پایگاه خبری اعتدال روزنامه کیهان نوشت:تحلیلگر صهیونیست: خرابکاری در نطنز با همکاری آمریکا انجام شد
یک فعال رسانهای صهیونیستی تصریح کرد: خرابکاری تروریستی نطنز با همکاری کامل آمریکا انجام شده است.
ادی کوهن، پژوهشگر بنیاد مطالعات بگین - سادات در برنامه شبکه آی24 که به حادثه نطنز و حمله به یک کشتی رژیم صهیونیستی در سواحل امارات اختصاص داشت، گفت: هیچ تردیدی ندارم که هدف قرار دادن کشتی ایرانی و حادثه در تاسیسات نطنز، با هماهنگی کامل آمریکا صورت گرفته است. وی افزود: من این حرف را بر اساس اطلاعات بیان میکنم، در آینده شما خواهید گفت که ادی کوهن درست میگفت. این اطلاعات اختصاصی و جدید است که آمریکا از حادثه نطنز اطلاع داشت و این اقدام با هماهنگی آن صورت گرفت.
کوهن همچنین گفت: امضای توافقنامه چین با ایران، سیلی بزرگی به آمریکا بود، دولت بایدن به شدت از دست ایران ناراحت و حتی خشمگین است و به همین علت، این اقدام صورت گرفت.آدرس غلط ندهید آمریکا شریک جرم اسرائیل است
چرا دولت و وزارت خارجه درباره ماهیت اقدام تروریستی نطنز آدرس اشتباه میدهند؟
روزنامه وطن امروز ضمن طرح این پرسش نوشت: ظریف، صالحی و اطرافیان روحانی میگویند حمله تروریستی رژیم صهیونیستی به تأسیسات نطنز، برای تضعیف مذاکرات هستهای بین ایران و طرفین خارجی بوده است و بعد تصریح میکنند برای تلافی این اقدام صهیونیستها، باید مذاکرات دنبال شود.
آقایان محترم! کدام عقل سلیمی این را میپذیرد؟ انتقام ما از صهیونیستها، مذاکره با آمریکاست؟! حتی اگر اینگونه باشد که شما میگویید، باز هم راهکار این وضعیت، بیتفاوتی و تداوم مذاکرات بیفایده نیست. چه اینکه اگر اینگونه باشد، نتانیاهو با علم به انفعال شما، حد و مرزی در آسیب رساندن به برنامه هستهای ایران نمیشناسد و برای تخریبهای بیشتر، ترغیب هم خواهد شد.
مشخص است هدف از حمله تروریستی به نطنز، تأثیرگذاری بر مذاکرات هستهای است اما نه آنچیزی که شما میگویید. نتانیاهو قطعاً مخالف مذاکرات نیست، نتانیاهو مخالف «لغو تحریمها» است. به همین خاطر با تداوم حملات تروریستی به تأسیسات هستهای ایران و ترور دانشمندان ایرانی، به دنبال گرفتن اهرمهای فشار ایران است. اتفاقاً طی یک سال اخیر، برای تداوم این حملات و ترورها ترغیب هم شده است، چرا که هم در واشنگتن و هم در تلآویو، فرض را بر این گرفتهاند که دولت روحانی- ظریف حاضر به توافق به هر قیمتی است، اظهارات اخیر ظریف خطاب به آمریکاییها که دائماً موعد انتخابات ایران را یادآوری کرده، میتواند این فرضیه را کاملاً تثبیت کرده باشد.
از سوی دیگر آنها با این فرضیه که دولت روحانی و ظریف حاضر به تن دادن به هر توافقی است، دنبال این هستند از این اضطرار دولت روحانی استفاده کرده و اکنون به بهانه بازگشت به برجام و با دادن امتیازهای بیاثر و نمایشی، ضمن حفظ تحریمها، زیرساخت فشارهای آینده درباره توان دفاعی کشور را فراهم کنند.
با در نظر گرفتن این شرایط، کدام عقل سلیمی باور میکند دولت بایدن از تخریب تأسیساتی که پشت میز مذاکره دنبال تعطیل کردن آنهاست و باید بابت آن امتیاز بدهد، ناراحت است؟
از سوی دیگر، منابع خبری در تلآویو اقرار کردهاند آمریکا و کاخ سفید از موضوع حمله به تأسیسات هستهای نطنز با خبر بودهاند.
هفته گذشته نیز صهیونیستها اعلام کرده بودند آمریکا را در جریان حمله به کشتی ایرانی در دریای سرخ قرار داده بودند. این هماهنگی البته موضوع عجیبی هم نیست. در جریان حمله سایبری سال 89 به تأسیسات نطنز از طریق ویروس استاکسنت، اوباما و نتانیاهو اتاق عملیات مشترک تشکیل داده بودند و حتی درباره ترور دانشمندان هستهای کشورمان در آن سالها نیز منابع آمریکایی فاش کردند این ترورها با مدیریت مستقیم اوباما انجام شده است.
اگر قرار باشد اقدامی ملی و وطنپرستانه در قبال این حمله تروریستی و در حوزه هستهای انجام شود، قطعاً باید یک اقدام انقلابی در بالابردن سطح برنامه هستهای ایران باشد. یک اقدام مبتکرانه، میتواند ضمن بالا بردن موقعیت ایران در معادله هستهای، هزینههای هر نوع حمله و سوء قصد به برنامه هستهای و دانشمندان ایران را بشدت افزایش دهد. آیا امثال روحانی، صالحی یا ظریف که دغدغههای انتخاباتی خود را در میانه مسائل هستهای مطرح کرده و میکنند، برای ایجاد این توازن تمایل نشان میدهند یا اینکه براساس فرض واشنگتن و تلآویو، حاضر به انجام توافقات نمایشی و با امتیازات بسیار کم در آستانه انتخابات میشوند؟واکنش مردم به یک ادعا /دولت روحانی دولت نجات ملی بود؟!
اظهارات اخیر رئیسجمهور که دوران دولت خود را، دهه پیروزی و نجات ملی خوانده بود با تعجب در میان عوام و خواص مواجه شد.
آقای روحانی روز پنجشنبه گفت: « در سالهای اخیر و دهه ۹۰ جز دو سال نخست مربوط به دولت یازدهم و دوازدهم است، اگر دهه شصت را دهه جنگ، دهه هفتاد را دهه سازندگی، دهه هشتاد را دهه تحولات بنامیم، در دهه ۹۰ دو بار در دنیای سیاست و دیپلماسی به میدان آمدیم و هر دو بار دشمنانمان را شکست دادهایم. پس اگر بگوییم این دهه، دهه نجات ملی است، اشتباه نگفتهایم.
سایت جهان نیوز این سخنان عجیب روحانی را به اقتراح گذاشته که نظر مردم و مخاطبان را در ادامه میخوانید:
- بیشک دولت 11 و 12 از ضعیفترین و ناتوانترین دولتهای پس از انقلاب است.
- کاش حداقل عذرخواهی کردن را از غربیها یاد میگرفتید.
- بله تعداد روزافزون بیکار، گرانی شدید تورم کمرشکن و.....
- دوران دولت روحانی دوران خوبی نبود.
- دوران روحانی رو هیچوقت یادمون نمیره.
- تا آخر عمر هر وقت یاد دوره شما بیفتیم فقط خواهم لرزید!!
- دوران تورم چندصد درصدی و نابودی صنعت هستهای بود.
- آقاى روحانى فكر ميكنه هرچى ميگه درسته و مردم هم قبول دارند لطفا دو ماه و دو روز ديگه را ملت تحمل كنند سحر نزديك است.
- دوران شما یک فاجعه بزرگی بود.
- از ارسال ماهواره به صف مرغ رسیدیم.از ساخت مسکن به گرفتاری مسکن رسیدیم.آقای روحانی. اول کشور را به قعر فرستادید، بعد نجاتش دادید؟
- این جور نفرمایید. بلکه دوره نجابت ملی بود در قبال اشتباهات شما.
- جناب روحانی! مشک آن است که خود ببوید، نه آنکه عطار بگوید.
- جناب روحانی دولت از خود مچکرها را پدید آورد.
- منفعلترین دولتی که به یاد داریم.
- ممنونیم که از خریدن طلا برای هدیه روز زن ما را نجات دادی(!)
- لطفا یک راهی پیدا کنید که آقای رئیسجمهور از نظر اکثریت مردم راجع به خودش و دولتش اطلاع پیدا کنه.
- چه دستاوردی؟ هستهای؟ یا سرمایههای مردم در بورس و حراج کارخانههای تولیدی و تعطیلی آنها و تورم افسارگسیخته؟!
- عجببببب!
- ما هم به دنبال نجات از دولت شما با انتخابات خرداد امسال هستیم. انشاءالله که این روز هر چه زودتر فرا رسد.
- سؤال امتحان نهایی دانشآموزان: دوران نجات ملی را تعریف کنید. سالهایی که قراردادی بسته میشود (ضعیف و مشکلدار)؛ و طرف مقابل به تعهدات خود عمل نمیکند، بلکه سنگ اندازی بیشتری انجام میدهد. سالهایی که گرانی و تورم افسارگسیخته برای ارزاق عمومی رخ داد، افزایش سرسامآور قیمت مسکن صورت گرفت، سرمایههای بسیاری در بورس تلف شد، قیمت انواع ماشین سر به فلک کشید.
- خدایا چرا این دولت تموم نمیشه؟!
- دوران شما دوران نجات ملی از چه چیزی بود؟مخالفت نامزد اعتماد ملی با شرطگذاری «ناسا» برای ثبتنام
نامزد حزب اعتماد ملی با شرط واگذاری «ناسا» (نهاد اجماعساز) اصلاحطلبان مخالفت کرد.
محمدعلی افشانی شهردار سابق تهران که در اثر قانون منع به کارگیری بازنشستگان، از این سمت کناره گرفت، به روزنامه آرمان گفته است:
نهاد اجماعساز یک مصوبه تصویب کرده که از نظر بنده دارای اشکال اساسی است و معتقدم نیاز به بازنگری دارد. نهاد اجماعساز تصویب کرده در ابتدا باید 15 عضو این شورا، یک نفر را به عنوان کاندیدا معرفی کنند. پس از آن باید حداقل 50 درصد اعضای نهاد به کاندیداتوری وی رای مثبت بدهند و در نهایت این فرد برنامه خود را در نهاد ارائه کند تا دو سوم اعضای نهاد به وی رای مثبت بدهند تا بتواند در انتخابات ثبتنام کند. سوال اینجاست که در شرایط کنونی که مشخص نیست رویکرد شورای نگهبان به چه صورت خواهد بود و چه کسانی را تایید خواهد کرد؛ چرا چنین فرآیند دشواری برای انتخاب کاندیداها در نظر گرفته شده است؟ این در حالی است که شاخصها برای رایگیری در نهاد اجماعساز نیز مشخص نیست. بنده معتقدم اگر این رویکرد اصلاح نشود در نهایت صدمه جدی به نحوه حضور اصلاحطلبان در انتخابات آینده وارد میشود، بهتر است ابتدا افراد در انتخابات ثبتنام کنند و اگر تایید صلاحیت شدند از آنها برنامه بخواهند و برای آنها سیستم سختی در نظر بگیرند؛ نه قبل از مشخص شدن وضعیت تایید صلاحیتها.
وی همچنین گفت: اصلاحطلبان چارهای جز تشکیل نهاد اجماعساز ندارند. در شرایط کنونی تشکیل چنین نهادی عقلایی به نظر میرسد. اما نباید از چنین نهادی انتظار دموکراسی و بهبود اوضاع اجتماعی را داشته باشیم. اگر این نهاد مسئله اصلی خود را مردم و حل مشکلات آنها قرار بدهد میتوان به تاثیرگذاری آن امیدوار بود.
افشانی درباره رسانهای خود گفت: تا این لحظه تصمیم نگرفتم. اعضای حزب اعتماد ملی و دوستان و بزرگان روی این موضوع اصرار و پافشاری دارند که بنده در انتخابات ثبتنام کنم، در حال بررسی هستم. او خاطرنشان کرد: اصلاحطلبان در مرحله نخست باید استراتژی خود را در انتخابات روشن کنند.
بدون تردید نداشتن استراتژی و خود را در اختیار حوادث قرار دادن نه نتیجهای برای کشور خواهد داشت و نه برای اصلاحطلبان. اصلاحطلبان در شرایطی قرار گرفتهاند که نوعی یأس و ناامیدی بین آنها مستولی شده است. این یأس و ناامیدی باید کنار گذاشته شود و جریان اصلاحات با امید به آینده نگاه کند.
شهردار سابق تهران این را هم گفته که امروز فقر، بیکاری، مشکلات معیشتی، فساد و بیاعتمادی و از همه مهمتر فرار سرمایههای انسانی و مالی از کشور مشهود است. یکی از راه حلها تغییر مدیریتها و نگرشهاست. آلبرت انیشتین معتقد است: «تفکری که مشکلی را ایجاد کرد، خودش قادر به حل آن نیست. باید تفکر تغییر کند تا مشکل حل شود.» وی همچنین تاکید کرده که درست است دولت مسئول اصلی است اما نباید همه مشکلات را متوجه دولت کرد.کارنامه مشعشع دولت چالش اول اصلاحطلبان در انتخابات
محافل اصلاحطلب با وجود تلاش برای مظلومنمایی درباره منتفی شدن نامزدی سیدحسن خمینی، اعتراف دارند که مشکل این طیف رویگردانی مردم، حاصل از بیکفایتی دولت است.
برخی رسانههای اصلاحطلب اینگونه وانمود کردهاند که نامزد نهایی آنها سیدحسن خمینی بود و اکنون این طیف با منتفی شدن نامزدی وی (در اثر مشورت با رهبر انقلاب)، دچار تنگنا شده است. این در حالی است که صرفنظر از مشورت پدرانه رهبر انقلاب و تمکین سیدحسن، وی واجد شرایط نامزدی(از جمله سابقه مدیریتی) نبوده و در مقابل اصلاحطلبان بسیاری شبکهها در این 8 سال بارها تصریح کردهاند یکی از علت اصلی ناکارآمدی دولت، فقدان سابقه اجرایی قوی در حسن روحانی است. به بیان دیگر، آنها در این نگاه دوگانه به آقای روحانی و سیدحسن صداقت به خرج نمیدادند و بیش از آنکه خواستار نامزدی نهایی سید حسن باشند، بهدنبال ردصلاحیت (طبیعی) وی و مظلومنمایی از آن بودند.
در همین فضای مظلومنمایی، همشهری نوشت: با اعلام تصمیم قطعی حسن خمینی مبنی بر عدم حضور در انتخابات ریاستجمهوری بهدنبال نظر مقام معظم رهبری، به نظر میرسد صحنه رقابتهای انتخاباتی دچار تحول اساسی شده است. آنگونه که از تحولات سیاسی برمیآید، جبهه اصلاحات باید به دنبال سرمایهگذاری روی چهرههای دیگری باشد؛ موضوعی که دستیابی به آن چندان هم آسان نیست. در شرایطی که اصلاحطلبان حساب ویژهای روی کاندیداتوری سیدحسن خمینی باز کرده بودند و حتی گفته میشد برخی تدارکات برای فعالیتهای انتخاباتی وی در حال انجام و شعار «همه با هم» نیز برای کمپین انتخاباتی وی انتخاب شده بود، به نظر میرسد اجماع انتخاباتی جبهه اصلاحات باز هم در خطر قرار گرفته است.
روزنامه آفتاب یزد نیز در تیتر یک خود با عنوان «روزهای سخت بهزاد نبوی؛ با انصراف سیدحسن خمینی، شرایط برای اصلاحطلبان دشوار شده، نوشت: اصلاحطلبان مدعی هستند که دستشان خالی نیست ولی باید اذعان کرد که «حالا» خالی است. با توجه به آنکه کاندیداتوری سیدحسن خمینی منتفی شده و محمدجواد ظریف نیز بر «نه» خود استوار است آنان یا ناچارند به ردیف دوم کاندیداهای اصلاحطلب رجوع کنند و یا باز هم بروند سراغ کاندیدای اجارهای و فرضی.
اما چرا بازی اصلاحطلبان بر هم خورد؟ بازی آنجا برهم خورد که سایت خبری جماران منتسب به سیدحسن خمینی دوشنبه شب از منتفی شدن نامزدی سیدحسن خمینی خبر داد. این روزنامه میافزاید: اما در ردیف دوم کاندیداهای اصلاحطلب شاهد ترافیک هستیم ولی نکته اینجاست که هیچکدام قابلیت جریانسازی ندارند. تمام افرادی که پیشینه اصلاحطلبی داشتند و در انتخابات موفق بودند از کاریزمای لازم برخوردار بوده و توانستند طبقه متوسط و یا بخش خاکستری جامعه را به سمت صندوق هل بدهند. ضمن آنکه باید اشاره کرد اگر 8 سال قبل یک کاندیدای اصلاحطلب با 50 درصد کاریزمای لازم میتوانست مردم را راضی به مشارکت کند اکنون با توجه به کارنامه مشعشع دولت فعلی به 150 درصد کاریزما نیاز است! آری؛ کار هم سخت است و هم پیچیده. اما در مورد کاندیدای اجارهای هم شرایط خوب نیست. حسن روحانی سال 1392 شخصیتی سفید بود که امکان سرمایهگذاری داشت ولی در میان کاندیداهایی که امکان ائتلاف دارند هیچکدام مانند رئیسجمهور فعلی نیستند. فیالمثل مهمترین چهره در این باب علی لاریجانی است که چهرهای به شدت خاکستری است که نه در میان اصلاحطلبان محبوبیت دارد و نه میان اصولگرایان. در واقع در بدنههای اجتماعی دو جناح بر سر نخواستن وی دعواست!
البته حتما از منظر فنی علی لاریجانی از بسیاری از کاندیداهای مطرح فعلی قابل قبولتر است. به هر حال اگر سابقه او در صداوسیما را منها کنیم وی چه در زمانی که مذاکرهکنند ایران در مذاکرات هستهای بود (دبیر شورای عالی امنیت ملی) و چه هنگامی که نفر اول مجلس بود کارنامه نسبتا قابل دفاعی دارد. وی حتی از برخی مباحث از حسن روحانی پیشتر است و میتوان حدس زد اگر او دولت را در اختیار داشت چهبسا شرایط فعلی بهتر بود.
نظر شما