امروز با توجه به تمام پیشرفتهای بهدست آمده در صنعت خودرو کشور، همچنان تصویر ذهنی جامعه از این صنعت بد و حتی خراب است.
سالهاست در کشور، تلاشهای زیادی برای توسعه این صنعت و محصولات آن شده است. کشور ما با وجود اینکه طی این ۴۰ سال تحت انواع تحریمهای رسمی و غیررسمی بوده، برخلاف عرف جهانی، مبتنی بر روشی مستقل، توانسته صاحب برند شود و کارهای خوبی را در راستای خودروساز شدن و تولید خودرو با کیفیت ارائه دهد. خودروسازی بهعنوان لکوموتیو این صنعت، قطعهسازی را در ۳ دهه گذشته به حرکت واداشته و امروز دارای مجموعهای قطعهسازان و مجموعهسازان قوی در کشور هستیم.
حرکتهای خودروسازیها باعث تحرک در صنایعی مانند فولاد، آلومینیوم، پتروشیمی و الکترونیک و نساجی شده است. امروز خودروهای ارائهشده از سوی خودروسازان ما در محدوده خودروهای اقتصادی، با استانداردهای روز و کیفیت مطلوب ارائه میشود. اما همینجا یک مشکل بزرگ وجود دارد که مردم با این حرف من مخالفت میکنند. برخی هم فورا حمله کرده و عبارت استاندارد روز را معادل آخرین استانداردهای روز اروپا میدانند. همچنین وقتی از کیفیت صحبت میکنیم، در اذهان عبارت بنز نمود پیدا میکند.
صد البته اینها درست است. بنز و بیامو بهترینهای جهان را ارائه میدهند. اروپا بهترین استانداردهای جهان را دارد. اما آیا معنی آن این است که کار ما بد است؟ البته بهترین بودن، خیلی خوب است. میتوانم ادعا کنم که صنعت خودرو ما متناسب و مناسب است. مفهوم کیفیت، مفهومی نسبی و بهشدت ذهنی است. اینجاست که روابطعمومی و تبلیغات و تصویرسازی و برندسازی وارد میدان میشود.
قبل از اینکه درباره نقش روابطعمومی صحبت کنم، باید کمی درباره کیفیت بگویم. واقعیت این است که بررسیهای فنی نشان میدهد کیفیت طراحی خودروهای ایرانی، متناسب و همتراز خودروهای مشابه از نظر قیمتی در جهان هستند. البته در چند سال اخیر، با تحریمهای جدید، ما در بکارگیری برخی استانداردهای روز اروپا عقبماندهایم. اما نه به دلیل اینکه طراحی بلد نیستیم، بلکه متاسفانه به علت تحریمها، برخی قطعات هایتک الکترونیکی بهدستمان نمیرسد.
البته شاید کسی این وسط بگوید چرا خودروسازی ما روی این موضوع سرمایهگذاری نکرده است؟ جواب خیلی ساده است. در جهان صنعت خودرو در بستر صنایع دیگر و اقتصاد جهانی پیش میرود و صنعت الکترونیک نمیتواند فقط با تحریک صنعت خودرو پیش برود. هزینههای تحقیقوتوسعه در صنعت الکترونیک و دیگر صنایع مشابه، نمیتواند در صنعت خودرو مستهلک شود. شرکتی مانند بوش آلمان، به صدها شرکت از انواع مختلف در سراسر جهان، بردهای صنعتی کنترلی میفروشد و از این طریق همیشه بهترینهای جهان را به صنعت خودرو هم ارائه میدهد. حالا وقتیکه خودروسازی ما بتواند با بوش آلمان یا مشتقات آن در دنیا کار کند، میتواند از بهترینهای آن بهرهبرداری کند اما وقتی از سوی دولتی مانند امریکا تحریم میشویم، نه بوش و نه صدها شرکت بزرگ دیگر جهان، حاضر به کار با ما نیستند.
حال دو راه وجود دارد؛ یا باید تحریمها را دور بزنیم یا خودمان فناوری را توسعه دهیم. در بسیاری از موارد هماکنون که همچنان صنعت خودرو در حال تولید است، تحریمها دور زده میشوند. بهطورقطع این دور زدن پیامدهایی از جمله افزایش هزینهها و نوسان کیفیت بهدنبال دارد اما مواردی هم وجود دارد، مانند مجموعهای بهنام ESP که در انحصار شرکتهایی است که بهطور مستقیم تحتنظر امریکا هستند. در این حالت، تنها یک راهکار وجود دارد و آن هم توسعه فناوری تولید آن در ایران است.
اما چنین اقدامی از دو منظر با چالش جدی روبهرو است؛ زمان و هزینه. شاید برخی بگویند چرا صنعت خودرو از اول این کار را نکرده است؟ واقعیت این است که هیچ خودروسازی در جهان نمیتواند هزینه تمام تحقیقوتوسعههای قطعات و مجموعهای موردنیاز خود را بدهد. خودروسازان امروز مصرفکننده این فناوریها هستند. درنتیجه اینکه کشور ما بخواهد بهطور کامل مستقل به مسیر خود ادامه دهد مانند کرهشمالی در عمل امکانپذیر نیست. اما استقلال نسبی هم دو نتیجه تبعی دارد: کند شدن رشد و افزایش هزینههای رشد. این موارد چیزی نیستند که صنعت خودرو بهتنهایی از پس آن بربیاید. علاوهبر اینکه در نهایت وقتی در مجموع یک صنعت هزینهای را انجام دهد، محل تامین آن مشتریان در طول زمان خواهند بود که نتیجه آن قیمت بالاتر میشود.
پس همانطور که مشاهده میشود، صنعت خودرو یک موجود مستقل با منابع نامحدود مالی و فناوری نیست که بخواهد در دنیایی مجرد، به پیشرفت خود ادامه دهد و بهترینها را با کمترین قیمتها ارائه دهد. این صنعت در یک بستر اقتصادی، صنعتی، فرهنگی رشد و نمو پیدا میکند. بهترین خودرو را هم طراحی کند، وقتی تولیدکننده ورق فولاد، ورق را با نوسانات در کیفیت ارائه کند، خودبهخود، کیفیت خودرو، نوسان خواهد داشت و در این حالت حتی اگر ۹۹ درصد مشتریان راضی باشند و فقط یک درصد ناراضی، از نظر مردم، کیفیت خودرو پایین است.
واقعیت این است که این وسط نقش رسانهها و روابطعمومی شرکتهایی که این صنعت را تشکیل میدهند، در آگاهی مردم و تغییر احساسات آنها و درنهایت بهبود تصویر ذهنی جامعه، بسیار مهم و حیاتی میشود. البته کیفیتها و قیمتها، عالی نیستند. اما میتوانم به جرات بگویم که بد هم نیستند. بماند که در برخی موارد هم کارهایی در این صنعت شده که باعث افتخار ملی است. اما رسانهها و روابطعمومیها آنقدر بد عمل کردهاند که فکر نمیکنم در میان ۸۰ میلیون نفر جمعیت ایران، حتی ۱۰۰ هزار نفر هم درباره این افتخارات همفکر باشند.
اینجاست که باید از کمکاری روابطعمومیهای داخل صنعت خودرو و البته وزارت صنعت، معدن و تجارت و حتی دولت طی این سالها گله کنم. نقش روابطعمومی فقط راه انداختن ۴ تا نمایش افتتاحیه و خبرسازی از تولید نیست. افزایش آگاهی مردم و مسئولان، یک کار اساسی است که ظاهرا هنوز در دستور کار این دسته از افراد داخل صنعت قرار نگرفته است.
امیرحسن کاکایی-عضو هیاتعلمی دانشگاه علم و صنعت
نظر شما