اعتمادآنلاین| محمود شوری در سالنامه اعتماد نوشت: روابط ایران و روسیه هر مسیری را که طی کند گریزی از مواجهه با مساله امریکا ندارد. شاهد مدعا اینکه در سه دهه گذشته مساله امریکا حضور پررنگی در اغلب مناسبات دوجانبه و چندجانبه ایران و روسیه داشته است. موضوع سوریه شاید از این نظر یک استثنا در روابط دو کشور تلقی شود. در موضوع سوریه، تهران و مسکو برای نخستین بار بدون توجه به ملاحظات یا مخالفتهای امریکا، یک همکاری راهبردی را تا رسیدن به هدف نهایی به پیش بردند. چنین سطح و شکلی از همکاری این توقع و انتظار را ایجاد کرد که دو کشور در گامهای بعدی عنصر مداخله امریکا را در ملاحظات راهبردی خود نسبت به یکدیگر کمتر مورد توجه قرار دهند.
کاهش تنش در روابط ایران و غرب بعد از توافق برجام البته این نگرانی را در رهبران روسیه ایجاد کرد که ممکن است در آینده با ایران جدیدی مواجه باشند، اما آمدن ترامپ مجددا همه چیز را به حالت اولیه خود بازگرداند. با وجود آنکه روسها نقش موثری در انعقاد توافق برجام ایفا کردند و این توافق بهطور همزمان دو هدف راهبردی روسیه یعنی کاهش خطر یک درگیری نظامی جدید در منطقه و قابل کنترل و مهار ساختن تواناییهای هستهای ایران را محقق میکرد، امیدواری روسها به تغییر سیاستهای امریکا در قبال روسیه در دوره ترامپ یا امیدواری به کاهش فشارهای امریکا در این دوره، باعث شد تا روسها واکنش ضعیفی به خروج امریکا از این توافق مهم و سخت به دست آمده بینالمللی نشان دهند. به گفته آندری سوشنتسف، تحلیلگر روس، در مساله خروج امریکا از برجام، روسیه در میان صداهای اعتراضی علیه امریکا ضعیفترین واکنشها را نشان داد. شاید به این دلیل که «هیچ یک از منافع حیاتی روسیه در معرض خطر نبودند.» به عقیده سوشنتسف مسکو احتمال وقوع یک جنگ میان ایران و امریکا را تهدید فوری نمیداند، زیرا «ترامپ به سختی میتواند جنگ دیگری را در خاورمیانه آغاز کند.» در قضیه ترور سردار سلیمانی نیز واکنش روسیه به این ترور، با وجود نقش بیبدیلی که سردار سلیمانی در مقابله با داعش و در جنگ سوریه ایفا کرد، به اعتقاد جفری مانکوف، تحلیلگر امریکایی بر اساس استانداردهای خود روسیه چیزی در حد سکوت تلقی میشد. در دوران ترامپ تنها موضوعی که روسها نسبت به آن واکنش محکمتری نشان دادند مقابله با تلاش امریکا برای عدم لغو تحریم تسلیحاتی ایران بود که قرار بود طبق توافق برجام در اکتبر سال 2020 به پایان برسد. با توجه به اینکه روسیه مهمترین فروشنده تسلیحات به ایران در دوران پساتحریم میتوانست باشد، این واکنش تا حدود زیادی قابل درک و قابل پیشبینی بود.
در این شرایط، رفتن ترامپی که دایما خوشبینی خود را نسبت به روسیه به اشکال مختلفی بروز میداد و تنها تحت فشار مخالفان داخلی و متحدان اروپایی به اعمال تحریمهای بیشتر علیه مسکو تن میداد و آمدن بایدنی که در بهترین حالت قرار است هرم را روی قاعدهاش قرار دهد و بازی تکراری امریکا علیه روسیه در سالهای گذشته را تداوم ببخشد، احتمالا دستگاه سیاست خارجی روسیه را وادار خواهد کرد تا با استفاده از متغیرهای موجود و قابل دسترس، بازیهای پیچیدهتری را در قبال امریکا دنبال کند. به همین دلیل به نظر میرسد که بر خلاف دوران ترامپ در دوران بایدن مجددا موضوع ایران همانند سه دهه گذشته به یکی از متغیرهای مهم در روابط روسیه و امریکا تبدیل شود.
بنا به دلایل مختلف، انتظار نمیرود که بایدن دوران ریاستجمهوری پرتلألو و قدرتمندانهای را در حوزه سیاست خارجی برای امریکاییها به ارمغان بیاورد. اگرچه بایدن در پیام خود به پوتین تاکید کرده است که «روزهای کوتاه آمدن امریکا در برابر رفتارهای خصمانه روسیه و دخالتهای آن در انتخابات و حملات سایبری و مسمومیت شهروندان گذشته است»، اما، گذشته از اختلافات عمیق شده داخلی، ظهور قدرتمندانه چین، پیچیده شدن شرایط بینالمللی در وضعیت همهگیری کووید 19، منفعل شدن و پارهپاره شدن متحدان اروپایی و استیصال در چگونگی مواجهه با موضوعات متنوع خاورمیانه از مساله هستهای ایران گرفته تا موضوع فرآیند صلح اعراب و اسراییل و جنگ یمن، دست دولت بایدن را برای انجام کارهای بزرگ –چه مثبت و چه منفی- در روابط با روسیه باز نخواهد گذاشت. از اینرو، روابط دو کشور در آینده –آنگونه که آندری کورتونف، تحلیلگر روس پیشبینی کرده است، باز هم «بر اساس «حداقل مخرج مشترک» تنظیم خواهند شد و این مخرج ادامه مسیر کنونی رویارویی را ایجاب میکند. علاوه بر این، وقتی که شکاف در نخبگان سیاسی و اقتصادی امریکا عمیق باشد احساسات ضد روسی در این نخبگان بسیار پایدار میشود». معنای چنین وضعیتی برای روابط ایران و روسیه میتواند احتمالا ایجاد انگیزههای تازه برای رهبران روسیه در جهت گسترش همکاری در حوزههای مختلف با جمهوری اسلامی ایران باشد، اما این موضوع همچنین به برخی عوامل دیگر هم بستگی دارد. یکی از مهمترین عوامل در این زمینه قطعا وضعیت برجام و آینده فعالیتهای هستهای ایران است. به عنوان یک گزینه صعبالوصول یا یک سناریوی خوشبینانه، اگر همه چیز به ابتدای سال 2016 بازگردد، روسیه به یکی از چند حق انتخاب ایران تبدیل خواهد شد که ممکن است چندان خوشایند روسها نباشد. در بهترین حالت به گفته برخی صاحبنظران مسائل هستهای در روسیه، این کشور میتواند نقش مهمی در منطبق ساختن برنامه هستهای ایران با الزامات برجام داشته باشد. از این نظر، امکان ازسرگیری مشارکت صنایع هستهای روسیه در پروژههای فنی مورد نیاز برای انطباق برنامه هستهای ایران با الزامات برجام یکی از موضوعاتی است که میتواند همکاریهای آتی ایران و روسیه را تحرک بیشتری ببخشد، اما در عین حال هیچ کس انتظار ندارد که روسیه به سرعت بتواند کمک مستقیمی به بهبود وضعیت اقتصادی در ایران بکند. البته روند تجارت ایران و روسیه که با وجود مشکلات ناشی از تحریم و به دلیل انعقاد توافقنامه تجارت ترجیحی با اتحادیه اوراسیا به تدریج روند صعودی را آغاز کرده است، حتما در فضای پساتحریم امکان بیشتری برای توسعه پیدا خواهد کرد. در مباحث اقتصادی شاید تنها نکته منفی در چارچوب سناریوی خوشبینانه این باشد که بازگشت ایران به بازار جهانی نفت ممکن است خبر خوبی برای روسها نباشد؛ موضوعی که البته در مورد آن نباید مبالغه کرد.
در یک سناریوی بدبینانه و از برخی جنبهها محتملتر، اگر ایران و امریکا به هر دلیلی راهی برای احیای برجام پیدا نکنند، موقعیت روسیه در میانه رویارویی ایران و امریکا بسیار دشوارتر و پیچیدهتر خواهد شد. در دوران اعمال سیاست فشار حداکثری ترامپ علیه ایران، روسها امیدوارانه تلاش برای حفظ برجام را در دستور کار سیاست خارجی خود قرار دادند و دایما هر دو طرف را به تخطی نکردن از اصول توافق برجام توصیه میکردند، اما اگر آخرین امیدها برای بازگشت به برجام از بین برود و از یک سو تحریمهای شدید امریکا علیه ایران تداوم پیدا کند و از سوی دیگر ایران فعالیتهای هستهای خود را خارج از کنترل و نظارت بینالمللی به پیش ببرد، روسها در وضعیت یک بازی دو سر باخت قرار خواهند گرفت. در این شرایط موضع روسها در قبال ایران احتمالا تا حدود زیادی متاثر از نوع برخورد امریکا با این کشور در مسائل مختلف از موضوع اوکراین و تحریمهای ناشی از آن گرفته تا مسائل حقوق بشری خواهد بود. اگر بایدن آنگونه که وعده کرده است موضع سختگیرانهتری نسبت به روسیه اتخاذ کند، در اینصورت روسیه ممکن است برای فشار بر امریکا موقتا نگرانیهای خود از غیر قابل کنترل شدن برنامه هستهای ایران را کنار بگذارد و سیاست حمایت از ایران را به عنوان ابزاری برای فشار بر امریکا، دنبال کند. مهمترین مانع روسها برای اتخاذ چنین سیاستی احتمالا فشارها و لابیگریهای اسراییل خواهد بود. یک گزینه محتمل دیگر این است که روسیه با اتخاذ یک سیاست چند وجهی بهطور همزمان برای مدیریت هر دو مساله تلاش کند. در چنین شرایطی احتمالا رهبران ایران نباید انتظار حمایت روسیه از ایران در خصوص موضوعات مرتبط با فعالیتهای هستهای را داشته باشند. نکته آخر اینکه در ایران همه انتظارات بزرگی از روابط با روسیه دارند، اما واقعیت این است که ظرفیتهای این روابط در حوزههای مختلف محدود و وابسته به شرایط زمانی هستند.