امروز دعوای اصلی در واشنگتن بر سر چیست؟ آیا اصل دعوا به خاطر این است که تحریمها فوراً برداشته شود یا بتدریج؟ آیا غنیسازی محدود باشد یا نه؟ آیا ایران 5 سال دیگر چرخه صنعتی سوخت داشته باشد یا 15-10 سال دیگر؟ خیر! اینها همه مطرح هست اما اصل دعوای پشت پرده در واشنگتن بر سر ادامه یا تغییر سیاست «تغییر رژیم» است.
نتانیاهو و تعداد زیادی در کنگره میگویند که «توافق هستهای و برداشته شدن تحریمها» و گشودن راه برای «همکاریهای بعدی با ایران و امریکا» بر سر سایر مسائلی که اتفاقاً منافع مشترک هم داریم، مثل مبارزه با داعش و القاعده، در حقیقت به معنی «پایان استراتژی تغییر رژیم» و شروع فصل جدید «تعامل با ایران» است. چنین استراتژی موجب به رسمیت شناختن عملی «جمهوری اسلامی» و «جایگاه منطقهای» ایران است. دوره آزمون سیاست امریکا برای «تغییر رژیم» در ایران 35 سال طول کشیده است. دوره اعتمادسازی در تفاهم سوئیس هم 10 تا 25 ساله است. اصرار امریکاییها برای گنجاندن این دوره، ظاهراً برای اعتمادسازی در مورد مسأله هستهای است اما باطناً دوره آزمون سیاست «تعامل با ایران» است.
مخالفین در واشنگتن اصرار دارند که این استراتژی موجب تضعیف یا حذف متحدین امریکا در منطقه مثل اسرائیل و اعراب خواهد شد. این ترجمه واقعی حرف نتانیاهوست که اعلام کرد توافق سوئیس موجودیت اسرائیل را به خطر میاندازد. در شهریور 1392، اوباما به عنوان اولین رئیس جمهوری امریکا در سازمان ملل اعلام کرد که «تغییر رژیم در ایران» سیاست دولت او نیست. او فتوای هستهای رهبر معظم انقلاب علیه سلاح هستهای را به رسمیت شناخت. اوباما بعد از تفاهم لوزان سوئیس در فروردین 94 نیز اعلام کرد که هم «سیاست تحریم» شکست خورده و هم ادامه سیاست «فشار و انزوا»ی ایران عاقلانه نیست. این حرف اوباما هم نیاز به ترجمه ندارد.
من در این چند سال فرصت یافتم با صدها نفر از اساتید، ارباب جراید، مراکز فکری و سیاسیون سابق امریکا و اروپا صحبت کنم تا به آنها بفهمانم که سیاست تغییر رژیم و فشار و تحریم ایران غلط است و باید با ایران بزرگ وارد همکاری شوید. این گفتوگوها شناخت من را هم از امریکا بسیار بهبود بخشید. واقعیت پر تنشترین نزاع پنهان و آشکار چند دهه اخیر در واشنگتن، به خاطر موضوع هستهای نیست. چالشی که سهمگینترین نزاع تاریخ سیاسی دولتهای امریکا با اسرائیل و اعراب متخاصم ایران را موجب شده است، بر سر «تغییر استراتژی تغییر رژیم در ایران» است. نزاعی که موجب تنفر بیسابقه جمهوریخواهان تندرو، صهیونیستهای افراطی و برخی از کشورهای عربی کینهتوز از اوباما شده است. تنفری که جناح بازهای امریکا و اسرائیل و اعراب معاند نسبت به اوباما به خاطر تعامل با ایران و تفاهم هستهای سوئیس پیدا کردهاند، بسیار عمیق است.
سیاست «تعامل اوباما با ایران» اگر به توافق نهایی منجر شود، به معنی فصل جدید در تاریخ سیاسی ایران و معادلات سیاسی خاورمیانه خواهد بود. لذا مطمئن هستم که اوباما به سادگی از «گردنه تغییر استراتژی امریکا در مورد ایران» عبور نخواهد کرد و زندگی سیاسی همه کسانی که در دو طرف ماجرا در مسیر تحقق توافق هستهای حرکت کرده و میکنند نیز بدون ریسک نخواهد بود. معتقدم ما ایرانیها نیز در مرحله عبور از سخت ترین گردنه سیاسی تاریخ بعد از انقلاب هستیم. این قرائت من از احتمال «توافق هستهای» ایران و غرب است.
17302
∎