به گزارش راهبرد معاصر 28 خرداد 1400 انتخابات سیزدهمین دوره ریاستجمهوری در ایران برگزار خواهد شد. خبرگزاری تسنیم طی ماههای گذشته بارها با شخصیتهای متعدد سیاسی از جناحهای مختلف راجع به انتخابات 1400 گفتوگو کرده است؛ با این حال در برهه فعلی بهنظر میرسد برخی معادلات و مناسبات نسبت به ماههای گذشته دچار تغییراتی شده است، لذا در دور جدید، سعی بر آن داریم با تحلیلگران شاخص سیاسی در کشور، در این باره به بحث بنشینیم.
چندی پیش با آقای عباس عبدی نخستین گفتگو در دور جدید را منتشر کردیم، اما در گفتگوی دوم با آقای پرویز امینی جامعهشناس سیاسی و استاد دانشگاه در این باره به گفتگو نشستهایم. در این گفتگو راجع به چگونگی شکلگیری رقابتهای انتخاباتی و همچنین شانس نامزدهای سیاسی برای کسب پیروزی بررسی شده است. آنچه در ذیل میآید یک چکیده کوتاه و سپس مشروح این گفتگوست:
چکیدهی این گفتگو:
- سه نزاع 1-عدالت-نابرابری، 2- کارآمدی در برابر ناکارآمدی و شعارگرایی و 3- حل مسائل از طریق داخل در برابر خارج، نزاعهای اصلی انتخابات 1400 خواهد بود.
- نزاع آزادی-محدودیت نزاع اصلی انتخابات 1400 نیست اما میتواند به عنوان یک نزاع مکمل به کمک یک کاندیدا بیاید یا علیه او باشد.
- سیدابراهیم رئیسی در گفتمان عدالت-نابرابری، افرادی مانند قالیباف و لاریجانی در گفتمان توسعه برونزا و درونزا و افرادی مانند آقایان جلیلی و ظریف در نزاع داخل و خارج موضوعیت دارند.
- بهترین سناریو برای اصولگرایان شکلگیری نزاع حول گفتمان عدالت-نابرابری و بدترین سناریو برای اصولگرایان شکلگیری نزاع داخل در برابر خارج(نزاع حول سیاستخارجی) است. هر کاندیدایی که از جریان اصولگرا به میدان بیاید و این نزاع را شکل دهد یا این نزاع را تشدید کند و آن را مرکز انتخابات قرار دهد، یک کار ضد سیاستورزانه انجام داده است. بحث توسعه و کارایی و کارآمدی هم یک موضوع بینابینی برای دو جناح مطرح است. برای جناح مقابل اصولگرایان نیز بدترین نزاع، نزاع عدالت و نابرابری و بهترین نزاع، نزاع داخل و خارج است.
- آرای ایدئولوژیک و سیاسی، آرای گفتمانی و آرای برآمده از قدرت سیاستورزی، 3 سبد اصلی رای برای کاندیداها در انتخابات است.
- افرادی میتوانند در انتخابات 1400 موثر باشند که یکی از نزاعها را فعال کنند، یکی از گفتمانها را نمایندگی کنند و یا یکی از 3 شکاف اصلی اجتماعی را فعال کنند.
- چهرههایی که تاکنون اعلام نامزدی کردهاند، کاندیداهای متوسطی هستند.
- شخصیتهایی مانند آقایان ضرغامی و دهقان مزیت گفتمانی ندارند و بیشتر میتوانند نقش کاتالیزور را به نفع دیگری در انتخابات داشته باشند. یعنی موثرند ولی نه برای خود.
- لاریجانی پایگاه ایدئولوژیک مستقلی ندارد، لذا مجبور است مثل روحانی از پایگاه عاریتی استفاده کند؛ اما با توجه به تجربه روحانی، این کار برای او سخت است.
- به میدان آوردن زوج لاریجانی-ظریف،حدود توانایی اصلاحطلبان برای انتخابات است. بقیه کاندیداهایی که از آنها نام میبرند یا معرفی میکنند، واجد آن ویژگیها یا شرایط اجتماعی یا ذهنیت اجتماعی برای عمل سیاسی نیستند.
- یکی از محدودیتهای مهم لاریجانی برای انتخابات 1400، انگیزه منفی احمدینژاد برای مقابله پادگفتمانی با اوست که میتواند موثر باشد.
- محسن رضایی پایگاه ایدئولوژیک ندارد و هیچ گفتمان خاصی را هم نمایندگی نمیکند. افرادی مانند سعید محمد و تیپهایی مانند او غیر از خلأ پایگاه ایدئولوژیک، در حوزه سیاستورزی هم چالشهای بسیار جدی دارند.
مشروح گفتگو در ذیل میآید:
تسنیم: سلام عرض میکنم خدمت شما و تشکر از اینکه وقتتان را در اختیار ما قرار دادید. همانطور که مستحضرید موضوع گفتگوی ما انتخابات 1400 خواهد بود. این دومین گفتگوی ما از سلسله گفتگو با کارشناسان و صاحبنظران درباره این انتخابات هست. البته در دور جدید. پیش از این با آقای عباس عبدی گفتگو کردیم که متن کامل و فیلم آن منتشر شد. نخستین پرسش برای شروع بحث آن است که آیا شما اساساً این دوره از انتخابات ریاست جمهوری را واجد تفاوتهایی با انتخاباتهای پیشین میدانید یا خیر؟
امینی: به نام خدا و با سلام خدمت شما و بینندگان این بحث. برای پاسخ به این سوال شما لازم است تا ابتدا گفتوگویمان را کمی پیش ببریم تا ببینیم میتوانیم این تفکیک را بین انتخابات فعلی و انتخابات قبلی قائل باشیم یا خیر؟
از آنجا که چند ماه پیش در مصاحبهای بحث عناصر ساختاری را درباره انتخابات مطرح کردم و صحبتهایم منتشر شد(این گفتگو را از این لینک میتوانید ببینید) لذا در این فرصت و جلسه میخواهم بیشتر در مورد عوامل کارگذاری و عاملیتمحور بحث کنم. حدّ فاصل بحثهای عاملیتمحور و بحثهای ساختاری یک سری مناسبات وجود دارد که اینها را به هم پیوند میدهد و من نقطه آغاز بحث را اینجا قرار میدهم.
در بحث سیاستورزی که جنبه عاملیتمحور انتخابات محسوب میشود، مسئله اصلی این است که کسی در سیاستورزی موفق است، یا کسی توانایی کارگزاری بیشتری را دارد، که بتواند قاعده رقابت و قاعده بازی انتخابات را تعیین تکلیف کند. این مسئله اصلی در سیاست ورزی و توانایی کارگزاریها در سیاست است. مثلاً در انتخابات 1384 احمدینژاد توانست قاعده رقابت را به حوزه فساد و عدالت ببرد، لذا به طور طبیعی نسبت به سایر رقبا فرصت بیشتری برای اولویت پیدا کردن در انتخاب اجتماعی پیدا کرد.
اما در انتخابات سال 1400، سه نزاع امکان و استعداد شکلگیری دارند. یعنی اگر کسی بخواهد سیاستورزی مناسبی داشته باشد، باید بتواند متناسب با این شکافها، نزاع دلخواه یا نزاع مطلوب خود را به نزاع اصلی انتخابات تبدیل کند.
یکی از این سه نزاع، نزاع عدالت و نابرابری است. شرایط اجتماعی و تغییرات محیطی ما نشان میدهد که مسئله نابرابری امروزه یک مسئله مهم اجتماعی است و در انتخابات 1400 ظرفیت این را دارد که تبدیل به یک نقطه نزاع اساسی شود. خصوصاً که دولتی بر سرکار است که سیاستهای خود را در مخالفت و ضدیت با عدالت صورتبندی کرده و پیش برده است.
بنابراین اگر کسی بخواهد نزاع عدالت و نابرابری را پیش ببرد اول اینکه از مزیت Factual (مبتنی بر واقعیت بیرونی) اجتماعی برخوردار است که مسئله نابرابری در آن عمده است و دیگر اینکه این امر مصداق نقد وضعیت موجود است که دولت مستقر نماینده آن است.
نزاع دوم انتخابات حول و حوش نزاع کارایی، کارآمدی یا عملگرایی و پراگماتیسم، در برابر ناکارآمدی، شعارگرایی و نگاههای بروکراتیزه در ساختار حکمرانی و ساختمان عمل سیاسی، میتواند شکل گیرد. لذا این هم نزاع دومی است که متناسب با وضعیت دولت آقای روحانی موضوعیت دارد؛ چرا که این دولت، دولت بروکراتیکِ کم تحرک و ضعیف در حوزه اجرا تلقی میشود. بنابراین این امکان در این شرایط وجود دارد که نزاعی به نفع کارایی، عملگرایی و پراگماتیسم شکل بگیرد.
نزاع سوم در انتخابات نزاع داخل در برابر خارج است؛ یعنی باز در ذهنیت اجتماعی و همچنین در ذهنیت برخی از بازیگران سیاسی، این موضوع وجود دارد که بخش مهمی از راه حل مسائل کشور معطوف به داخل نیست، بلکه معطوف به خارج و برداشتن تحریمهاست و برداشتن تحریمها نیازمند مذاکره و دیپلماسی است و دیپلماسی و مذاکره هم نیازمند این است که ما در سیاست خارجی یک رویکرد مناسب داشته باشیم. لذا سومین نزاعی که امکان و استعداد شکلگیری دارد نزاع داخل در برابر خارج یا نزاع درونزایی در برابر برونزایی است.
یک نزاع چهارمی هم هست که نسبت به این سه نزاع، رقیقتر است و من در ادامه بحث اگر راجع به مشارکت صحبت شد، آنجا به این موضوع هم اشاره میکنم.
تسنیم: درباره نزاعهایی که اشاره کردید فکر میکنم اجماعی وجود دارد؛ با این حال برخی هم معتقدند احتمالاً دو نزاع دیگر هم میتواند استعداد مطرح شدن را داشته باشد. مثلاً دوگانههایی مانند جوانگرایی در برابر پیرسالاری و دوگانهی آزادی در برابر محدودیت هم احتمالاً برای انتخابات بعدی خواهیم داشت؛ چون اکثراً اصلاحطلبان از موضع آزادی در برابر محدودیت ورود میکنند. ضمن اینکه امسال بعضیها معتقدند جوانگرایی در مقابل مخالفت با جوانگرایی هم احتمالاً برجسته خواهد شد.
امینی: اینها نزاعهای جدی نیستند یعنی نمیتوانند در یک گستره وسیعی از افکار عمومی، مسئله و موضوعیت بسازند. اگر مسئله جوانگرایی مطرح است، باید حول و حوش سه نزاعی که عرض کردم، صورتبندی شود و مسئله و مزیتی را پیش ببرد که منشأ توجیه و تصدیق آن مسئله امری به نام جوانگرایی باشد؛ ولی مستقلاً دیسکورس و گفتمانی که بتواند نقطه نزاع جوانگرایی در برابر پیرسالاری را ایجاد کند، به نظر من نزاع جدی نیست.
تسنیم: آزادی در برابر محدودیت چطور؟ آن را جدی نمیدانید؟
امینی: این را عرض میکنم. منتها قبلش بهتر است نکتهای را مطرح کنم و آن اینکه با توجه به نکاتی که عرض کردم چه گفتمانهایی موضوعیت دارند؟ یعنی حالا میخواهم رابطه ساختار(structure) وعاملیتها(Agent) را بگویم. در نگاه structure، یعنی بخشهای ساختاری، مسئله مهم گفتمانها هستند.
تسنیم: ببخشید قبل از این بحث شما، چون وارد موضوع گفتمان شدید، یک سوالی بپرسم. با آقای عبدی که صحبت میکردیم علیرغم این که معتقدند گفتمانها مهمّند، اما ایشان همچنان معتقد است که باز هم در انتخابات 1400 ما ذیل دو قطب اصولگرا و اصلاح طلب رقابت را پیش خواهیم برد. ولی شما معتقدید رقابتها گفتمانی خواهد شد؟
امینی: بله؛ حتماً عرض خواهم کرد. اما در ابتدا باید ببینیم چه گفتمانهایی استعداد دارند متناسب با این نزاعها شکل بگیرند و پیش بروند و بعد چه عاملیتهایی مهم میشوند.
وقتی نزاع عدالت و نابرابری یا نزاع کارایی- ناکارآمدی، عملگرایی- غیرعملگرایی یا نزاع بروکراتیک در برابر تکنوکراتیک و نزاع داخل و خارج دارید، این مسائل به شما میگوید که گفتمانهای مهم چه گفتمانهایی هستند. اگر منطق همنشینی حاکم شود، یعنی کسی بتواند یک سازمان دیسکورسیو(گفتمانی) تولید کند که بتواند به همه این نزاعها در سطح قابل قبولی پاسخ دهد، آن وقت باید بتواند مسئله عدالت و مسئله توسعه را و در سطح پایینتری مساله آزادی را به شکل گفتمان (discourse) منسجمی ارائه کند و بعد اشخاص یا گروههایی بتوانند این دیسکورس همنشین شده را نمایندگی کنند.
اما آنچه که در واقعیت میبینیم این است که همچنان محیط سیاسی و نیروهای سیاسی ما نتوانستهاند چنین منطق همنشینی را پیش ببرند. اگر منطق همنشینی نتواند مستقر شود یا نتواند شکل بگیرد و دیسکورسی بیاید یا گروههای سیاسی که این دیسکورس را نمایندگی میکنند، واجد این بازنمایی باشند که بتوانند توسعه و عدالت را توامان پیش ببرند، آن وقت در واقع دعوا سر نزاعهای گفتمانی خواهد بود.
در این شرایط، در نزاعی که عدالت و نابرابری در آن مهم است، دیسکورس عدالت موضوعیت داشته یا استعداد فراگیری نسبی خواهد داشت. آن دو شکاف دیگر یعنی نزاع "داخل- خارج" و شکاف "کارآمدی- ناکارآمدی" بستر گفتمان توسعه هستند و در آنجا گفتمان توسعه موضوعیت دارد. اینجا در واقع یک طرف معطوف به داخل است و روی کارایی و کارآمدی و نظام تصمیمگیری داخلی و سازمان حکمرانی داخلی سرمایهگذاری میکند و طرف دیگر مسیر توسعه را از طریق روابط خارجی یا حل و فصل تحریمها در سیاست خارجی میداند.
اینها هر دو ذیل گفتمان توسعه هستند؛ یکی با برونزایی بیشتر و یکی با درونزایی بیشتر.
اما گفتمان آزادی هم گفتمان رقیقی در انتخابات خواهد بود؛ یعنی نمیتواند منشأ نزاع اصلی قرار گیرد. برای اینکه سطح نیازمندیهای اجتماعی و سطح دغدغههای عمومی و فراگیر، عمدتاً به شکل فراگیر و گسترده معطوف به نابرابریها، بیعدالتیها و نیازهای ضروری جامعه در حوزه اقتصاد و معیشت و رفاه است و مسئله آزادی در حال حاضر آنچنان دغدغه جدی و در اولویت جامعه نیست.
نکته دوم این است که به دلیل تحول در نظام ارتباطی جامعه ما و آمدن رسانههای جدید از طریق محیطهایی مثل اینترنت و گوشیهای هوشمند و وجود شبکههای اجتماعی یا سرگرمیهایی که در فضای وب وجود دارند، و همچنین ملاحظاتی مثل غیرقابل کنترل بودن یا غیر قابل اعمال محدودیت و نظارت بودن این محیطها، سطح زیادی از آزادیهای اجتماعی یا حتی شخصی در این فضا فراهم میشود.
لذا به نظر من در حال حاضر آن نوع تشنگی و دغدغه برای آزادی چندان موضوعیت ندارد. بنابراین دیسکورس آزادی دیسکورسی است که برای شکل دادن به نزاعهای سیاسی چندان پر توان نیست و در چارچوب نزاعهایی که برشمردم، ظرفیت اساسی ندارد و میتواند به عنوان یک دیسکورس مکمل به این دیسکورسهای توسعه یا عدالت اضافه شود.
تسنیم: چه چیزی تعیین میکند که کدام یک از این دوگانهها یا این گفتمانها بیشتر برجسته خواهد شد؟ از الآن میشود پیشبینی کرد یا بستگی به این دارد که چه افرادی در انتخابات به عنوان نامزد ریاست جمهوری حضور پیدا میکنند؟
امینی: این موضوع به سیاستورزی و عاملیتها بستگی دارد. یکی از نقاط تمایز انتخابات پیش رو نسبت به انتخابات دیگر یا برخی از آنها این است که عمده نامزدهایی که در حال حاضر به شکل احتمالی مطرح هستند، نامزدهای متوسطی هستند. یعنی نامزدهایی که از یک موقعیت تثبیت شده سیاسی- اجتماعی برخوردار باشند و بتوانند این ظرفیتهای فراگیر را حول و حوش خود همبسته کنند، وجود ندارند.
در چنین شرایطی ساختارها مهمتر میشوند. یعنی عناصر ساختاری قویتر میشوند. لذا بعد از مسئله گفتمانها، از دیگر فاکتورهای ساختاری که مهمی هستند و میتوانند یکی از نزاعها را به نزاع مهمتر تبدیل کنند، شکافهای اجتماعی خواهند بود. یعنی شکافهای اجتماعی تعیین کننده هستند که کدام نزاع به چه شکلی فعالتر یا قویتر شکل خواهد گرفت.
شکافهای اجتماعی به معنای خیلی مختصر آن نقاط تمایز جامعه و افراد جامعه از همدیگر است که گاهی این تمایز جنسی (شکاف جنسیتی)، گاهی نسلی (شکاف نسلی)، گاهی اقتصادی (شکاف طبقاتی)، گاهی جغرافیایی (شکاف جغرافیایی) و گاهی ایدئولوژی (شکاف ایدئولوژیک) است. لذا این هم بسته دوم یا محیط دومی است که این نزاعها را تقویت یا تضعیف میکند.
در شکافهای اجتماعی، شکافهای فعال یعنی شکافهای تاثیرگذار در محیط سیاست برای ما مهم هستند. در حال حاضر شکافهای فعال، یکی شکاف ایدئولوژیک و سیاسی است که از اول انقلاب شکاف درجه اول انتخابات در ایران بوده است. شکاف خط امام(ره) در برابر غیرخط امام(ره) بین سالهای 57 تا 60، شکاف چپ در برابر راست و بعد شکاف اصولگرا و اصلاحطلب، از جمله شکافهای ایدئولوژیک و سیاسی هستند که هستهی مسائل سیاسی ما حول و حوش آنها شکل گرفته است.
شکاف دومی که به تدریج در جامعه ما شکل گرفت، شکاف جغرافیایی و اقتصادی است. شکافهایی که محصول برخی سیاستهای توسعه و بعضی از دیدگاههای تعدیل ساختار در جمهوری اسلامی است که منجر به برخی از نابرابریهای جغرافیایی و اقتصادی شد و شکاف شهر در برابر روستا، شمال شهر در برابر جنوب شهر و طبقات زیر متوسط و ضعیف در برابر طبقات فرادست را ایجاد کرد. اینها شکافهای فعالی در جامعه ما هستند که در محیط سیاست موثرند. پس شکاف دوم شکاف جغرافیایی- اقتصادی است.
شکاف سوم شکاف توده در برابر نخبه است که باز به تناسب توسعهای که در آموزشعالی و تحصیلات تکمیلی کشور و فارغالتحصیلان آن انجام شده است، میتوان دو رویکرد و رهیافت را در نظر گرفت.یکی رویکردهای نخبهگرایانه و دیگر رویکردهای تودهگرایانه. البته نخبه و توده در اینجا بار ارزشی مثبت یا منفی ندارند، بلکه بیان تفاوتهای مواجهه با محیط سیاست و عمل سیاسی است.
به تناسب اینکه کدام یک از این شکافها فعال میشوند یا امکان فعال شدن دارند، این نزاعهایی که گفتم هم به یک معنا تعیین تکلیف میشوند.
مساله سوم در بحث انتخابات 1400، مسئله مشارکت است که اینجا امکان نزاع چهارمی هم بوجود میآید. موضوعاتی که در مسئله مشارکت وجود دارد، یکی بحث مشارکت کل است، یعنی اینکه برای مشارکت کلی چه اتفاقی میافتد؟ که در اینجا با توجه به دو محدودیتی که در حال حاضر وجود دارد، معلوم نیست نسبت به انتخابات قبل چه اتفاقی برای مشارکت کل میافتد.
یکی از این محدودیتها مسئله کروناست. از آنجا که رأیگیری به شکل کلاسیک احتمال نقض سلامتی افراد را به همراه دارد لذا ممکن است میزان مشارکت مانند سابق نباشد و مشارکت کل کاهش یابد. محدودیت دوم سهم اقشار در این مشارکت است. یعنی اینکه کدام اقشار شرکت میکنند و کدام شرکت نمیکنند.
بنابراین یکی از نزاعهایی که احتمال وقوع آن ضعیفتر است اما به دلیل کرونا یا نارضایتیهای سیاسی ممکن است شکل بگیرد، شکاف یا نزاع مشارکت در برابر تحریم است. اینجا جایی است که گفتمان آزادی بیشتر میتواند مانور بدهد و دوگانه مشارکت و تحریم را شکل دهد.
تسنیم: سال 96 هم چنین تصوری میشد {که بحث آزادی و محدودیت در حاشیه باشد} ولی بعد از گذشت چند هفته از مباحث داغ انتخاباتی، بحث آزادی-محدودیت جدی شد. از مناظره دوم به بعد که آقای روحانی نتوانست موفق عمل کند، بازی را بردند روی بحث آزادی-محدودیت و به نظرم کارشان هم گرفت. آیا این احتمال وجود ندارد که برای انتخابات 1400 هم همین اتفاق تکرار شود یعنی طیفی دوباره بعد از برخورد با مشکل در رقابت انتخاباتی و وقتی احساس کند دارد میبازد و این دوگانه را خیلی تشدید کند و ببرد؟
امینی: در بخشهای مکمل گفتمانهای اصلی میتوانند ولی به عنوان یک نزاع اصلی بعید است.
یعنی اگر در حال حاضر به افکار عمومی، جامعه و ذهنیت اجتماعی رجوع کنید، به نظر من دعوای محدودیت و آزادی، دعوای فراگیر و مورد مطالبه و در اولویت نیست. مثلاً آنکه در بحث توسعه، شکاف داخل و خارج را فعال میکند، ممکن است آزادی را هم طرح کند یا کسی که دیسکورس عدالت را مطرح میکند، آزادی را هم به عنوان یکی از لوازم تقویت و توسعه عدالت یا تحقق عدالت طرح کند ولی این شکاف{آزادی-محدودیت}، شکاف اصلی نمیشود.
جایی که بتواند مسئله آزادی طرح شود، شکاف مشارکت و تحریم است که بستر آن هم یکی موضوع کرونا و دیگری نارضایتی اجتماعی- سیاسی است که این را به نقطه نزاعی در جامعه بدل میکند و جامعه به کسانی که طرفدار مشارکت و کسانی که طرفدار تحریم هستند، تقسیم میشود. این هم مسئله سوم است.
اما مسئله چهارم به لحاظ ساختاری، مسئله الگوی رقابت است. اینکه چه الگوی رقابتی در انتخابات شکل میگیرد، بر اینکه کدام نزاع، نزاع فعالی باشد، تاثیرگذار است. الگوهای رقابت را میتوانیم با دو متغیر قطبی، یعنی اینکه چقدر میتواند قطبیت و چقدر میتواند تقارن ایجاد کند، در اینجا بشماریم.
الگوهای قطبی معلوم است؛ هر چقدر تضاد بین کاندیداهایی که نهایتاً در صحنه انتخابات حاضر میشوند، بیشتر باشد، الگوی رقابت قطبیت بیشتری پیدا میکند. بحث تقارن و نامتقارن بودنش هم این است که آیا نزاع حول و حوش یک شرایط مشترک، یک موضوع و یک فضای مشترک شکل میگیرد، یا نزاع حول و حوش شرایط متفاوتی بین نامزدها خواهد بود. مثلاً نزاع بین آقای جلیلی و آقای ظریف نزاعی است که هم قطبیتش بالاست و هم متقارن است. چون هر دو در محیط سیاست خارجی و در محیط مسئله تحریمها هستند و هر دو یک تجربهای درباره برجام دارند. اینجا هم قطبیت بالاست و هم تقارن بالاست.
قطبیت زمانی شکل میگیرد که نامزدهایی که در انتخابات مطرح میشوند از پایگاه ایدئولوژیک برخوردار باشند ولی تقارن چه؟ مثلاً اگر رقابت بین آقای قالیباف که بحث توسعه به معنای کارایی، کارآمدی، عملگرایی و پراگماتیسم را نمایندگی میکند در برابر آقای لاریجانی -آقای لاریجانی را به عنوان شماتیک میگویم که بحث را توضیح دهم- شکل بگیرد، اینجا قطبیت کم است چراکه هیچ کدام از این کاندیداها از یک پایگاه ایدئولوژیک سفت و سخت و فعال و اکتیویی برخوردار نیستند اما متقارنند، چراکه هر دو بحثشان توسعه و عملگرایی است. لذا اینجا الگوی متقارن شکل میگیرد اما غیرقطبی.
تسنیم: یکی از سوال های اصلی همین است و احتمالاً برای کسانی که این گفتگو را میخوانند هم جالب باشد که الآن شاید نزدیک 30 40 نفر داریم که روی سکو آماده هستند که بیایند و در فضای انتخاباتی قرار بگیرند و رقابت کنند ولی مسئله اینجاست که کدام یک از اینهایی که الآن مطرح هستند یا حداقل دارند خودشان را مطرح میکنند واقعاً موضوعیت پیدا میکنند؟
امینی: خب برای پاسخ به این سوال باید برویم سراغ عاملیت در بحث سیاستورزی یا عاملیت سیاسی. شما ساختارهای موجود و مناسبات ساختاری شکل گرفته را دیدهاید. عاملیت در سیاستورزی این است که بتواند بر مناسبات ساختاری تاثیر بگذارد و بتواند مزیتهایش را به نفع خود شکل داده و از هزینهها و محدودیتهایش پرهیز کند.
در سیاستورزی سه مسئله وجود دارد یعنی مجموع آرایی که افراد کسب میکنند از سه سبد رأی است: یکم: آرای ایدئولوژیک و سیاسی است که این آرا پایدار و باثبات هستند. این آرا فقط رأی نیستند بلکه رأیساز هم هستند و میتوانند فضای اجتماعی تولید کرده و محیط اجتماعی و سیاسی را برای پیشروی یک کاندیدا مستعد کنند.
دومین سبد رأی، آرای اجتماعی یا آرای گفتمانی است. یعنی متناسب با دیسکورسی که شما شکل میدهید و شکافهای اجتماعی که فعال میکنید یک سطحی از آرا را از این محل کسب میکنید که در چارچوب آن دیسکورس با شما پیوند میخورند.
و سبد سوم آرایی است که محصول عمل سیاسی و سیاستورزی شماست. در این سطح که آرا سیاستورزانه است، تکنیک سیاستورزی، نوع کنش سیاسی و نوع سازماندهی عمل کاندیدا که در اصطلاح به آن بازاریابی سیاسی میگویند و کمپینی که ایجاد میکنید، موثر است.
در این باره، سه سطح سیاستورزی برای شما قابل اندازهگیری است؛ اول اینکه بتوانید پایگاه با ثبات و ایدئولوژیک را معطوف به خود کنید، تعمیم و توسعه بدهید و به حرکت دربیاورید؛ یعنی سیاستورزی شما بتواند پایگاه ایدئولوژیکی را که قرار است به شما رأی بدهد را تقویت و تثبیت کند و از لحاظ اجتماعی به حرکت دربیاورد. مثلاً آقای جلیلی در سال 92 از این پایگاه ایدئولوژیک برخوردار بود اما نتوانست این پایگاه ایدئولوژیک را به حرکت دربیاورد و تبدیل به موجهای اجتماعی و حرکت آفرین کند.
سطح دوم این است که بتوانید آن گرایش غیرایدئولوژیک را که بر اساس اقتضائات در انتخابات رأی میدهد، یعنی گرایشی که متناسب با منفعتی که در آن شرایط اجتماعی احساس میکند، اولویتها و ترجیحات عملی خود را سازماندهی میکند به سمت خود بکشید. یعنی سیاستورزی او باید ترجیحات عملی این طیف را که دغدغه ایدئولوژیک و سیاسی ندارد، معطوف به خود کند. مثل کاری که آقای احمدینژاد در سال 88 کرد. در واقع آقای احمدینژاد در آن مناظره، برای طیفی که دغدغه ایدئولوژیک و سیاسی نداشت، ترجیحات عملی ساخت و شکاف توانایی و ناتوانی را نشان داد. تعدد "چیز چیز گفتن" رقیب آقای احمدینژاد به عنوان علامت ناتوانی تلقی شد. یعنی شکاف توانایی در برابر ناتوانی یک ترجیح عملی برای آقای احمدینژاد در میان این طیف از جامعه ساخت.
سطح سوم، انفعال در پایگاه ایدئولوژیک و سیاسی رقیب است. یک سیاستورزی خوب و درست این نیست که لزوماً پایگاه ایدئولوژیک و سیاسی طرف مقابل را به رأیدهندگان خود تبدیل کند یا ترجیحات عملی آنها را بسازد. بلکه واقعبینانهاش این است که بتواند انفعال در آنها ایجاد کرده و جلوی تحرک و میدانداری آنها را بگیرد که باز هم نمونه خوبش آقای احمدینژاد در انتخابات سال 88 است که بعد از مناظره، یک انفعال، عدم تحرک و ناتوانی اجتماعی در طیف مقابل خود ایجاد کرد و تا رقیب او خواست خود را ریکاوری و بازیابی کند، زمان را از دست داد.
پس این مجموعه بسته بحث ما است. حالا عاملیتهایی که میتوانند موثر باشند، باید بتوانند یکی از این نزاعها را فعال کنند؛ این دیسکورسهایی را که بیان شد، نمایندگی کنند؛ یکی از طرفین شکافهای اجتماعی فعال را نمایندگی کنند و از یک سطحی از سیاستورزی هم برخوردار باشند که من آنها را سه سطح کردم. یعنی باید بتوانند اولاً پایگاه ایدئولوژیک خود را به حرکت درآورد، ثانیاً ترجیحات عملی بدنه غیرایدئولوژیک را بسازد و ثانیاً در پایگاه ایدئولوژیک و سیاسی رقیب هم انفعال ایجاد کنند.
این شالوده و ساختار بحثهاست. حالا به راحتی میتوانید کاندیداهای موجود را در این دستهبندی بیاورید و موقعیتشان را اندازهگیری کنید که در چه ظرفیتی هستند؛ مثلاً بعضی از کاندیداها قابلیت نمایندگی هیچ گفتمانی را ندارند.
تسنیم: کسی که چنین ویژگی داشته باشد، یعنی نتواند گفتمانی را نمایندگی کند، اساساً در رقابت های انتخاباتی موضوعیت پیدا میکند یا نه؟
امینی: خیر، موضوعیت پیدا نمیکند؛ یا مثلاً اگر هیچ مزیتی در شکل دادن به یک پایگاه ایدئولوژیک به نفع خودشان - چه به صورت مستقیم و چه عاریتی- نداشته باشند نمیتوانند موقعیتی پیدا کنند. و یاهمچنین است اگر نتوانند هیچ کدام از طرفین شکافهای اجتماعی را فعال کنند.
مثلاً آقای ضرغامی یا آقای دهقان و تیپهایی از این دست در این گروه قرار می گیرند. برای اینکه آنها هیچ مزیت گفتمانی ندارند و مزیتی هم در پایگاه ایدئولوژیک خود ندارند، بنابراین از نظر انتخاباتی در یک موقعیت خاصی قرار میگیرند که بیشتر نقششان کاتالیزور در انتخابات است. این افراد میتوانند طرفین نزاع را تقویت یا تضعیف کنند. یعنی عمل سیاسی آنها دستاورد مستقیمی برای خودشان ندارد ولی میتوانند طرفین نزاع سیاسی را تقویت یا تضعیف کند.
و البته در مورد دیگر نامزدهای انتخابات هم میتوان چنین تحلیلی کرد و متوجه شد که هر کدام چه وضعیتی پیدا میکنند و در هر موقعیتی چه پیامدهایی میتوانند ایجاد کنند.
تسنیم: به نظرتان نهایتاً ما با همین تکثر وارد اتنخابات خواهیم شد یا ائتلافهایی شکل میگیرد. الان افراد زیادی مانند آقای قالیباف، جلیلی، لاریجانی، عارف، دهقان و ... مطرح است...
امینی: خب بیایم در همان بحث نزاعها ببینیم هر یک از این نامزدها کجا قرار میگیرند و کدام نزاع را میتوانند فعال و اکتیو کنند؟ مثلا در نزاع "عدالت و نابرابری" فردی که الان در محیط سیاسی ما هست و میتواند موثر باشد و چنین نزاعی را فعال و این گفتمان را نمایندگی و شکافهای اجتماعی را در این زمینه فعال کند و یک الگوی رقابت شکل دهد، تیپی مثل آقای رئیسی است که در این حوزه مزیت دارد.
در نزاع توسعه درونزا و برونزا میتوان امثال آقای قالیباف یا آقای لاریجانی را نام برد. این افراد میتوانند چنین نزاعی شکل بدهند. در نزاع "داخل و خارج"(با مرکزیت سیاستخارجی) تیپهایی مثل آقای ظریف و آقای جلیلی میتوانند آن محیط و آن نزاع را شکل دهند و پیش ببرند.
تسنیم: یعنی اگر کسی مثل آقای رئیسی یا تیپی شبیه ایشان فرضاً در انتخابات شرکت نکند اساساً دوگانه عدالت تبعیض امکان این که خیلی موضوعیت پیدا کند نخواهد داشت؟
امینی: این امکان تضعیف میشود؛ در واقع این نزاع زمانی فعال میشود که گفتمانی متناسب با آن شکل بگیرد و کسانی بتوانند این گفتمان را نمایندگی کنند. یعنی ممکن است نزاع عدالت و نابرابری وجود داشته باشد ولی کسی نتواند این نزاع را نمایندگی کند. در مورد نزاع "کارایی و ناکارایی" و "سیاست داخلی و خارجی" هم همینطور است. مثلاً اگر آقای ظریف یا آقای جلیلی کاندیدا نشوند عملاً نزاع "سیاست داخلی و خارجی" استعداد خود را برای تبدیدل شدن به نزاع اصلی انتخابات از دست میدهد.
تسنیم: اینجا یک تناقضی ظاهراً وجود دارد مثلاً فردی مثل آقای سعید جلیلی دستکم تبلیغش این است که از طریق توجه به ظرفیتهای داخلی میتوان مشکلات را حل کرد، ولی شما میگویید اگر ایشان ورود کند نزاع داخل و خارج برجسته تر میشود.
امینی: بله، اگر ایشان یا کسی مانند آقای ظریف کاندیدا شود، الگوی رقابت در سیاست خارجی میآید؛ یعنی مسئله سیاست خارجی در اولویت قرار میگیرد و دو مواجهه با نحوه سیاست خارجی کشور شکل میگیرد. یکی فردی که در سوابقش عدم توافق است و یکی هم فردی که در سوابقش توافق بد یا توافق نافرجام است. این چیزی نیست که ما بتوانیم جامعه را به شکل ارادهگرایانه متوجه آن کنیم. بر اساس سوابق و ذهنیتهایی که از کاندیداها وجود دارد، آن نزاع، نزاع فعالی میشود. لذا فعال شدن یک نزاع چیزی نیست که بتوانید آن را به کاندیدا یا جامعه تحمیل کنید.
تسنیم: بعضیها میگویند که با توجه وضعیتی که می بینیم احتمالاً ما یک دوگانهای خواهیم داشت که در طرف مقابلش زوج آقای لاریجانی و ظریف خواهد بود و در این طرف یا ائتلافی خواهیم داشت در مقابل این زوج یا این که با یک تکثری حاضر خواهند شد. مثلاً آقای جلیلی احتمالاً حضور پیدا کند؛ یا تیپی مثل آقای قالیباف شاید شرکت کند. شما چقدر احتمال میدهید چنین آرایشی از رقابت را برای سال 1400 داشته باشیم؟ یعنی طرف مقابل آقای لاریجانی و ظریف باشد و ...
امینی: همانطور که در بالا ذکر کردم، سبد آرا سه دسته است: آرای ایدئولوژیک و سیاسی، آرای گفتمانی و آرای سیاست ورزانه.
در تمام دورههای انتخابات در ایران هیچ فردی پیروز نشد مگر اینکه آرای ایدئولوژیک و سیاسی را داشته است. حالا چه به صورت مستقیم مانند آقای احمدینژاد در انتخابات سال 84 یا آقای خاتمی در انتخابات سال 76 یا به صورت عاریتی مانند آقای روحانی که پایگاه رای ایدئولوژیک و سیاسی نداشت اما از جریان دیگری(اصلاحطلبان) این آرا را به میدان آوردند.
بنابراین پایگاه ایدئولوژیک اساسی است؛ یعنی اینکه کسی بدون داشتن پایگاه ایدئولوژیک و سیاسی یعنی بدون دارا بودن مزیت درجه اول بخواهد انتخابات را ببرد بسیار دشوار است. مشکل تیپهایی مثل آقای قالیباف در انتخاباتهای 84،92 و 96 همواره این بوده که این پایگاه ایدئولوژیک و سیاسی مصروف کاندیدای دیگری شده است.
تسنیم: یعنی این جمع بندی را میتوانیم داشته باشیم که اگر برای فردی مثل آقای لاریجانی که مشکل پایگاه ایدئولوژیک دارد در طرف مقابل، و برای فردی مثل آقای قالیباف در جناح اصولگرایان،اجماع سیاسی صورت نگیرد موضوعیتشان کاهش پیدا میکند؟ چون آرای ایدئولوژیک جدی نخواهند داشت؟
امینی: بله، کاهش پیدا میکند. احتمالاً مزیت آقای رئیسی این است که اگر کاندیدا شود مشکل تکثر در جناح اصولگرا هم به طور اتوماتیک حل میشود. چراکه میتواند گفتمانی که زمینه اجتماعی دارد مثل گفتمان عدالت را نمایندگی کرده و شکافهای اجتماعی فعال را شکل دهد. چون هم شکاف ایدئولوژیک و سیاسی و هم شکافهای جغرافیایی و اقتصادی در اینجا شکل میگیرد و از آن سو هم، الگوی رقابتی ایجاد میکند. اگر بتواند نزاع عدالت و نابرابری را هم قوی کند، خیلی مزیت دارد. اما مشکل تیپی مثل آقای قالیباف در هر سه سطح این سبد آرایی که گفتم وجود دارد. یعنی اولاً در پایگاه ایدئولوژیک و سیاسی خود مزیت درجه اول ندارد واگر فردی مثل آقای جلیلی یا آقای رئیسی کاندیدا شود، این پایگاه ایدئولوژیک مصروف آقای قالیباف نخواهد شد.
به لحاظ گفتمانی هم گفتمان توسعه بیشتر در جریان رقیب تعریف میشود یعنی اینجا هم آقای قالیباف مزیت درجه اول را ندارد. همچنین ایشان در سیاستورزی هم نقصانهایی دارد که قابل ملاحظه است. لذا کاندیدایی مثل آقای قالیباف بر اساس الگوی که بحث کردیم، در هر سه سطح چالش دارد.
تسنیم: یعنی حضور فردی مثل آقای جلیلی میتواند رأیش را بشکند.
امینی: هم آقای جلیلی، هم آقای رئیسی و هم کاندیدای دیگری میتواند چنین اتفاقی را رخ دهد.
مشکل آقای لاریجانی هم این است که به دلیل مشی سیاسی که پیدا کرده، پایگاه ایدئولوژیکِ جناحی را که پیشتر عضوش بود یعنی بدنه حزباللهی یا بدنه جناح اصولگرا را از دست داده است و باید مثل آقای روحانی به شکل عاریتی بدنه اصلاحطلبی را به میدان بیاورد که آن هم یک محدودیتی است. اما بعد از تجربه آقای روحانی و وضعیتی که ایشان در افکار عمومی دارد، بعید است چنین امری دوباره اتفاق بیفتد.
همچنین آقای لاریجانی از نظر گفتمانی و دیسکورسی که بخواهد نمایندگی کند، در بحث توسعه و عملگرایی مزیت درجه اول ندارد.
موضوع بعدی مسئله سیاستورزی است که در آن البته نقصان آقای قالیباف را ندارد اما در پایگاه رای و نمایندگانی گفتمانی آسیبپذیر است. لذا تیپی مثل آقای لاریجانی اگر بخواهد کاندیدا شود باید با ظرفیتهای مکمل به میدان انتخابات بیاید و بتواند تیم یا ظرفیتی را به صحنه بیاورد که نشانههایی به پایگاه ایدئولوژیک بدهد تا حاضر شوند به او رأی دهند و بتواند بدنه اجتماعی دیسکورس توسعه را نمایندگی کند و بدنه اجتماعی آن دیسکورس را از او قبول کند.
تسنیم: همان طور که اشاره کردید اصلاح طلبان بعد از تجربه سال 92 و 96 یک محدودیتی برای خودشان قائل هستند یا حداقل با این اجبار اجتماعی مواجه هستند که دیگر آن تجربه را تکرار نکنند. یعنی آن پایگاه اجتماعیشان را عاریه به کسی ندهند؛ و از آن طرف هم با توجه به عمل سیاسیشان در سال 88 و بعضی برهههای دیگر مشکل حضور در ساخت سیاسی هم دارند. چه آنکه به نحوی رفتار کردند که این اتفاق برایشان پیش آمده. با توجه به این مسئله که فشار اجتماعی هم بر رویشان زیاد هست و از آن طرف هم امکان حضور راحت در ساخت سیاسی ندارند، آیا گزینههایی فراتر از آقای لاریجانی در دسترس خواهند داشت؟
امینی: به نظر من حدود توانایی آنها ترکیبی از همین آقایان لاریجانی و ظریف است و کاندیدای اصلی آنها از دایره تیپی مثل لاریجانی و ظریف خارج نمیشود. چراکه بقیه کاندیداهایی که از آنها نام میبرند یا معرفی میکنند، واجد آن ویژگیها یا شرایط اجتماعی یا ذهنیت اجتماعی برای عمل سیاسی نیستند.
تسنیم: مثلاً امثال آقای پزشکیان هم بعضاً مطرح میشوند؛ یا آقای محسن هاشمی هم مطرح است و چهره های دیگر ...
تسنیم: ظرفیتهای این افراد بسیار پایینتر ازعناصری است که گفتم.
تسنیم: آقای جهانگیری هم ظاهراً مطرح است.
امینی: برخی از این افراد ظرفیتهای منفی هستند مثل آقای جهانگیری که بخشی از دولت موجود است و هیچ مزیت اجتماعی، پایگاه ایدئولوژیک و ظرفیت گفتمانی ندارد ولی آقای ظریف از آنجا که میتواند نزاعی را فعال کند مثل نزاع "داخل و خارج" و آقای لاریجانی که میتواند نزاع "عملگرایی و توسعه" را فعال کند، میتوانند مکمل هم باشند.
تسنیم: امّا مشکل اصلیشان بحث عدالت خواهد بود؟
امینی: بله. اگر نزاع اصلی در انتخابات نزاع عدالت و نابرابری شود، این افراد در آنجا زمینهای ندارند. ولی در غیر اینصورت اگر ترکیبی از آقای لاریجانی و آقای ظریف باشد که آقای ظریف بتواند خلأ پایگاه ایدئولوژیک لاریجانی را برطرف کند و لاریجانی هم به یک معنا نماینده عملگرایی و پراگماتیزم باشد، میتوانند بستری برای رقابت به نفع این جریان ایجاد کنند.
تسنیم: فردی مثل آقای احمدینژاد هم هست که تحرکش در این برهه اخیر بیشتر شده ولی قاعدتا به نظر نمیرسد که بتواند با توجه به عمل سیاسیش از چارچوب، یعنی از احراز صلاحیت عبور کند. با این حال ظاهراً برای خودش نقشی قائل است یا به این صورت که نماینده ای داشته باشد یا این که یک تاثیر مخرب بر روی پیروزی یک جریان داشته باشد.
امینی: بله؛ یکی از محدودیتهای کاندیداتوری آقای لاریجانی، نقش و عمل سیاسی است که آقای احمدینژاد میتواند ایفا کند چون انگیزههای زیادی دارد و یکی از محدودیتهای کاندیداتوری آقای لاریجانی در انتخابات پادگفتمانی است که آقای احمدینژاد میتواند علیه او شکل دهد. به نظر من هم آقای احمدینژاد ظرفیتهای اجتماعی و توانایی پیش بردن چنین مناسباتی را دارد.
تسنیم: احمدینژاد به وضوح خیلی علاقمند نیست که از جناح اصولگرایی کسی رأی بیاورد چون احساس میکند باید چنین ذهنیتی درباره ایشان وجود داشته باشد که از این جناح در تجربه 42 سال فقط کسی مثل احمدی نژاد میتوانست بیاید و اصلاح طلبان را ببرد. لذا اگر یک رقابت شکل بگیردی بین نماینده اصولگرایان و در این بین هم مثلاً آقای لاریجانی آن طرف را نمایندگی کند و چنین دوگانه ای شکل بگیرد، آقای احمدینژاد از این ظرفیت منفیش استفاده خواهد کرد که لاریجانی ببازد یا اصولگرایان؟
امینی: در اینباره باید به تناسب شرایط سیاسی انتخابات تصمیم بگیرد و ببیند هزینههای هر کدام از طرفین چیست؟ ولی اینکه در او انگیزه و ارادهای برای ظرفیت منفیزایی در مورد آقای لاریجانی وجود دارد، درست است و یکی از موانع و چالشهای کاندیداتوری آقای لاریجانی همین است.
تسنیم: اشاره کردید که غیر از مسائل مربوط به سیاستورزی کاندیداها و اینکه کدام نامزدها حضور پیدا میکنند، بحث ساختار و شرایط اجتماعی هم در اینکه چه دوگانههایی ساخته میشوند مهم هست. با توجه به شرایط فعلی، از بین دوگانههایی که گفتید کدام یک بیشتر محتمل است؟
امینی: هر سه محتمل هستند ولی در سیاستورزی باید بتوانید نزاعی را که به نفعتان است به نزاع اصلی در انتخابات تبدیل کنید. جریانی مثل جریان اصولگرا بیشترین ظرفیتش در شکاف و نزاع عدالت و نابرابری است، لذا موقعیتش را باید آنجا سازماندهی کند. در واقع هم از نظر کاندیداهایی که به صحنه میآورد و هم الگویی که در رقابت انتخابات مطرح میکند. مثلاً بدترین گزینه برای جریان اصولگرا رقابت در نزاع "داخل و خارج" است چراکه جریان اصولگرایی استعداد و زمینه کمتری در این نزاع دارد لذا هر کاندیدایی که از جریان اصولگرا به میدان بیاید و این نزاع را شکل دهد یا این نزاع را تشدید کند و آن را مرکز انتخابات قرار دهد، یک کار ضد سیاستورزانه انجام داده است.
بیشترین مزیت این جناح سیاسی در گفتمان و فعال کردن نزاع عدالت و نابرابری است و بدترین سیاستورزی برای این جناح هم مسیری است که نزاع داخل و خارج فعال شود. بحث توسعه و کارایی و کارآمدی هم یک موضوع بینابینی برای دو جناح مطرح است. برای جناح مقابل اصولگرایان نیز بدترین نزاع، نزاع عدالت و نابرابری و بهترین نزاع، نزاع داخل و خارج است.
به نظر من انتخابات مسیر شفافی دارد و زیاد پیچیده نیست. مجموع مناسباتی هم که عرض کردم مانند باسکول میماند که هر کاندیدای سیاسی میتواند وارد آن بشود تا مشخص شود ورود و خروج او در انتخابات چه وضعیتی برای خود او و یا انتخابات ایجاد خواهد کرد.
با توجه به نکاتی که عرض کردم میتوان سنجید که هر کاندیدا با ورود به انتخابات چه وضعیتی ایجاد میکند. الان هر کدام از کاندیداها را که بگویید، میتوان گفت که کجا قرار میگیرد، با حضورش چه وضعیتی ایجاد میشود و عمل سیاسی آن چه پیامدهایی دارد.
بنابراین کاندیداهایی که الان به طور کلی میتوانید، آقای رئیسی در نزاع عدالت و نابرابری، آقای قالیباف و آقای لاریجانی در نزاع توسعه (چه توسعه درونزا و چه توسعه برون زا) و آقای جلیلی و آقای ظریف در شکاف داخل و خارج(حول تمرکز بر سیاستخارجی) است. اینها سرجمع کاندیداهای جدی هستند که در انتخابات داریم.
تسنیم: با توجه به این که بحث شخصیت ها هم مطرح شد، بد نیست راجع به بعضی از افرادی که اعلام شده به نوعی در انتخابات احتمالاً حضور خواهند داشت صحبت کنیم. افرادی که یا رسانهها درباره حضور آنها گمانهزنی کردند یا خودشان اعلام کردند یا حتی بعضی افراد نزدیک به آنها و همچنین همجناحیهایشان اعلام کردند که شرکت خواهند کرد. مثلاً آقای محسن رضایی مطرح شده، بحث حضور آقای عارف مطرح است؛ آقای ضرغامی، آقای بذرپاش، آقای سعید محمد، یا آقای زاکانی، افرادی هستند که اسمشان شنیده میشود. در چارچوبی که مطرح شد اینها چه اوضاعی خواهند داشت و آیا موضوعیت جدی پیدا میکنند؟
امینی: بر اساس الگویی که صحبت شد، کاندیداهایی که مزیت بدنه ایدئولوژیک نداشته باشند، نتوانند یک گفتمان خاصی را نمایندگی کنند، از موضوع انتخابات در ایران خارج هستند. و بعد که این شرایط آمد، موضوع سیاستورزی هم مهم میشود. برخی از اسامی که شما گفتید در هر 3 حوزه وضعیت منفی دارند. مثلاً آقای محسن رضایی پایگاه ایدئولوژیک ندارد و نمیتواند آن را به صحنه بیاورد. هیچ گفتمان خاصی را هم نمایندگی نمیکند. در سیاستورزی هم بازیگر قهاری نیست. لذا آقای رضایی شانسی در انتخابات ندارد. آقای ضرغامی نفر اول پایگاه ایدئولوژیک خودش نیست، هیچ گفتمانی را نمایندگی نمیکند ولی در سیاستورزی مزیتهایی دارد. آقای ضرغامی میتواند کاتالیزوری در انتخابات باشد که طرفین نزاعهای اصلی را تقویت و تضعیف کند. یعنی میتواند موثر باشد اما نه برای خودش. بنابراین وقتی تیپی مثل آقای ضرغامی وارد انتخابات شود حسابش از تیپی مثل آقای غرضی، میرسلیم و امثالهم فرق میکند. در واقع آنها بخش فانتزی انتخابات هستند و جدی نیستند اما آقای ضرغامی میتواند تاثیراتی داشته باشد.
اما برخی دیگر از این افراد مثل آقای سعید محمد و تیپهایی مانند آن غیر از آنکه پایگاه ایدئولوژیک و گفتمانی ندارند، در سیاستورزی هم دچار چالشهای اساسی هستند.
یا مثلاً تیپی مثل عارف پایگاه خاصی را نمایندگی نمیکند، گفتمانی را نمایندگی نمیکند و در عمل سیاسی هم متوسط به پایین است. یا آقای جهانگیری علاوه بر اینکه در هر سه حوزه مشکل دارد، بخش مهمی از وضع موجود دولت روحانی هم هست.
تسنیم: فکر میکنم برخی از این افراد این تصور را دارند که من میآیم در انتخابات زحمتی می کشم و بعد از سوی یک جناح ائتلاف جامعی روی من صورت می گیرد و این مشکلات هم حل می شود.
امینی: انگیزهها برای حضور در انتخابات مختلف است چون در انتخابات فقط پیروزی مهم نیست. بلکه فرصت و امکاناتی که صداوسیما به شما میدهد تا راحت با جامعه حرف بزنید هم موضوعیتی دارد.
برای برخیها ممکن است انتخابات طرح گفتوگو و مطرح کردن خود باشد ولی کاندیداهایی که بتوانند جدی باشند: آقای رئیسی است که بتواند نزاع عدالت و نابرابری را قوی کند. آقای قالیباف و آقای لاریجانی در بحث توسعه و عملگرایی و آقای ظریف و آقای جلیلی در بحث سیاست خارجی هستند.
تسنیم: بسیار ممنون از این وقتی که در اختیار ما قرار دادید. مباحث خوبی مطرح شد؛ امیدوارم این گفتگو برای خوانندگان مفید باشد.
امینی: من هم از شما متشکرم.
تسنیم
∎
نظر شما