به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، بامداد پنجشنبه(6 فروردین) سفیر عربستان در آمریکا از آغاز عملیات «توفان قاطع» برای تجاوز نظامی به یمن خبر داد. 10کشور در این تجاوز نظامی مشارکت دارند که شامل اعضای شورای همکاری خلیج فارس جز کشور عمان، به علاوه ترکیه، اردن، مصر، الجزائر و سودان است، زمزمههایی نیز از پیوستن پاکستان و حتی افغانستان به این ائتلاف به گوش میرسد. اما سؤالاتی که در این میان ذهن تحلیگران را به خود مشغول کرده این است که چرا عربستان دست به چنین ماجراجویی خطرناکی زد؟ فرجام تجاوز نظامی به خاک یمن چه خواهد بود؟ و آیا عربستان خواهد توانست از این گردابی که خود را در آن وارد کرده خارج شود یا اینکه یمن به ویتنامی دیگر برای عربستان تبدیل خواهد شد؟
ساعت 24 روز پنج شنبه(6فروردین سال جاری) «محمد بن سلمان» فرزند پادشاه و وزیر دفاع جوان و بیتجربه عربستان فرمان حمله نظامی به یمن را صادر کرد. طبق این فرمان هواپیماهای عربستان اهدافی را در صنعا پایتخت یمن بمباران کردند (به گفته برخی منابع در این حملات 170 هواپیما شرکت داشتند که تعداد زیادی از آنها متعلق به عربستان بوده است)و در عین حال حدود 150 هزار نظامی این کشور در پشت مرزهای این کشور با یمن مستقر شدند. به دنبال این حملات و در سکوت تائید آمیز سازمان ملل تا کنون صدها غیرنظامی یمنی که بیشترشان نیز زن و کودک هستند کشته و زخمی شدهاند و بسیاری از زیرساختهای یمن نیز نابود شده است.
بلافاصله پس از شروع تجاوز نظامی به یمن وزرای خارجه 22 کشور عربی در نشستی در شهر «شرمالشیخ» مصر با پیشنویس قطعنامهای که خواستار تشکیل ارتش متحد عربی است موافقت کردند. کشورهای عربی مدعیاند خواستار تشکیل این ارتش برای مقابله با تهدیدهای امنیتی در منطقه هستند.
ائتلاف 10 کشور تحت رهبری عربستان اعلام کرده اند که بنا به درخواست «منصور هادی» رئیس جمهور مستعفی و متواری یمن تصمیم به مقابله با حوثیها گرفتهاند و اینکه هدف از این حمله نظامی نجات مردم یمن از دست حوثیها است! و چون یمن به اشغال نظامی ایران!! درآمده ائتلاف تحت رهبری عربستان مجبور به این مداخله نظامی شده است .سخنگوی نیروهای متجاوز به یمن موسوم به عملیات «توفان قاطع» نیز هدف از حملات در یمن را نابودی انصارالله و بازگرداندن حکومت «منصور هادی» در این کشور ذکر کرد.
اما بلافاصله تحلیگران مسائل منطقه سؤالات متعددی را پیش روی عربستان و ائتلاف تحت رهبری او قرار دادند؛ اگر هدف از این تجاوز نجات مردم یمن است چرا عربستان در موارد مشابه برای نجات سایر ملتهای عرب منطقه از اشغال نظامی آمریکا و رژیم صهیونیستی در عراق و لبنان و فلسطین دست به کار نشد؟ چرا عربستان برای رهایی فلسطین که بیش از 60 سال است تحت اشغال نظامی رژیم اسرائیل قرار دارد، دست به تشکیل ائتلاف و حمله به سرزمینهای اشغالی نمیزند؟ اگر عربستان واقعا از عملیات نظامی در یمن حسن نیت داشت چرا در مورد حمله اخیر نظامی رژیم صهیونیستی به نوار غزه و کشتار صدها زن و کودک مظلوم فلسطینی دست به چنین قاطعیتی نزد؟ اگر کشورهای عربی توانایی گردهم آمدن و حمایت از اعراب را داشتند چرا برای حمایت از ملت فلسطین که هم عرب است و هم سنی وارد عمل نمیشوند؟ اگر هدف حمایت از دولت مشروع یک کشور عربی میباشد پس چرا برای حمایت از بشار اسد در سوریه وارد عمل نشدند؟ اگر «عبد ربه منصور هادی» رئیس جمهور مشروع و مورد حمایت مردم یمن است. پس چرا هیچ کس در یمن حاضر نیست از او حمایت کند و وی مدام در حال فرار است؟
اما جدای از نیات واقعی عربستان در این تجاوز نظامی به کشور یمن نکتهای که نباید در تحلیلها آن را فراموش کرد این است که در این حمله یک اجماع معنیدار و یک اتحاد طبیعی بین آمریکا، اروپا، رژیم صهیونیستی و حتی گروههای تروریستی وابسته به القاعده نیز شکل گرفته است.
حمله به یمن با چراغ سبز جناح غربی شورای امنیت انجام شد و این تجاوز نظامی 2 روز بعد از پایان سفر «فیلیپ هامون» وزیر امور خارجه انگلیس به ریاض آغاز شد. وی آخرین مقام غربی بود که با مسؤولان سعودی پیش از حمله به یمن دیدار کرده بود.
مقامات آمریکایی اعلام کردند که واشنگتن در جریان این حمله بوده و با عربستان همکاری اطلاعاتی و لجستیکی داشته است. باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا نیز در یک تماس تلفنی با پادشاه عربستان، از تجاوز هوایی این کشور به یمن حمایت کرد. دیوید کامرون نیز در تماس تلفنی با ملک سلمان تأکید کرد انگلیس تمامی آنچه در توان دارد را برای حمایت از عربستان» انجام خواهد داد. یک مقام آمریکایی نیز اعلام کرد که این کشور، اهدای هواپیماهای سوخترسان و ردیاب به عربستان برای شرکت در حملات هوایی علیه یمن را بررسی میکند.
هماکنون عربستان با استفاده از جنگندههای اف-15 آمریکایی و تورنادوی انگلیسی، مناطق مسکونی یمن را بمباران میکند. دیپلماتهای فرانسوی آمریکایی و انگلیسی در کنار دیپلماتهای عرب و ترک نیز در سازمان ملل به شدت مشغول رایزنیهای دیپلماتیک هستند تا در کنار حمله نظامی به یمن با وضع قطعنامه، تحریم اقتصادی و تسلیحاتی فشارها به ملت مبارز یمن را تشدید کنند.
در کنار اروپا، آمریکا، اتحادیه عرب و شورای همکاری خلیج فارس گروههای تروریستی متحد القاعده و داعش نیز از حامیان این حمله هستند.گروه تروریستی تکفیری موسوم به «جیش الاسلام» در صفحه اختصاصی خود در پایگاه اجتماعی تویتر اعلام کرده که «در حمله به یمن در کنار عربستان قرار دارد».«زهران علوش» سرکرده این گروه تروریستی اعلام کرد 5 هزار جنگجو به یمن برای جنگ با حوثیها اعزام کرده است.این گروه تروریستی تکفیری تاکید کرده اعزام این تعداد تروریست به یمن به درخواست رسمی عربستان صورت گرفته است.
«حسن زید» دبیر کل حزب «الحق» یمن نیز گفته که نیروی هوایی ارتش رژیم صهیونیستی در این تجاوز نظامی به یمن شرکت دارد. حسن زید در صفحه فیسبوک خود نوشت: «این اولین بار است که یهودیهای صهیونیست در ائتلافی مشترک با عربها، عملیاتی مشترک اجرا میکنند. از طرف دیگر تجاوز نظامی عربستان به یمن چند هفته پس از آن صورت گرفت که بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی در سخنانی در مراسم معرفی «گادی آیزنکوت» به عنوان رییس ستاد مشترک ارتش این رژیم از اینکه حوثیها بر باب المندب تسلط پیدا کنند ابراز نگرانی کرده و در واقع یکی از ماموریتهای وی را مقابله با آن اعلام کرده بود.
روزنامه عبری زبان «یلی» نیز به نقل از « امیر ایشیل» فرمانده نیروی هوایی رژیم صهیونیستی فاش کرد که در حال حاضر یک اسکادران از جنگندههای اسراییلی به کشورهای عربی برای سیطره بر یمن کمک کرده و به اهدافی در این کشور عربی حمله میکنند. براساس برخی گزارشهای درز کرده از منابع اطلاعاتی منطقه نیز پیش از حمله نظامی به یمن، کارشناسان نظامی و اطلاعاتی رژیم صهیونیستی مدلی جامع از چگونگی حمله و حواشی آن را از طریق سعود الفیصل وزیر امور خارجه عربستان منتقل کرده بودند. در مدل رژیم صهیونیستی، به ضعف مفرط ارتش آل سعود اشاره و مروری بر رویارویی ارتش سعودی با حوثیها در سال 2009 شده است که در آن، شکست سنگینی را عربستان متحمل شد بر همین اساس پیشنهاد شده از ارتش های منطقه که با عربستان سعودی نزدیک هستند از جمله مصر، پاکستان و اردن در این حمله مشارکت داشته باشند.
اما سؤال اینجاست که علت اصلی ایجاد این اجماع بیسابقه بر ضد مردم یمن و حمله عربستان به این کشور چیست؟ پاسخ به این سؤالات را باید در شعارهای جنبش انصارالله، جاه طلبیهای عربستان، جغرافیای یمن و تحولات میدانی این کشور باید جست وجو کرد.
یکی از دلایل این اجماع بیسابقه در شعارها و آرمانی است که رهبران جنبش انصارالله دنبال میکنند.«حسین بدرالدین حوثی»، نماینده شیعیان صعده در مجلس یمن و دبیر کل حزب الحق، در 17 ژانویه 2002 خواستار تحریم کالاهای آمریکایی و اسرائیلی شد. وی شعار« الله اکبر، مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل، نفرین بر یهود و پیروز باد اسلام» را شعار رسمی شیعیان منطقه اعلام کرد. پس از این خواسته حوثیها، جمعیت زیادی از مردم یمن از آن استقبال کردند. و درست بعد از اعلام رسمی این شعار و همبستگی بخش زیادی از ملت یمن با این جنبش بود که دولت علی عبدالله صالح به همراه آل سعود و همچنین در ائتلاف با آمریکا تصمیم به مقابله جدی با جنبش حوثیها گرفتند که این مقابله علی رغم تحمیل چند جنگ هیچ موفقیتی که نداشته هیچ بلکه حتی علی رغم شهادت شماری از رهبران حوثیها از جمله حسین الحوثی این جنبش روز به روز بر وجهه مردمیش نیز افزوده شده است.
چرایی حمله به یمن
دخالت نظامی عربستان در یمن تازگی ندارد و این رژیم تا کنون چندین جنگ را به مردم یمن تحمیل کرده است.اما حمله اخیر ابعاد گسترده تری داردکه نشان از برنامهریزی قبلی دارد. شواهدنشان میدهدعربستان از چند ماه پیش در تدارک تجاوز نظامی به یمن بوده است. و برگزاری رزمایشهای متعدد نظامی و افزایش خریدهای تسلیحاتی مقدمهای برای این تجاوز بوده است. عوامل تاثیر گذار برتجاوز نظامی عربستان به یمن را میتوان در مجموعهای از عوامل داخلی منطقهای و بینالمللی دانست.
سطح داخلی
جابجایی قدرت و کنار زدن منسوبین و فرزندان شاه سابق از ساختار سیاسی به شدت سنتی و قبیلهای عربستان و انتقال قدرت به نسل دوم از شاهزادگان سعودی موجب شد که این شاهزادگان برای مانور قدرت و اثبات کارآمدی به چنین قمار خطرناکی دست بزنند. نسل جدید شاهزادگان سعودی دیگر سیاست محافظه کارانه سلفهای خود را کنار گذاشتهاند. محمد بن سلمان وزیر دفاع جدید عربستان که دستور حمله نظامی به یمن را صادر کرد از جوانترین شاهزادگان سعودی است که به این مقام منصوب شده است.
تصمیمگیریهای کنونی عربستان حول محمد بن سلمان وزیر دفاع جدید این کشور و فرزند مورد علاقه پادشاه جدید که «جوانی بین 27 تا 35 ساله» و «بیتجربه» است شکل میگیرد که تنها از دو ماه قبل سابقه فعالیت نظامی دارد.
وی در حالی در نشست کابینه سعودی شرکت میکند که کسانی چون سعود الفیصل در آن شرکت دارند، که پیش از به دنیا آمدن وی، وزیر خارجه بوده است. افرادی مثل سلمان با بیتجربگی تمام آل سعود را وارد معرکهای کرده است که معلوم نیست دولت ضعیف و ناکارآمد سعودی بتواند از آن خارج شود. بر این اساس میتوان گفت بخشی از تجاوز گسترده عربستان به یمن از بیتجربگی و ناپختگی محمد بن سلمان وزیر دفاع کنونی ناشی میشود و از این دید اگر یکی از شاهزادگان نسل اول همچنان در این مقام حضور میداشت شاید عربستان بیمحابا بیگدار به آب نمیزد و میکوشید با احتیاط کار را پیش ببرد.
سطح منطقهای
در بعد منطقهای شاید بتوان یکی از مهمترین دلایل حمله به یمن را استیصال عربستان در مقابل جبهه مقاومت و رسیدن گفتمان مقاومت به یک منزلت هژمونیک در سطح منطقه دانست. هم اینک در عراق، بحرین، سوریه، لبنان و فلسطین این تنها گفتمان مقاومت است که توانسته عزت و اعتبار را برای امت اسلامی پس از چند دهه تحقیر در مقال تجاوزگری بازگرداند.
جنبش انصارالله یمن نیز دقیقا تحت تاثیر این گفتمان به دنبال کسب عزت و استقلال واقعی برای مردم یمن بود که دههها تحت اشغال غیرمستقیم عربستان سعودی قرار داشت. آل سعود به شدت از این وحشت داشت که در داخل یمن نیز به تاسی از گفتمان مقاوت جنبش انصارالله تبدیل به مدل دیگری از حزب الله لبنان شود. اشتباه بزرگ آل سعود این است که فکر میکند این روند را میتواند با مداخله نظامی متوقف کند.
حمله به یمن را میتوان حاصل نگرانی شدید عربستان از سونامی گفتمان مقاومت از عراق تا بحرین و از فلسطین تا لبنان و از بحرین تا یمن دانست. شاید دلیل این اجماع بیسابقه آمریکا، اروپا و رژیم صهیونیستی نیز در همین نکته باشد عربستان میخواهد نقشی را که ایران در جبهه مقاومت ایفا میکند در جبهه سازش ایفا کند ولی چون در صحنه بازی را به حریف واگذار کرده است سعی دارد با این لشکر کشیها موقعیت خود را به عنوان یک رهبر منطقهای از سوی سایر بازیگران به رسمیت بشناساندو غرور جریحهدار شده خود را در نزد ملتهای منطقه بازیابی کند.
سطح بینالمللی
در سطح بینالمللی نیز عربستان همچون رژیم صهیونیستی به شدت از این مسئله وحشت دارد که آمریکا و اروپا در سایه توافق با ایران آل سعود را در منطقه خاورمیانه تنها بگذارد. عرصه برای یکه تازی بیش از پیش ایران فراهم شود. بر این اساس حمله نظامی به یمن را میتوان واکنش عجز آلود آل سعود به افزایش احتمال تقویت موقعیت منطقهای و بینالمللی ایران به دنبال توافق احتمالی در مذاکرات هستهای دانست.
تحولات داخلی یمن را نیز میتوان از عوامل تسریعکننده تجاوز نظامی عربستان به این کشور داست. به عبارت دیگر تجاوز نظامی به یمن واکنش وحشت زده عربستان به تحولات داخلی یمن بود. اما علت این وحشت زدگی را در جغرافیا و موقعیت استراتژیک یمن باید جست وجو کرد.
تسلط مردم یمن بر سرنوشت خودشان و به وجود آمدن یک نظام سیاسی مستقل در یمن میتواند تاثیرات ژئوپلتیکی گستردهای داشته باشد. اشراف یمن بر تنگه باب المندب و بر دریای سرخ در واقع وضعیت یمن را ویژه کرده است همگرایی با شیعیان عربستان و احتمال به خطر افتادن منابع نفتی عربستان نیز میتواند از دلایل حمله شتابزده عربستان به یمن باشد.
یمن از لحاظ استراتژیکی دارای اهمیّت ویژهای است، زیرا جنوب یمن در بخش شمال غربی و شامل شرقی «باب المندب» قرار گرفته و این تنگه بین دریای سرخ و اقیانوس هند واقع شده است و نزدیکترین آبراه بین شرق و غرب است. این کشور یکی از نقاط حساس استراتژیکی مورد نظر شرق و غرب است. یمن با تسلط بر تنگة «بابالمندب» قادر به کنترل دریای سرخ بوده و حتّی میتواند آنجا را با دارا بودن جزیرة مهم و استراتژیکی«بریم» ببندد. این جزیره، تنگه «بابالمندب» را به 2 بخش آبراه شرقی به نام «بابالاسکندر» و آبراه غربی به نام «میون» تقسیم کرده است.علاوه بر جزیرة «بریم»، جزیرة «زقر» که در فاصلة 29 کیلومتری یمن قرار دارد، امکان کنترل و مراقبت فعالیتهای دریایی آن نقطه را میسر میسازد. محاصرة «بابالمندب» از سوی نیروهای ارتش مصر در جنگ 5 روزة سال 1946 یک تجربة تاریخی برای رژیم اشغالگر قدس بود، لذا امنیّت یمن برای آن رژیم نیز دارای اهمیّت حیاتی است.دارا بودن سواحل طولانی در دریای سرخ و دریای عرب و نیز به علّت وجود بنادر مهمّی مانند عدن، حدید و فحاء که به اهمیّت استراتژیکی یمن میافزاید. کشف نفت نیز در مرزهای مشترک یمن و عربستان موجب درگیریهایی بین دو کشور شده است و دولت عربستان در صدد ضمیمه کردن مناطق نفتخیز یمن به خاک خود میباشد.
هر طرفی در درگیریهای داخل یمن پیروز شود، به صورت عملی کنترل گذرگاهی که نفت دریای سرخ را از طریق گذرگاههای دریایی اقیانوس هند به آسیا میرساند، در اختیار خواهد داشت«سلطه کامل بر تنگه استراتژیک باب المندب» از سوی یمن و جنبش انصارالله از یک سو و تسلط ایران بر تنگه هرمز از سوی دیگر یعنی 2 شاهراه مهم اصلی و استراتژیک انتقال نفت منطقه به بازاهای بینالمللی کابوسی است که هم عربستان و هم آمریکا و رژیم صهیونیستی را به شدت نگران کرده است.
آل سعود با آگاهی کامل از این موقعیت استراتژیک همواره در طول چند دهه گذشته تلاش کرده بر سیاست و حکومت یمن سیطره داشته و همواره سعی کرده بود با دخالتهای سیاسی و حتی لشکر کشی نظامی دولت حاکم بر یمن را در مدار خود حفظ کند. جنبش انصارالله یمن این بازی آل سعود را به هم ریخت و یمن به تدریج طی چند سال گذشته از حوزه نفوذ عربستان خارج شد. سیاستهای غلط عربستان در یمن و نفرت تاریخی یمنیها از آل سعود نیز عامل تسریعکننده این روند و قدرت گرفتن جنبش مردمی انصارالله بود. به گفته دبیر کل حزب الله لبنان دلیل واقعی برای این جنگ آن بود که عربستان در یمن شکست خورد و احساس کرد که یمن حق حاکمیت واقعی خود را پیدا کرده و در برابر کسی سر تعظیم فرود نمیآورد و هدف از این جنگ بازگرداندن سیطره و سلطه عربستان بر یمن بود.
با قدرت گرفتن روز افزون جنبش مردمی انصارالله در یمن و حمایت گسترده مردمی از این جنبش تمامی نقشههای عربستان که در طول چند سال گذشته برای آن تلاش کرده بود در یمن نقش بر آب شد و در نهایت حتی صنعا پایتخت نیز به دست انقلابیون افتاد. با سقوط پایتخت به دست انقلابیون، عربستان تلاش زیادی کرد که یک دولت موازی در شهر «عدن» تشکیل دهد. بر این اساس ریاض «عبد ربه منصور هادی» رئیس جمهور مستعفی و مزدور خود و وزرای کلیدی وی را از صنعا به عدن فراری داد و در یک هماهنگی به همراه چهار کشور عرب امارات، کویت، بحرین و قطر سفارت خانههای خود را نیز از صنعا به عدن منتقل کرد تا با تشکیل دولت موازی جنوب یمن را تحت اختیار خود بگیرند. آل سعود برای پشتیبانی این دولت خیالی خود و تحمیل خواستههای نامشروع خود به انقلابیون حتی دست به تهدید زده و اعلام کرد که عدن خط قرمز عربستان است.اما این طرح نیز به سرعت و با پیشرفت سریع انقلابیون به سمت عدن و سقوط این شهر به دست ارتش و نیروهای مردمی جنبش انصارالله نقش بر آب شد و رژیم آل سعود مجبور شد اشتباه استراتژیک خود را مرتکب شده و وارد باتلاق یمن شود.
6 دلیل برای شکست عربستان
عربستان، مصر و کم و بیش سایر دولتهای شرکتکننده در ائتلاف نظامی علیه یمن اعلام کردهاند که اگر حملات هوایی نتواند جنبش مردمی انصارالله را نابود کند آنها به حمله زمینی دست خواهند زد. اما حتی در صورت آغاز حمله زمینی نیز دلایل عدیدهای را میتوان مطرح کرد که حمله نظامی به یمن نه تنها شکست میخورد بلکه در نهایت به ضرر عربستان که صحنه گردان اصلی این معرکه نیز هست منتهی خواهد شد؛
1- تاریخ ثابت کرده که حملات هوایی برای دست یابی به موفقیتهای نظامی و سیاسی در سطح زمین به هیچ وجه قرین موفقیت نبوده است. حمله ائتلاف ضد داعش به رهبری آمریکا جدیدترین مورد این شکستها است.اگر حملات هوایی آمریکا در عراق برای نابودی داعش و در پاکستان، افغانستان، سومالی و یمن برای نابودی القاعده موثر بود در آن صورت میشد انتظار داشت حملات هوایی عربستان نیز با هدف نابودی جنبش انصار الله موثر باشد. این حملات قادر نخواهد بود در روی زمین موازنه قوا را به نفع دوستان آل سعود و به ضرر جنبش انصارالله تغییر دهد. در همین چند روز شروع حملات هوایی عربستان نیز این حملات در متوقف کردن انقلابیون یمنی هیچ توفیقی نداشته است.
2- نظامیان سعودی فاقد هنر جنگیدن هستند. آل سعود از نظامی گری تنها خرید و انبار کردن سلاح را به خوبی میداند. عربستان فاقد توانایی برجسته نظامی از بعد نیروی زمینی است و همین شرایط درباره سایر کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس نیز صدق میکند. ارتش کوچک عربستان ترکیبی است از نیروهای پاکستانی، افغانی، بنگلادشی، سومالیایی و بعضی از ملیتهای دیگر است و این ارتش اجارهای هیچ انگیزهای غیراز پول برای جنگیدن ندارد و مهمتر از آن فاقد تجربه جنگیدن نیز است و قادر نیست اهداف بلند پروازانه عربستان را در یمن تحقق بخشد. عربستان پیش از این نیز تجربه مداخله نظامی در کشورهای منطقه را داشته که بلااستثناء در همه موارد شکست خورده است. لشکر کشی نظامی عربستان به بحرین با هدف مقابله با انقلاب بحرین شکست خورد آن هم در شرایطی که انقلابیون بحرینی مسلح نبوده و فقط با برپایی تظاهرات مبارزه میکنند! در یمن نیز تاریخچه طولانی درگیریها همه از شکست مداخله گران خارجی حکایت دارد.
3- توانایی ذاتی مبارزان جنبش انصارالله یمن دلیل دیگری است که چشمانداز مداخله نظامی عربستان را در یمن تیره و تار میکند. ارتش کلاسیک و اجارهای عربستان در صورت حمله زمینی در مقابل چند صدهزار نیروی مردمی یمن که از بدو تولد سلاح در دستشان است و چریک از مادر زاده میشوند هیچ شانسی نخواهد داشت. جنگهای 6 گانهای که مبارزان حوثی بر ضد دولت یمن انجام دادهاند، تجربه نظامی گستردهای را در اختیار آنها قرار داده است. در جنگ سال 2009 میلادی مبارزان حوثی در همان ابتدای درگیریها با نفوذ در عمق 30 کیلومتری خاک عربستان بر 25 روستای مرزی عربستان سعودی در کمتر از یک هفته مسلط شدند و شماری از ادوات نظامی سعودیها را نیز به غنیمت گرفتند. در آن زمان عربستان مجبور شد برای بازپس گرفتن تجهیزات نظامی خود پول بپردازد. ارتش عربستان یک هفته پس از درگیری مستقیم زمینی با مبارزان الحوثی، در هفته اول دسامبر 2009، در یک فراخوان از نیروهای ذخیره و احتیاط ارتش خواست که خود را برای شرکت در جنگ معرفی کنند.ارتش عربستان در این جنگ سه پایگاه نظامی خود را به نامهای قمرا، الجابری و جبل الدخان از دست داد و این پایگاهها به تصرف مبارزان الحوثی در آمد.
عربستان در جنگ سال 2009 و پس از استیصال در مقابل مبارزان حوثی حتی از بمب فسفری علیه مرزنشینان غیرنظامی شیعه نیز استفاده کرد. حتی با شکست ارتش یمن و ارتش عربستان در مقابل مبارزان حوثی جنگندههای آمریکایی نیز در 14 دسامبر 2009 چندین نوبت مناطقی از استان صعده، شرق شهر ضحیان و مناطق طخیه و یسنم را هدف حملات هوایی قرار دادند. عفو بینالملل نیز در همان زمان اعلام کرد که بنابر شواهد و مدارک موجود، در این حملات از موشکهای کروز و بمبهای خوشهای ساخت آمریکا استفاده شده است. توانمندی نظامی حوثیها با در نظر گرفتن تسلیحات تحت اختیار آنها نشان میدهد این گروه قادر به ورود در دو نوع جنگ نظامی و چریکی هستند. توانمندی انصارالله نسبت به سال 2009 پیشرفت بسیار چشمگیری داشته است و نسبت به چند سال گذشته در شرایط کنونی توانایی و ادوات جنگی و زرهی ارتش یمن نیز در کنار مبارزان الحوثی برای مقابله با این جنگ تحمیلی قرار دارد. در همین جنگ اخیر نیز منابع آگاه یمنی درصنعا تاکید کردهاند که جنبش «انصار الله» و کمیتههای مردمی با نفوذ به عمق خاک عربستان بیش از 30 نظامی سعودی را به اسارت گرفتهاند. علاوه بر آن تا کنون چندین جنگنده سعودی نیز توسط پدافند هوایی یمن سرنگون شده است.
4- جنبش انصارالله یک جنبش زودگذر در یمن نیست بلکه به شدت در تاریخ یمن ریشه دارد. جنبشی که در تاریخ یمن ریشه دارد با حملات هوایی نه تنها نابود نمیشود بلکه همبستگی با آن بیشتر شده و موقعیتش نیز تقویت میشود.40 درصد از ساکنان یمن که بالغ بر 24 میلیون نفر جمعیت دارد وابسته به زیدیها هستند که حوثیها موقعیت ویژهای در میان آنها دارند. اکثر قبایل یمن که از قضا به دلایل تاریخی به شدت نیز از عربستان متنفرند مسلح بوده و در صورت وقوع جنگ به سرعت میتوانند نیرویی چندصد هزار نفری را برای مقابله با نیروی زمینی اجارهای عربستان تشکیل داده و جنگ را تا عمق خاک عربستان بکشانند.
شاید بتوان اعلام آماده باش عربستان برای 150 هزار نظامی این رژیم در مرزهای یمن را که رسانههای عربستان اعلام کردهاند، دلیلی بر اطلاع ریاض از این ظرفیت قوی دانست. انصارالله و دیگر مبارزان و مردم یمن نفرت انباشتهای از عربستان و شرکای منطقهایاش دارند و چنین اتفاقی مشروعیت مردمی مبارزه و مقاومت را افزایش داده و مسیر مبارزه را تسهیل خواهد کرد و در صورت شروع جنگ زمینی در محتملترین حالت اگر جنگ به عمق خاک عربستان کشیده نشود تبدیل به یک جنگ فرسایشی خواهد شد.
5- از دیگر دلایل شکست احتمالی ائتلاف تحت رهبری عربستان در تجاوز نظامی به یمن اهداف متعارض کشورهای عضو ائتلاف و مسائل و بحرانهای داخلی آنها است که هر کدام با آن دست به گریبان هستند. مصر با ترکیه، عربستان با قطر، قطر با امارات دچار اختلافات سیاسی هستند. بیشتر کشورهای عضو ائتلاف جدای از اختلافات عدیده سیاسی و مرزی دچار بحرانهای داخلی نیز هستند. مصر یک دولت ورشکسته و با مشکلات سیاسی و اقتصادی بسیار است و ضرورتی برای مداخله در یمن بیشتر از آنچه که عربستان در آن کشور انجام میدهد نمیبیند و تنها از ترس قطع کمکهای مالی عربستان است که با آل سعود همراه شده است.
ترکیه نیز انگیزهای مثل عربستان در یمن ندارد و بعید است که حاضر به فرستادن نیروی زمینی به یمن باشد. تنها نفع ترکیه از این همراهی خروج آنکارا از انزوایی است که بعد از شکست طرحهای بلندپروازانه اردوغان در منطقه با آن مواجه شده است. در مجموع با توجه به عمق اختلافات بین حکام بلاد عربی بعید به نظر میرسد که عربستان بتواند یک اتحاد پایدار جدید یا ارتش مشترکی به وجود بیاورد یا سایر کشورها را قانع کند که نیروی زمینی به یمن اعزام کنند در حملات هوایی نیز بیشتر هواپیماها و تجهیزات نظامی به کار گرفته شده از سوی دولت عربستان بوده و سایر کشورها مشارکت چندانی در این تجاوز نظامی ندارند.
6- عربستان فاقد یک حکومت کارآمد و منسجم است و در صورت طولانی شدن و فرسایشی شدن جنگ در یمن و کشیده شدن جنگ به داخل خاک عربستان (که با توجه به تجربه جنگهای قبلی حوثیها با آل سعود و مرزهای طولانی دو کشور بعید نیست) به نظر میرسد که اختلاف و دو دستگی داخل ساختار حاکمیتی آل سعود، آنها را به عقب نشینی مفتضحانه از یمن متقاعد کند.
شاهزادگان سعودی مخالف جریان حاکم و مقاماتی که اخیرا و پس از جابه جایی قدرت کنار گذاشته شدهاند در کمین شکست جنگ یمن نشستهاند در همین چند روز شروع این جنگ نیز گروه «ائتلاف جوانان الجزیره» از گروههای معارض عربستان در بیانیهای از اختلافات میان سران آل سعود درباره این جنگ خبر داد و اعلام کرد همزمان با ادامه عملیات «توفان قاطع» عربستان علیه یمن، شاهزادگان سعودی درباره این عملیات و تاثیرات و پیامدهای آن بر آینده نظام عربستان سعودی دچار اختلاف و تردید شدهاند و حتی برخی از آنان درباره موفق بودن نتیجه جنگ تردید کردهاند.
ائتلاف جوانان الجزیره اعلام کرد: برخی از شاهزادگان در ساعات اولیه این عملیات علیه یمن، مخالفت خود را اعلام کردهاند و از جمله اینها، مقرن بن عبدالعزیز ولیعهد سعودی و «متعب بن عبدالله» پسر ملک عبدالله و رئیس گارد ملی هستند که مخالفت خود را اعلام کردهاند. مسئله دیگری نیز که جدای از اختلاف در بین شاهزادگان آل سعود را نگران میکند اعلام همبستگی شیعیان عربستان و قبایلی که در مرز مشترک و طولانی دو کشور زندگی میکنند با مردم یمن است. بسیاری از اهالی جنوب عربستان هم مرز با یمن نیز همزمان با تشدید نگرانی از پاسخ ارتش یمن و انصارالله به حملات جنگندههای سعودی مجبور شدند خانه و کاشانه خود را ترک کنند.
در صورت شروع حرکتهای اعتراضی در مناطق شیعه نشین عربستان از یک سو و حرکتهای اعتراضی ناگهانی و پیش بینی نشده در سایر مناطق عربستان(مثل اقدامات مخالفان حمله به یمن در شهرهای بزرگ عربستان) معلوم نیست آل سعود چگونه خود را از این گرداب خود ساخته باید خلاصی دهد. هزاران یمنی در عربستان زندگی میکنند که ظرفیت ویژهای را به انصارالله میدهد تا پاسخ به این تجاوزگری را در داخل خاک عربستان و در شهرهای بزرگ این کشور انجام بدهد.
نتیجه گیری
روزنامه «واشنگتن پست» پس از شروع تهاجم نظامی عربستان به یمن در یادداشتی با نگاهی به تاریخچه مداخلات خارجی در یمن مینویسد: «در سالهای دهه 1960، مصر به باتلاق نبردی طولانی و پرهزینه در یمن وارد شد و دولت قاهره بهای بسیار هنگفتی برای این مداخله نظامی در یمن پرداخت: بیش از 10 هزار سرباز مصری کشته شدند و بدهی بزرگی روی دست کشور ماند. این درگیری با عنوان «ویتنام مصر» لقب گرفت و رسانههای غربی نیز در آن زمان، مداخله در یمن را اشتباه کلاسیک در اوضاع درهم و برهم، سرزمینی دور ترسیم کردند.
هماکنون این داستان میتواند بیشتر از مصر، برای عربستان سعودی که در عملیات «توفان قاطع» شرکت کرده، قابل تامل باشد. عملیاتی که شرکت مصریها در آن به نوشته نیروانا محمود، بلاگر مصری، «مهر تاییدی بر این امر است که رهبران قاهره نمیتوانند به عربستان سعوی «نه» بگویند.«توفان قاطع» عملیاتی برای ایجاد ثبات در یمن نیست بلکه عملیاتی است که بناست غرور فرسوده شده سعودیها دربرابر سلطه رو به رشد ایران در منطقه را به آنها بازگرداند. اما ماجراجویی خارجیها در تاریخ یمن، به ندرت آن طور که برنامهریزی شده بود، پیش رفته است.» خیلی طول نخواهد کشید که رسانهها از یمن به ویتنام عربستان نیز یاد خواهند کرد باید منتظر بود./907/د101/ح
منبع: کیهان