شناسهٔ خبر: 47306137 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: دفاع پرس | لینک خبر

فتح خرمشهر، فتح خون/

خاطرات جانباز ۵۵ درصد از عملیات بیت المقدس

«وقتی که دست‌هایم را می‌بستند به افسر بعثی گفتم یکی از همرزمانم مجروح شده و در آن سنگر است اجازه دهید او را بیاوریم؛ با حرکت دست سنگر را به آن‌ها نشان دادم، ولی آن‌ها با نارنجک سنگر را نشانه گرفتند و آن رزمنده را شهید کردند.»

صاحب‌خبر -

خاطرات آزاده سرافراز فولادی از عملیات بیت‌المقدس

به گزارش گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، «احمد فولادی» جانباز ۵۵ درصد و از اسرای عملیات بیت‌ المقدس روایت می‌کند: بعد از ایکنه خرمشهر را از دست دادیم، کابوس شب و روزمان بازپس‌گیری خرمشهر بود تا این که در عملیاتی گسترده به نام بیت‌ المقدس که در آن نیرو‌های ارتش و سپاه با هم متحد شدند و عملیاتی برای بازپس‌گیری خرمشهر و شهر‌های اشغالی برنامه‌ریزی کردند.

از فرماندهی دستور پیش روی داشتیم. قرار بر این شد که یک تک (حمله) عملیاتی به دشمن بزنیم و برگردیم، اما در دل شب ۳۵ کیلومتر پیشروی کردیم. به پشت توپ خانه دشمن رسیده بودیم در محاصره دشمن بودیم و نمی‌دانستیم. با بی‌سیم با قرارگاه تماس گرفتیم و آن‌ها اطراف ما را با خمپاره می‌زدند که دشمن متوجه ما نشود، اما دیگر دیر شده بود و دشمن به بالای سرمان رسیده بود و ما در تاریخ ۱۳۶۱/۲/۱۶ اسیر شدیم.

وقتی که دست‌هایم را می‌بستند به افسر بعثی گفتم یکی از همرزمانم مجروح شده و در آن سنگر است؛ اجازه دهید او را بیاوریم. با حرکت دست سنگر را به آن‌ها نشان دادم، ولی آن‌ها با نارنجک سنگر را نشانه گرفتند و آن رزمنده را شهید کردند.

بعد از اسارت ما را به بصره بردند و بازجویی کردند و بعد به اردوگاه الانبار بردند. حدود چهل روز آنجا بودیم. بعد ما را به «اردوگاه موصل ۱» انتقال دادند و در مدت این هشت سال اسارت زندگی در اردوگاه‌های مختلف را تجربه کردم. بعد از دو هفته از اسارت‌مان از طریق رادیو‌های بعثی شنیدیم خرمشهر آزاد شده است. سر از پا نمی‌شناختیم؛ اگرچه اسیر شده بودیم و حتی در همان روز‌های اول از چشیدن طعم شلاق‌های دشمن بی‌نصیب نبودیم، اما از این پیروزی به‌دست آمده خوشحال بودیم.

منبع: ایسنا

انتهای پیام/ ۹۱۱

نظر شما