شناسهٔ خبر: 45610082 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: دانشجو | لینک خبر

کتابی که حاج قاسم نام‌گذاری کرد

سال گذشته که کتاب «انقلاب چهل‌ساله» آماده چاپ شد، مسئولان انتشارات کتاب را برای شهید حاج‌قاسم سلیمانی می‌فرستند و ایشان هم بعد از خواندن کتاب طی یادداشتی می‌نویسند: من معتقدم این کتاب را باید جلد اول نامید، چون حداقل در آنچه حقیر مطلع هستم، کاستی‌هایی به چشم می‌خورد.

صاحب‌خبر -
 به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، «انقلاب اسلامی ایران، یکی از تحولات و پدیده‌های بزرگ و تعیین‌کننده‌ای است که وقوع آن در سال ۱۳۵۷ به رهبری امام خمینی (ره) و با حرکت یکپارچه و متحد مردم، آثار، نتایج و دستاورد‌های بسیار مهمی را در سه سطح داخلی، منطقه و جهان اسلام، و جهانی بر جای گذاشت. انقلاب اسلامی در وضعیتی به وقوع پیوست که کمتر کسی در جهان تصور می‌کرد در کشوری که در دهه‌های متوالی، تحت‌سلطه انگلیس و آمریکا و قدرت‌های شرق و غرب بوده، انقلابی با این وسعت و کیفیت رخ دهد.
 
در سطح داخل، انقلاب اسلامی ایران، موجب سرنگونی رژیم ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی و تشکیل دولت و حکومت براساس موازین و اصول قرآنی و اسلامی و بر پایه اصل ولایت مطلقه فقیه شد. مردم، پس از قرن‌ها سرکوب و خفقان ناشی از حاکمیت حکام خودکامه، مستبد و دست‌نشانده، طعم عدالت و آزادی را چشیدند و در سایه انقلاب اسلامی که «مردم‌سالاری دینی»، «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» و همچنین «بازنگری در منابع قدرت در جوامع مدرن بشری»، سه وجه بارز آن است، صاحب شئون و اختیار شدند. علاوه‌بر این، انقلاب اسلامی ایران، در حوزه‎های علمی-تکنولوژیکی و همچنین عرصه‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، در حوزه‌های دفاعی و نظامی، و سایر عرصه‌های موجود داخلی، دستاورد‌ها و پیشرفت‌های سترگی داشته است.»

این‌ها در مقدمه کتاب «انقلاب چهل‌ساله» آمده است، کتابی که به دستاورد‌ها و فرصت‌های چهل‌ساله انقلاب اسلامی در زمینه‌های مختلف پرداخته است. این کتاب توسط انتشارات خط مقدم به چاپ رسیده تا از دستاورد‌هایی گفته شود که تابه‌حال خیلی کم به آن پرداخته‌ایم. نویسندگان این کتاب، حمید خوش‌آینده، سیدروح‌الله میری و احمد کریم‌خانی هستند و مقدمه‌ای هم از حجت‌الاسلام علی شیرازی در کتاب منتشر شده است. در این گزارش به بخش‌های مهم این کتاب نگاهی داشته‌ایم.


وضعیت سیاسی ایران قبل از انقلاب


بخشی از کتاب «دستاورد‌های چهل‌ساله»، به مساله‌ای می‌پردازد که بسیار مهم است، اینکه ایران قبل از انقلاب چه شرایط سیاسی‌ای داشته. نویسندگان کتاب در این بخش با پژوهشی دقیق در همه منابع سعی داشتند استدلالی برای مخاطب داشته باشند که قابل‌قبول باشد و در بخشی از آن می‌نویسند: «نظام سیاسی ایران در دوران قبل انقلاب اسلامی، نظام سلطنتی و پادشاهی موروثی بود و مردم ایران هیچ نقشی در به قدرت رسیدن شاه نداشتند. نظام سلطنتی شاهی، با هر نوع خصوصیت و ویژگی‌ای، از اختیارات کامل برخوردار بود، و فرمان شاه، دستور خدا تلقی می‌شد. آخرین رژیم سلطنتی در ایران، رژیم منحوس پهلوی بود. رضاشاه، دیکتاتوری مستبد، خشن، بی‌رحم و بیگانه‌پرست بود. محمدرضا پهلوی نیز با نظر آمریکا و انگلیس به قدرت رسید و بسیاری از خصلت‌های پدر در او وجود داشت. تحقیر مردم ایران از یک‌طرف، و بها دادن به خارجی‌ها از طرف دیگر، از خصوصیات محمدرضا پهلوی بود.
 
شاه ایران براساس همین نوع نگرش به مردم، در سال ۱۳۵۳ در یک کنفرانس مطبوعاتی می‌گوید: «این مردم، قادر به انجام هیچ‌چیز نیستند. مثل گوسفندان می‌مانند.» این نوع نگاه به ملت ایران، در بسیاری از عناصر کلیدی اطراف شاه نیز دیده می‌شود. برای نمونه، در زمان ملی کردن صنعت نفت، نخست‌وزیر وقت، رزم‌آرا، با حضور در کمیسیون نفت مجلس شورای ملی، بر سر نمایندگانی که با جدیت موضوع ملی کردن صنعت نفت را دنبال می‌کردند، فریاد می‌زند و می‌گوید: «ایرانی‌ای که نمی‌تواند یک آفتابه بسازد، شما می‌خواهید پالایشگاه را اداره کند؟!» این نوع خودباختگی در شاه و دولت‌های او، منشأ بسیاری از مشکلات در کشور ازقبیل عقب‌افتادگی‌های ملی و سلطه اجانب بر مقدرات کشور بود. در دوران پهلوی، نهاد‌های مردم‌سالار، هیچ جایگاهی نداشتند، و اگر انتخاباتی برگزار می‌شد، کاملا نمایشی و صوری بود. فساد مالی، اخلاقی و جنسی در دربار شاه، زبانزد است و اسناد فراوانی در این خصوص وجود دارد. منافع ملی در ایران دوران طاغوت، تنها منافع خاندان پهلوی بود، و این خاندان، بیت‌المال را برای عیاشی‌ها و سفر‌های خارجی خود، به‌منزله ارث پدری می‌پنداشت. وابستگی به بیگانه، از مختصات حکومت رضاشاه و محمدرضاشاه بود.
 
در وابستگی رضاشاه به انگلیس، همین بس که چرچیل و روزولت در کنفرانس تهران درباره او اعتراف کردند: «خودمان، او را آوردیم، و خودمان، او را برداشتیم.» همچنین محمدرضاشاه نیز از سوی بیگانگان به قدرت رسید، و او خود را مدیون آنان می‌دانست. روزنامه نیویورک‌تایمز می‌نویسد: «پس از کودتا، شاه گیلاس خود را با تعارف به کرمیت روزولت، رئیس بخش سیا در خاورمیانه، برداشت و گفت: من تاج و تخت خود را به خدا، مردم کشورم، ارتشم و به شما مدیونم.» در سطح مشارکت سیاسی هم اساسا در دوران پهلوی، به علت خفقان سیاسی و فقدان فضا برای مشارکت سیاسی، هیچ‌گونه مشارکتی در عمل وجود نداشت. از سوی دیگر، به سبب اعتمادنداشتن به نظام وکارگزاران سیاسی، مردم به مشارکت سیاسی تمایلی نداشتند که درنتیجه، رویکرد مردم به دولت پهلوی، همواره ستیزه‌جویانه بود، و گروه‎های سیاسی و مذهبی، به جای پیگیری راهی برای مشارکت سیاسی، دنبال راه‎های مبارزه با رژیم شاه بودند.»


وضعیت فرهنگی ایران قبل از انقلاب


موضوع دیگری که این کتاب به آن پرداخته، بحث مسائل فرهنگی در قبل از انقلاب است. مسائل فرهنگی همیشه جای سوال برای مخاطب امروز داشته، اینکه اوضاع فرهنگی چه بوده است را فقط از اطرافیان و خانواده شنیده‌ایم. اما در این کتاب به این موضوع پرداخته شده و نویسندگان در این بخش می‌گویند: «امام خمینی (ره) درخصوص اوضاع فرهنگی و اجتماعی قبل از انقلاب و در دوران سلطنت پهلوی‌ها فرموده‌اند: {این‌ها [رژیم پهلوی]می‎خواستند که هر قوه‎ای که احتمال بدهند که در مقابل اجانب بایستد و ارباب‌ها بایستد، و هر فکری را که احتمال بدهند که این فکر در مقابل آنهاست، اگر بتوانند، فکر را از او بگیرند. فکر را چطور بگیرند؟ به اعتیاد به مشروبات؛ به اعتیاد به هروئین و امثال این مخدرات که فکر انسان را می‎گیرد؛ انسان را از میان تهی می‎کند؛ مراکز فحشایی که سرتاسر مملکت بود؛ مراکز فسادی که سرتاسر مملکت بود. خوب، این هم جوان‌ها را مشغول می‎کرد به یک امور شهوانی که به‌کلی افکار را از دست‌شان می‎گرفت. این یک برنامه بود... این برنامه، روی یک حساب [بود]؛ نه اینکه همین‌طوری می‎شد. یک حساب، حسابِ دقیق، این کار‌ها انجام می‎گرفت. } با تأمل در این بیان رهبر کبیر انقلاب اسلامی می‎توان به‌خوبی به وضعیت فرهنگی که در دوران شاه و خاندان پهلوی بر ایران حاکم بود، پی برد.
 
مبارزه با فرهنگ اسلامی و ملی، از مختصات فعالیت‌های فرهنگی رژیم طاغوت است. اسلام‌زدایی از یک‌طرف، و ترویج فرهنگ غربی از طرف دیگر، از اولویت‌های کاری تمامی دستگاه‌های فرهنگی رژیم گذشته بود. رادیو و تلویزیون، تئاتر و سینما، مطبوعات و کتاب، آموزش‌وپرورش، دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی، همگی ماموریت داشتند فرهنگ غربی را برای تغییر سبک زندگی ایرانیان از یک زندگی اسلامی و ملی به یک زندگی با سبک غربی ترویج کنند. دربار و خاندان پهلوی خود پیشتاز ترویج فرهنگ مبتذل غربی در ایران بودند. مراکز فساد و فحشا علنی برپا بود و عناصری از خود دربار و خاندان پهلوی در پشت صحنه این مراکز حضور داشتند. فساد خاندان حاکم به‌ویژه شخص محمدرضا پهلوی و نگاه او به زنان نیز بیش از پیش بر ابتذال فرهنگی دوران پهلوی افزوده بود. تاج‌الملوک، مادر محمدرضا، ضمن بیان خاطراتش، از هوس‌بازی‎های فرزندش دفاع کرده و ضمن تایید وجود روابط میان شاه و طلا (یکی از معشوقه‎های محمدرضا) آورده است: «این حق پسرم بود که همسر و معشوقه را توأمان داشته باشد. اگر انسان شاه باشد و نتواند از پادشاهی خود لذت ببرد، پس چه فرقی با یک رعیت ساده دارد؟»


استقلال مهم‌ترین دستاورد


یک نگاه مهم به پیروزی انقلاب اسلامی، بحث استقلالی است که ایران بعد از پیروزی توانست کسب کند، این استقلال باعث شد خیلی‌ها در این ۴۰ سال درموردش صحبت کنند، باورش برای کشور‌هایی که در قبل از انقلاب می‌دیدند که چقدر حکومت وابسته به کشور‌های غربی است، اما بعد از پیروزی همه تلاشش را می‌کند تا این وابستگی‌ها را کم کند و به استقلال برسد، سخت بود. کتاب در این بخش که به موضوع استقلال پرداخته، دلایل این استقلال را ذکر کرده و تحلیلی هم بر آن ارائه داده است و می‌نویسد: «هنگامی که امام خمینی در سال ۱۳۴۱ قیام شکوهمند الهی خود را آغاز کردند، کسب استقلال برای میهن را یکی از مهم‎ترین علل و انگیزه‌های قیام خویش خواندند.
 
نقل شده است که امام خمینی در پاسخ به فرمانده نیرو‌های مسلح پاکستان فرمودند که مهم‎ترین دستاورد انقلاب اسلامی، این است که {الان برای ایران، در تهران تصمیم گرفته می‌شود؛ نه در واشنگتن یا مسکو. } درک استقلال به‌مثابه کامل‌ترین دستاورد انقلاب، زمانی ملموس‌تر است که بدانیم این روند، امروز هم نه‌تن‌ها حفظ و تقویت شده است، بلکه با مقاومت مردم ایران و با رهبری امام خامنه‌ای در مسیر امام و استادش، ما به این دستاورد درخشان رسیده‌ایم که تصمیم‌هایی که در ایران اسلامی گرفته می‎‌شود، در دنیا تعیین‎‌کننده است و موجب بیداری اسلامی شده و تأسی به انقلاب را پدید آورده است. باید توجه داشت که یکی از مهم‎ترین مشکلات و مصائب ملت ایران در طول سالیان متمادی حکمرانی طاغوت، «وابستگی به بیگانگان» بود. حکومت پهلوی، ایران را در وضعیت وابستگی تمام‌عیار به قدرت‌های استعماری در ابعاد گوناگون فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و... قرار داده بود. وابستگی، نقطه مقابل استقلال به‌مثابه آزادی در ابعاد یک ملت است و موجب توسعه و تعمیق روزبه‌روز عقب‌افتادگی‌های ملت و کشور می‌شود.»


هنر و ادبیات مردمی و اسلامی


فرهنگ یکی از آن موضوعاتی است که همیشه مهم بوده و نمی‌توان به‌راحتی از کنارش گذشت. پیروزی انقلاب اسلامی تغییر و تحولات مهمی را در حوزه فرهنگی ایجاد کرد که بار‌ها هم به آن اشاره شده است. این موضوع در این کتاب هم موردتوجه قرار گرفته و نویسندگان به مسائلی پرداخته‌اند که کمتر به آن توجه شده است: «جامعه ایران، در سال‎های آخر حکومت پهلوی، با سرعت به‎‌سمت غربی‌تر شدن پیش می‎رفت. هرچند تلاش‌هایی از سوی دسته‎ای از هنرمندان برای برقراری پیوند با سنت‎های گذشته صورت می‎گرفت، عزم جدی دولت و نظام حاکم بر ایران، تقلید از غرب و ورود تکنولوژی و ساختار زندگی و فرهنگ و ترویج و تبلیغ هنر غربی بود؛ چنانکه حکومت پهلوی تلاش می‎کرد «مدرنیسم» را همپا با آخرین تحولات غربی در هنر ایرانی شکل دهد و هنرمندان را نه‌تن‌ها برای شناخت آن، بلکه در مسیر همراهی و الگو قرار دادن آن شیوه‎های هنری تشویق کند. یکی از مقتضیات انقلاب‌ها در تمام زمان‌ها و در همه جای دنیا، نفی هرگونه پیوند با نظام پیشین است. انقلاب اسلامی ایران نیز از این امر مستثنی نبود، و رویکرد‌های مدرنیستی هنر، آن‌گونه که در زمان پهلوی ترویج می‎شد، مقبول هنرمندان انقلابی نبود. این الزام به گسست از گذشته، نقطه عطفی برای ساختن جامعه‎ای نو را ممکن کرد، و در کنار آن، نوعی «آرمانگرایی» در هنر را نیز تجسم بخشید.
 
برای مثال، اگر در دوران پهلوی، نوعی روایت و تقدیس تاریخی در آثار هنری و ادبیات با اقبال روبه‌رو می‎شد، در دوران اولیه انقلاب، نگاهی «ضدروایت تاریخی» شکل گرفت که آرمانگرا بودن را در جهت تقویت علل غایی انقلاب اسلامی تبلیغ می‎کرد. بدین‌سان، کم‌کم «هنر مردمی» انقلاب، جای «هنر مدرن» را که از جانب رژیم پهلوی دنبال می‎شد، گرفت. ریشه‌های تئوریک این جنبش هنری را می‌توان «هنر اعتراض» دانست که از سال‌های ۱۳۲۰ شمسی به بعد با گسترش تفکرات چپ‌گرایانه در بین هنرمندان ایران گسترش پیدا کرده بود. این جریان، پس از کودتای سال ۱۳۳۲ شمسی، در قالب ادبیات و هنر سیاه شکل گرفت و از دهه ۴۰ به بعد، در قالب‌های گوناگون، در نشریات مشاهده می‌شد. تا اینکه در دهه ۵۰ و دقیقا در سال ۱۳۵۴، عده‏ای از هنرمندان به نقد جدی عملکرد‌های ضدمردمی رژیم شاهنشاهی رو کردند. این حرکت، با تلاش دانشجویان و فارغ‌التحصیلان‏ جوان دانشگاه شکل گرفت و جریان رسمی هنر را به چالش کشید.»

یک موضوع دیگر که در این کتاب در حوزه فرهنگ به آن اشاره شده، بحث دفاع مقدس است که زمینه بروز خلاقیت‌هایی را برای اهالی هنر ایجاد کرد: «جنگ و دفــاع مقدس، زمینه‎ای برای بروز خلاقیت‎‌هایی شد که تا آن زمان در ایران تــجربه نــشده بــود. هنرمندان، مانند سایر مردم، در این میدان حضور یافتند و به خلق آثار هنری بر بستر جنگ پرداختند. هنر دوره جــنگ، پیرو حرکتی بود که از اول انقلاب شکل گرفت؛ با این تفاوت که در زمان جنگ، هــنرمندان بــیشتری ازجــمله هنرمندان آکادمیک به این جریان روی آوردند.
 
نیاز هنر و هنرمند جنگ، تلاش برای زنده نگه‌داشتن ابعاد وجودی و به تصویر کشیدن عمق باور مــبارزان ایرانی و منش آن‌ها بود. این هنرمندان، بیشتر به‌سوی آفرینش آثار هنری نمادین گرایش یافتند، و مهم‎ترین علت آن نیز تــوجه بــه ارزش‌های درونی و نیز خواست عمیق هنرمند برای بیان ذات مفاهیم به کمک تصویر بود. یکی از مواردی که در دوران جنگ در عرصه هنر ایران پدید آمد، نقاشی تصاویر شهدا روی بــوم یــا دیوار بود و در دوران قبل از آن وجود نداشت. عده‎ای از پژوهشگران هنر معتقدند که این اتفاق تازه و منحصربه‌فردی بــوده و در هیچ‌جای دیگر چنین چیزی رخ نداده است؛ نقاشی‎های دیواری با ابعاد بسیار بزرگ از جــنگ و قــهرمانان آن که در نوع خود بی‌نظیر بود.»


سینمای بعد از انقلاب


سینما همیشه جذاب بوده است و پرده نقره‌ای آن با جادو می‌تواند مخاطب را سرگرم کند. در این کتاب به بحث سینما و دستاورد‌هایی که انقلاب برای این هنر داشته است، اشاره شده و نویسندگان می‌گویند: «سینمای قبل از انقلاب اسلامی در ایران، دربرگیرنده آثاری بود که برای تفریح و سرگرمی ساخته می‎شد، و ابتذال، واژه‎ای مناسب برای توصیف اغلب این آثار است. گرچه فیلمسازانی نیز بودند که آثار شایسته و درخور توجهی ساختند و در مجامع بین‌المللی حضور یافتند، در قیاس با سینمای پس از انقلاب، بسیار اندک بودند. یکی از نقاط قوت سینمای ایران که شاید در مقام مقایسه، کمتر کشوری را بتوان در این زمینه برتر دانست، حضور پرشمار فیلم‎های ایرانی در رویداد‌های سینمایی و کسب جوایز معتبر سینمایی است. به جرأت می‎توان گفت که هیچ رویداد سینمایی را نمی‎توان یافت که فیلم و فیلمسازان ایرانی در آن حضور نیابند.
 
سبد افتخارات سینمایی ایران، مملو از جایزه‎های معتبر سینمایی است، و درخشش سینماگران ایرانی در جشنواره‎های سینمایی، به امری عادی تبدیل شده است. سینمای ایران پیش از انقلاب اسلامی، ۱۵۲ جایزه به دست آورده بود؛ درحالی‌که فقط در سال ۱۳۹۵ شمسی، ۳۶۶ جایزه به سینمای ایران تعلق گرفت. براساس آمار موجود، سینمای ایران، طی ۴۰ سال اخیر، ۳۴ هزار و ۹۳۰ بار حضور در رویداد‌های سینمایی داشته و سه هزار و ۶۸۵ جایزه کسب کرده است. به این حضور بین‌المللی درخشان می‎توان هزاران نمایش آثار ایرانی در هفته‎های فیلم، و نمایش در سینما‌ها و شبکه‎های تلویزیونی را افزود و مهم‎ترین سبب این همه موفقیت را نکته کلیدی اغلب آثار سینمای ایران دانست: نمایش انسانیت و اخلاق، و تأکید بر ضرورت صلح برای تمامی انسان‌ها.
 
علاوه‌بر این باید از جشنواره بین‌المللی فیلم فجر نام برد که یکی از دستاورد‌های اثرگذار و مهم سینمای ایران پس از انقلاب است. برگزاری اولین دوره جشنواره جهانی فیلم فجر، مربوط به سال ۱۳۶۱ است. جشنواره فجر، بزرگ‌ترین جشنواره فیلم ایران، هر ساله در تهران برگزار می‌شود. این رویداد، عرصه‌ای مناسب برای تبادلات فرهنگی، نمایش دستاورد‌های خلاقانه سینماگران، و نیز تقدیر از فیلم‌های ملی و بین‌المللی است. این جشنواره، از زمان تأسیس تاکنون، نقش مهمی در پیشرفت سینمای ایران ایفا کرده، و هر ساله کارگردانان پیشکسوت و فیلمسازان جدید، آثار خود را در آن به نمایش درمی‌آورند. جشنواره بین‌المللی فیلم فجر، عرصه فعالیت را برای استعداد‌های جوان این مرز و بوم هموار کرده تا با معرفی آثار خود در این جشنواره، توانایی خود را محک بزنند. در سال‌های اخیر، این جشنواره، پلی برای موفقیت‌های فیلمسازان و سینماگران در جشنواره‌های خارجی شده است.»


اسمی که حاج‌قاسم بر کتاب گذاشت


سال گذشته که این کتاب آماده چاپ شد، مسئولان انتشارات کتاب را برای شهید حاج‌قاسم سلیمانی می‌فرستند و ایشان هم بعد از خواندن کتاب، یادداشتی را می‌نویسند که در این بخش به آن اشاره می‌کنیم: «با عرض سلام و خسته نباشید به همه کسانی که این اقدام ضروری و بسیار مهم را به رشته تحریر درآوردند تا در غوغا و دعوا‌های سیاسی و جناح‌بندی، عظمت انقلاب و جمهوری اسلامی و رهبر حکیم آن مورد غفلت و تهمت قرار نگیرد. این کتاب که گوشه‌ای از کارآمدی اسلام در حکومت است و اگر بگذارند، و می‌گذاشتند حکومت قرآنی ولایت فقیه، این میراث گرانبهای مهدویت تحقق کامل بیابد، آن وقت اعجاز قرآن و دین، نمایان‌تر می‌گردید.
 
من معتقدم این کتاب را باید جلد اول نامید، چون حداقل در آنچه حقیر مطلع هستم، کاستی‌هایی به چشم می‌خورد، ازجمله معجزه جدید انقلاب، رهبری و مردم و رابطه جدید و دینی‌ای که (به صورت) استثنایی پایه‌گذاری شد. ازجمله چگونگی تعامل و اطلاع رهبر از وضع مردم و رفتن بیش از یک روز به میان مردم در استان‌ها (از دیگر موضوعات است. همچنین ارتباط) دین و جمهوری اسلامی یا دین و اسلام در ایران، حکمت‌های رهبری در بحران‌های کمرشکن، نیروی قدس و نهضت‌ها، یمن و...، بسیج و تاثیر آن در سطوح مختلف انقلاب، سپاه و ارتش، همپوشی، هماهنگی برادران، ارجحیت مردم و ارزش بودن خدمتگزاری و توجه به مصادیق (آن)، ایران و جهان و نقش درهم‎‌تنیده رهبری و مردم، ایران و اسلام، ایران و تشیع و... (که) ان‌شاءالله در جلد‌های دیگر به آن توجه شود.»