزند و درست خاموش نمیکنند تا رها کردن زباله، فعالیت غیرقانونی زغالگیران، انتقامگیریهای کور، توطئه برای تبدیل جنگل و مرتع به ملک شخصی، «خشکیدگی» زیست بومها و پدیده گرمایش زمین از جمله علتهایی است که در این زمینه برشمردهاند. در این یادداشت قصد ندارم به تحلیل این دلایل بپردازم بلکه می خواهم به نکته دیگری اشاره میکنم.
نکته این است که در هر حال ما با رخداد آتشسوزی روبهرو هستیم و هرقدر هم که در یافتن علت آن کندوکاو کنیم باز هم این اتفاق رخ میدهد، چنانکه در کشورهایی که از امکاناتی بسیار بیشتر در مراقبت از پهنههای طبیعی برخوردارند و فرهنگ گردشگری مسئولیتپذیر رواج بیشتر دارد نیز رخ میدهد. در مهار آتشسوزیهای ایران، مردم روستاهای نزدیک، چوپانان، کوهنوردان و کنشگران محیط زیست نقش بسیار برجسته دارند. این گروهها، چه بهخاطر منافعی که برای مثال در موضوع چرای دامهای خود دارند و چه بهخاطر بهره معنوی که از کوهستان میبرند یا بهدلیل رویکرد سبزاندیشانه خود، در بیشتر موردهای آتشسوزی دوشادوش مأموران دولتی و حتی پیش از ایشان (به دلیل حضور در منطقه) خود را به عرصهها میرسانند و فداکارانه توان و وقت خویش را برای صیانت از سرمایههای طبیعی میهن به کار میاندازند. شماری سازمانهای مردمی مانند «گنجه پشتیبان زیست بوم» و «میراث کهن گُلوَنی» و «نذر طبیعت» نیز هستند که با جمعآوری کمک مالی و تهیه وسایلی مانند کولهپشتیهای آبپاش، دمنده، آتشکوب، کفش و وسایل دیگر، به داوطلبان و حتی مأموران مهار آتش کمک مادی میرسانند. این سازمانها و گروههای محلی، در مواقعِ غیر آتشسوزی درواقع مروجان فرهنگ حفاظت از محیط زیست هستند و در سالهای اخیر نقش چشمگیری در افزایش گفتوگوی اجتماعی و آگاهی در زمینه محیط زیست داشتهاند. جا دارد که نهتنها سازمانهای مسئول حفظ جنگلها و مراتع و حیات وحش کشور، بلکه ارگانهایی مانند وزارت کشور و نهادهای نظامی، همکاری بیشتری با این تشکلهای مردمی داشته باشند و حسب مورد، آنها را از نظر مادی تقویت و پشتیبانی کنند.
یک نکته بسیار مهم دیگر این است که دستگاههای دولتی باید با قاطعیت و شدت در برابر هرگونه تغییر کاربری پهنههای طبیعی که میسوزند، بایستند. اگر چنین نباشد، در آینده آتشسوزیهای بسیار بیشتری را خواهیم دید، چرا که سودجویانِ بیاخلاق و جنایتپیشه ممکن است با نیت تصاحب زمین دست به آتشافروزی بزنند. کنترل این گونه رفتارها هم به مدد سازمانهای مردمی فعال در موضوع محیط زیست، سادهتر و مؤثرتر خواهد بود.
∎
مدیر گروه دیدهبان کوهستان
آتش گرفتن پوشش گیاهی کوهستانها و دیگر پهنههای طبیعی ایران، چند سالی است که هم پرتکرار شده و هم با گستردگی هایی بیش از پیش رخ میدهد. تردیدی نیست که این رخداد نامبارک آسیب سختی به محیط زیست کشور که بیآتش هم گرفتار معضلهای پرشمار است، وارد میکند. در سرزمینی مانند ایران که بارندگی بسیار کم، خاک ضعیف و کمعمق و طمعورزی برای تصرف زمینهای ملی بسیار بالا است، هرگونه تغییر در سیمای طبیعت خطرناک است و جبران آسیبهای آن بس دشوار. در ریشهیابی علتهای بروز این همه آتشسوزی که از نیمه فروردین تاکنون جای جای رشته کوه زاگرس را در کام خود گرفته، بسیار گفته شده و گمانهزنیهای زیادی هم صورت گرفته است. از سهلانگاری گردشگران و شکارچیانی که آتشی میافروزند و درست خاموش نمیکنند تا رها کردن زباله، فعالیت غیرقانونی زغالگیران، انتقامگیریهای کور، توطئه برای تبدیل جنگل و مرتع به ملک شخصی، «خشکیدگی» زیست بومها و پدیده گرمایش زمین از جمله علتهایی است که در این زمینه برشمردهاند. در این یادداشت قصد ندارم به تحلیل این دلایل بپردازم بلکه می خواهم به نکته دیگری اشاره میکنم.
نکته این است که در هر حال ما با رخداد آتشسوزی روبهرو هستیم و هرقدر هم که در یافتن علت آن کندوکاو کنیم باز هم این اتفاق رخ میدهد، چنانکه در کشورهایی که از امکاناتی بسیار بیشتر در مراقبت از پهنههای طبیعی برخوردارند و فرهنگ گردشگری مسئولیتپذیر رواج بیشتر دارد نیز رخ میدهد. در مهار آتشسوزیهای ایران، مردم روستاهای نزدیک، چوپانان، کوهنوردان و کنشگران محیط زیست نقش بسیار برجسته دارند. این گروهها، چه بهخاطر منافعی که برای مثال در موضوع چرای دامهای خود دارند و چه بهخاطر بهره معنوی که از کوهستان میبرند یا بهدلیل رویکرد سبزاندیشانه خود، در بیشتر موردهای آتشسوزی دوشادوش مأموران دولتی و حتی پیش از ایشان (به دلیل حضور در منطقه) خود را به عرصهها میرسانند و فداکارانه توان و وقت خویش را برای صیانت از سرمایههای طبیعی میهن به کار میاندازند. شماری سازمانهای مردمی مانند «گنجه پشتیبان زیست بوم» و «میراث کهن گُلوَنی» و «نذر طبیعت» نیز هستند که با جمعآوری کمک مالی و تهیه وسایلی مانند کولهپشتیهای آبپاش، دمنده، آتشکوب، کفش و وسایل دیگر، به داوطلبان و حتی مأموران مهار آتش کمک مادی میرسانند. این سازمانها و گروههای محلی، در مواقعِ غیر آتشسوزی درواقع مروجان فرهنگ حفاظت از محیط زیست هستند و در سالهای اخیر نقش چشمگیری در افزایش گفتوگوی اجتماعی و آگاهی در زمینه محیط زیست داشتهاند. جا دارد که نهتنها سازمانهای مسئول حفظ جنگلها و مراتع و حیات وحش کشور، بلکه ارگانهایی مانند وزارت کشور و نهادهای نظامی، همکاری بیشتری با این تشکلهای مردمی داشته باشند و حسب مورد، آنها را از نظر مادی تقویت و پشتیبانی کنند.
یک نکته بسیار مهم دیگر این است که دستگاههای دولتی باید با قاطعیت و شدت در برابر هرگونه تغییر کاربری پهنههای طبیعی که میسوزند، بایستند. اگر چنین نباشد، در آینده آتشسوزیهای بسیار بیشتری را خواهیم دید، چرا که سودجویانِ بیاخلاق و جنایتپیشه ممکن است با نیت تصاحب زمین دست به آتشافروزی بزنند. کنترل این گونه رفتارها هم به مدد سازمانهای مردمی فعال در موضوع محیط زیست، سادهتر و مؤثرتر خواهد بود.
نظر شما