به گزارش دیده بان ایران؛ عبدالله ناصری میگوید که سیستم ایران همیشه قدرت موساد را با پنهان کردن اخبار جاسوسی اسرائیل در ایران مخفی کرده است و با زدن مثالی در این مورد و در مورد رئیس دفتر یکی از فرماندهان ارشد تاکید میکند که دستگاههای امنیتی هیچگاه نخواستند بپذیرند که در مقابل موساد درزهای زیادی دارند.
او میگوید تا هدفگذاری دستگاههای امنیتی تغییر نکند وضعیت به همین صورت خواهد ماند و میگوید: «از راس حکومت تا بدنهی دستگاههای امنیتی مصادیق نفوذ را در جامعه مدنی جستجو میکنند. من معتقدم گفتمان نفوذ که رسانههای حکومت دنبال میکنند و آن را باور دارند خودش از طریق نفوذ در ذهن حکومتگران نشسته است.
متن پرسش و پاسخ با این فعال سیاسی اصلاح طلب را در ادامه بخوانید.
در تحلیلها از نوع ترور آقای فخریزاده بعضا به فاکتور حفرههای امنیتی و نفوذ اشاره میشود؛ تحلیل شما از این موضوع چیست و از شکل ترور باتوجه به پیشینه و هشدارهایی که وجود داشته؟
عبدالله ناصری: با یک صفحه از تاریخ آغاز کنم؛ در دههی ۸۰ میلادی سازمان اطلاعات سوریه – که همیشه از دستگاههای امنیت ایران قویتر بود – پس از ۱۷ سال پی برد نظافتچی حلقهی اول کاخ حافظ اسد مامور موساد است.
همیشه موساد قویترین بوده، اما ایران همیشه این قدرت موساد را با مخفی کردن اخبار جاسوسی اسرائیل در ایران مخفی کرده است؛ رئیس دفتر فلان فرماندهی ارشد – که خودش هم از معاودین عراقی بوده – پس از چند سال شناسایی و در کمال سکوت اعدام شد. دستگاههای اطلاعاتی ایران هیچگاه نخواستند بپذیرند در برابر موساد درزهای زیادی دارند. ترور شهید فخری زاده اصلا در محاسبات دستگاه امنیت ایران و در راس آن سازمان اطلاعات سپاه بود؟ پس چرا تناقض گویی شد؟
بنظر اینگونه ترور -البته روایتهای گوناگونی از آن هست- اما همگی حکایت از عملیاتی گسترده دارد. آیا نمونهای به این گستردگی را بخاطر دارید؟
به نظرم ترور فخریزاده در ایران متاسفانه بینظیر است. شاید شبیهترین به این ترور، ترور رفیق حریری در بیروت باشد که من هنوز نقش اصلی را و طراح اصلی و مجری را سوریه میدانم ولی حزب الله نامش در رفت. به این خاطر که حریری برای جداکردن بند ناف لبنان از سوریه برنامه داشت و از طرف دیگر حیات سیاسی سوریه، در لبنان بود.
اگر نفوذی در کار باشد پیشینه و منشاء آن را تا کجا و از چه زمانی میتوان واکاوی کرد؟ جراحی سیستم برای یافتن عوامل احتمالی ممکن است؟
عبدالله ناصری: تا یک توهم و یک رفتار در حکومت باقی است هیچ اتفاقی نمیافتد؛ توهم اینکه از راس حکومت تا بدنهی دستگاههای امنیتی مصادیق نفوذ را در جامعه مدنی جستجو میکنند. من معتقدم گفتمان نفوذ که رسانههای حکومتی دنبال میکنند و آن را باور دارند خودش از طریق نفوذ در ذهن حکومتگران نشسته است! رفتار اینکه اکثریت سرمایهی انسانی و بودجهی امنیت کشور صرف کارهای غیر ضروری در داخل و خارج میشود. مثلا فلان ماجرای انجام نشده که اتفاقا هم آن طرف قویتر شد و هم اعتبار گذرنامهی دیپلماتیک وزارت خارجه خیلی کمتر شد! سه دههی اول پس از انقلاب ترورها بیشتر داخلی بود، هرچند گاهی در زمان جنگ ایران و عراق سازمان امنیت عراق سرمایهگذاری میکرد. ولی مثلا همهی ترورها و عملیات انتحاری در بلوچستان توسط ریگیها داخلی بود، البته و احتمالا منابع مالی خارج در آنها دخیل بوذ. من البته بدبینم و معتقدم روسها و کگب در مورد ایران با اسرائیل همکاری دارند.
جراحی هم تا مبانی و گفتمان از یک سو و راس سازمان اصلی اطلاعات کشور از سوی دیگر عوض نشود و از همه مهمتر تا نهادهای اطلاعاتی در هم ادغام و یکی نشود همین آش و همین کاسه است.
نحوهی برخورد و پیگیری عوامل ترورها از ابتدا تاکنون چه روند و صورتی داشته است؟
پیگیری ترورها غالبا منحرف و به همین دلیل غیرقابل باور شده است؛ هنوز در مورد ترور شهیدان رجایی و باهنر بعضی دنبال بهزاد نبوی و خسرو تهرانیاند! در مورد ترور دانشمندان هستهای انحراف تا کجا بود. در جمهوری اسلامی ایران همیشه عوامل اصلی ترور در لابلای مسیر معامله با دولتها، گم شدهاند. یک محقق دو تابعیتی را میگیرند به عنوان جاسوس تا با نیروهای اطلاعاتی برون مرزی زندانی ایرانی مبادله کنند! مواردی اینطوری است. این دو دستگاه اطلاعاتی (واج و ساس) که من در ۸۸ تا ۹۲ در زندان و بیرون از زندان دیدم پر از کارشناس و بازجوی نپخته و کم سواد است که نمیتوانند مانع ترورهای بزرگ شوند.
آقای شمخانی گفته که «این بار دشمن از سبک و شیوه کاملاً جدید، حرفه ای و تخصصی استفاده کرد». تحلیل شما از این گفته چیست؟ آیا فاصلهای بین توانایی تروریستها و دستگاههای حافظ امنیت ایجاد شده و راه جبران آن چیست؟
چون آقای شمخانی با مقولهی امنیت و اطلاعات و جاسوسی مدرن بیگانه است فکر کرده روش ترور فخری زاده خیلی نو بوده؛ از دو دههی پیش ما شاهد روشهای جدید -لااقل در فیلم و سریالهای غربی- هستیم. این یعنی شمخانی اصلا در جایگاه مطلوبی نیست. فاصلهی توانایی سازمانهای جاسوسی خارجی مثل موساد با مشابه ایرانیاش زیاد است؛ امنیتیهای ایران بالاترین کاری که کردند یکی نشاندن هواپیمای حامل عبدالمالک ریگی در فرودگاه کرمان و دیگری کشاندن روح الله زم به عراق؛ که از نظر من بیگانه با این مقولات، کار سادهای است و ما در فیلم و سریالهای ۴۰ سال قبل میدیدیم.
آقای شمخانی قبلا گفته بود که باید حفاظت مسئولان را برداشت و امنیت را بالا برد. منظور او احتمالا تلاش برای کاهش فاصلهی مسئولان و مردم بوده است. نظر شما به صورت کلی دربارهی حفاظت مسئولان چیست و چه باید کرد؟
آن هم یک بلوف تبلیغاتی بود هرچند یک ضرورت جدی است. با شناختی که از آقای شمخانی دارم به احتمال زیاد بعد از ترور فخری زاده تیم حفاظتش را تبدیل و تقویت خواهد کرد.
مسئولان کشورهای فاصلهدار از مردم چون به مردم و مطالباتشان توجهی ندارند لذا غالبا ترساناند و چون غالبا زندگی شفاف و سالمی ندارند از سایهها هم میترسند. در ایران ما هم تا نگاه بنیادی به مقام و مردم عوض نشود همیشه ترس وجود خواهد داشت.
تحلیلتان از نوع اطلاعرسانی صورت گرفته و بیاعتمادی و حس ناامنی که میتواند این نوع اطلاعرسانی ایجاد کند چیست؟
اطلاع رسانی و خبر رسانی در مورد ترور شهید فخریزاده بسیار مغشوش و غیرحرفهای بود و حتی این گمان را در من تقویت کرد که پوشش اطلاعرسانی ترور همانند خود ترور تحت مدیریت بیگانه و یا جاسوسان بوده است!
منبع: انصاف نیوز
کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام ∎
نظر شما