به گزارش «پارسینه»، هفته گذشته محمد بن سلمان اعلام کرد خواهان «روابط خوب» با ایران است تا به این ترتیب خاورمیانه به سمت شکوفایی و رشد حرکت کند. ایران هم از «تغییر لحن» ولیعهد سعودی حمایت کرد.
این تغییر مشی کاملا مغایر گذشته است که عربستان میگفت نمیتواند با چنین رژیم «افراط گرایی» ارتباط برقرار کند و تقریبا هیچ نقطه اشتراکی میان دو طرف وجود نداشت.
محمد الشریبی، بازرگان سعودی و مشاور سرمایه گذاری، با این مقدمه در تحلیلی برای «نیوزویک» مینویسد تواناییهای دیپلماتیک بن سلمان، که بر اساس تعامل با مخالفان و همسویی منافع با آنها ساخته شده است را نباید دست کم گرفت. او در سال ۲۰۱۸، کشورهای خلیج فارس را در راستای ایجاد روابط نزدیک با اسرائیل رهبری کرد و اعلام کرد که دولت یهود «حق دارد سرزمین خود را داشته باشد.»
او با یادآوری این که بن سلمان در ژانویه محاصره چهار ساله قطر را با یک جلسه پایان داد و شیخ تمیم بن حمد آل ثانی، امیرقطر، را در آغوش گرفت، اضافه میکند که در هفتههای اخیر ولیعهد سعودی روند مشابهی با ترکیه را پیش گرفت و در نتیجه سخنگوی رئیس جمهور رجب طیب اردوغان تأیید کرد که ترکیه به احکام دادگاه سعودی در مورد قتل جمال خاشقچی، روزنامه نگار سعودی- آمریکایی، احترام میگذارد و به طور ضمنی پرونده آن را بست.
الشریبی ادامه میدهد: «البته بهبود روابط با ایران میتواند از همه دشوارتر باشد. بن سلمان تهران را متهم میکند که از «شبه نظامیان شورشی» حمایت میکند و همچنین مسائل ژئوپولتیکی، تاریخی و حتی مذهبی هم بر رقابت این دو شدت میبخشد، با وجود این، رقابت به معنای دشمنی نیست.»
او تایید میکند که برای احیای روابط بین دو همسایه نقشه راه که علنی شده باشد وجود ندارد، اما راه حل را ساده میداند: «تجارت و سرمایه گذاری. این احتمالاً همان چیزی است که ولیعهد سعودی هنگام اشاره به منافع عربستان در ایران و منافع ایران در عربستان به آن اشاره داشته است. هدف نهایی برای جوامع، اقتصادها و آینده دو کشور این است که چنان به هم وابسته باشند که درگیری نظامی غیرقابل تصور شود.»
این بازرگان سعودی باور دارد که هیچ دلیلی وجود ندارد که ایران نتواند به شورای همکاری خلیج فارس (GCC) و اتحادیه خلیج فارس که عربستان سعودی سالها از آن حمایت میکند، بپیوندد و منطقه تجارت آزاد سعودی و ایران بهترین تضمین برای احترام و ثبات متقابل خواهد بود. او میگوید بحث بر سر نام خلیج فارس را غربیها دنبال میکنند و مردمان فارس و عرب دو سوی این آبراهه قرن ها با یکدیگر همکاری داشته و با یکدیگر ازدواج میکردهاند.
الشریبی این مسئله را با یکی از مهمترین اهداف سیاست گذاری بن سلمان، یعنی تبدیل خاورمیانه به «اروپای جدید» متناسب هم میداند.
ادعای الشریبی درباره این که سرمایه گذاری و وابستگی اقتصادی دوجانبه میتواند شرایط درگیری میان کشورها را تا اندازه زیادی کنترل کند درست است، اما مسئله اینجاست که او نگاهی بیش از اندازه خوشبینانه به ولیعهد جوان سعودی دارد.
او سیاستهای خصمانه عربستان علیه ایران را به دوران پیش از ولیعهدی بن سلمان نسبت میدهد و میخواهد این طور به مخاطبان القا کند که بن سلمان هیچ نقشی در دامن زدن به این دشمنیها نداشته است، در حالی که ولیعهد سعودی پنج سال پیش در اظهاراتی خصمانه گفته بود که جنگ را به داخل ایران خواهد کشاند. بن سلمان نه تنها در قبال ایران، بلکه برای همسایگان عربش هم بیشتر از آنکه رهبری الهام بخش و صلح دوست باشد، جوانی سرکش و جاه طلب بوده است.
الشریبی همچنین در حالی پیوستن ایران به شورای همکاری خلیج فارس را ممکن می خواند که اساس تشکیل این شورای ایجاد یک بلوک متحد علیه ایران بوده است و همواره رویکردی مداخله جویانه در قبال مسائل ایران و به ویژه در رابطه با حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه داشته است.
روشن است که تغییر لحن ریاض بی ارتباط با تحولات منطقه ای و جهانی، به ویژه تغییر در هیئت حاکمه آمریکا و سیاستهای آن نیست. سعودیها که دلخوش بودند با سیاست «فشار حداکثری» دونالد ترامپ ایران را به زانو درآورند و نفوذ خود در منطقه را بسط دهند، با آمدن جو بایدن راه سازش با قطر را در پیش گرفتند، پیامهایی مثبت برای تنش زدایی با ترکیه فرستادند، خواهان آتش بس در جنگ یمن شدند و اکنون هم دست دوستی به سمت ایران دراز میکنند.
علت این تغییر رویکرد هرچه باشد، باید آن را به فال نیک گرفت و از آن به عنوان فرصتی برای کاهش تنشها در منطقه و پیدا کردن راه حلی برای جنگها و بحرانهای متعدد کنونی استفاده کرد.
نظر شما