به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، تحولات خاورمیانه پس از بیداری اسلامی وارد مرحله تعیین کننده و حساسی شده است. از یک سو دستهبندیهای سیاسی و منطقه ای که نتیجه انقلابهای زنجیره ای 2011 و 2012 بود کامل میشود و از طرف دیگر آشکار شدن نسبت قدرتهای فرامنطقه ای و به خصوص آمریکا با این دسته بندیها باعث نگرانی و اقدامات شتاب زده دولتهای محافظه کار عرب به سردستگی عربستان شده است.
از نظر تاریخی، تهاجم نظامی عربستان و مصر به یمن موضوع تازه ای نیست، چرا که این دو کشور طی چند دهه گذشته بارها با دستاویز قرار دادن حمایت از دولتهای دست نشانده در یمن به این کشور فقیر شبه جزیره یورش بردهاند، اما ویژگی که تهاجم کنونی عربستان به یمن را متمایز میسازد، دستپاچگی این کشور در اقدام نظامی است که به چند دلیل داخلی و خارجی مربوط است.
در بعد داخلی، عربستان امروز بیش از هر زمان دیگری در تاریخ آل سعود با ضعف حاکمان سالخورده، بحران مشروعیت و احتمال شورشهای خارج از کنترل به خصوص در میان شیعیان شرق عربستان روبه رو است. در بعد منطقه ای، عربستان نظاره گر فروپاشی حصارهای امنیتی خارج نزدیک خود است که در بحرین کلید خورد و در یمن به بار نشست و آرامش ساختگی خاندان سلطنتی را بر هم زد.
اما در بعد بین المللی، آل سعود با ناباوری شاهد پایان چهار دهه خصومت میان آمریکا و ایران است که طی یک سال که مذاکرات هسته ای شکل گرفته، در صورتی که به توافق منجر شود (که شواهد و قرائن همین را نشان میدهند)، بسیاری از معادلاتی را که چهار دهه اعراب محافظه کار را به خود مشغول ساخته بود، دچار تغییرات اساسی خواهد ساخت.
بر این اساس وقتی که شبه نظامیان انصارالله برای برهم زدن ائتلاف احتمالی که ممکن بود عبد ربه منصور هادی، رئیس جمهور مستعفی و فراری یمن با برخی دولتهای شورای همکاری خلیج فارس در عدن شکل دهد، به سوی این پایتخت سابق یمن جنوبی حرکت کردند، صبوری اندک عربستان نیز پایان پذیرفت و رسما از طریق حملات هوایی جنگنده بمب افکن های خود و همراهی ارتشهای مصر و امارات متحده عربی بر مردم بی دفاع یمن هجوم بردند و اکنون که حدود ده روز از آغاز این حملات میگذرد، کمیته کودکان سازمان ملل متحد (یونیسف) طی گزارشی ضمن تقبیح این حملات اعلام کرده از میان صدها قربانی غیرنظامی حملات هوایی، 62 تن آنها کودک بودهاند. ضمن اینکه بسیاری از نهادهای حقوق بشری و اسلامی و همچنین شخصیتهای سیاسی و مذهبی اقدامات عربستان و متحدانش به یمن را تشدید اختلاف افکنی و شکاف میان مسلمانان ارزیابی و آن را محکوم کردهاند.
از سوی دیگر منصور هادی و حامیانش که نقشه فرار به عدن و تشکیل دولت در تبعید، مشابه آنچه که در لیبی اتفاق افتاد را داشتند، چون از افکار عمومی و مواضع گروههای سیاسی و قومی یمن دچار کج فهمی و سوءبرداشت بودند، در نقشه خود دچار شکست و ناکامی شدند که همین موضوع اقدام نسنجیده و دور از تدیبر عربستان برای حمله نظامی را تسریع کرد. منصور هادی تصور میکرد با ورود به عدن جنبش جدایی طلب الحراک به استقبالش خواهد آمد و قبایل سنی برای بیعت با وی صف خواهند کشید و حمایت شورای همکاری و برخی اعضای اتحادیه عرب کفه سیاسی را به نفع او سنگین خواهد ساخت، اما این اتفاق نیفتاد و با نزدیک شدن واحدهای ارتش یمن و شبه نظامیان انصارالله به یمن، هادی با لباس عربی و چفیه شطرنجی سفید و قرمز به ریاض گریخت.
اما در این میان مهمترین سؤال این است که آیا عربستان از طریق اقدام نظامی برای بازگرداندن شرایط سابق و دلخواه خود به یمن موفق خواهد شد؟ پیش از پاسخ به این سؤال، تذکر چند نکته به تبیین موضوع کمک میکند. از نظر نظامی، گام بعدی اقدام عربستان برای تکمیل فرایند تفوق نظامی و بازگرداندن منصور هادی به قدرت، ورود ارتش سعودی به خاک یمن است. اگرچه حملات هوایی برای ایجاد خسارت و انهدام توانایی نظامی و لجستیک انصارالله و ارتش یمن الزامی است، اما اتمام کار فقط از طریق عملیات نظامی زمینی امکان پذیر است. در عین حال شرایط میدانی برای ورود نیروهای زمینی سعودی به یمن مساعد نبوده و به زیان عربستان است.
تنها منطقه جغرافیایی که عربستان میتواند با امکان نیروی زمینی وارد یمن شود، مرزهای منطقه شمال غربی یمن است که محل تمرکز و استقرار شیعیان و انصارالله است که منطقه ای کوهستانی است. مرزهای شرقی که با استانهای حضر موت و مارب همجوار هستند، برای عربستان سهل الورودند، اما در حال حاضر ارزش نظامی نداشته و اگرچه در اختیار انصارالله هم نیستند، جزو مناطق بیابانی و تقریبا فاقد جمعیت هستند که سنی نشین اند. در حالیکه ارتش عربستان یک نیروی آموزش دیده ویژه جنگهای کلاسیک است و توان مبارزه با جنگجویان انصارالله در شمال یمن و شرکت در یک جنگ نامتقارن در کوهستانهای استان صعده را ندارد. همچنین با ادامه حملات هوایی و کشتار غیرنظامیان و تخریب زیرساختهای یمن، مخالفت با اقدام نظامی در میان افکار عمومی منطقه و به خصوص مردم یمن افزایش یافته و عربستان را در موضع انفعالی قرار خواهد داد، بدون آنکه دستاورد قابل ملاحظه ای از این جنگ و از دست دادن هواپیماهای جنگی گرانقیمت پیشرفتهاش کسب کرده باشد.
دوم، با تصور اینکه عربستان بتواند دولت منصور هادی را با قدرت نظامی و مشت آهنین در کاخ ریاست جمهوری در صنعا مستقر سازد، نوعی بازگشت به نقطه صفر، یعنی سالهای پس از 2012 و سرنگونی علی عبدالله صالح و اجرای طرح ابتکاری خلیجی با حمایت آمریکا است که در واقع عامل اصلی انقلاب مجدد مردم یمن شد. پس آل سعود و همپیمانان عرب آنان در یمن چه برگ برنده ای جز القاعده دارند تا بخواهند از دولت دست نشانده خود حمایت کنند. دست آخر اینکه سایر مردم یمن از جمله سنیها نسبت به هادی و دولتهای منطقه ای همپیمانش نگاه مثبتی ندارند. این استدلالی بر این واقعیت است که چرا با وجودی که بیش از شش ماه از انقلاب 21 سپتامبر و ورود انصارالله به صنعا میگذرد، تاکنون مخالفت جدی از خود نشان ندادهاند.
از سوی دیگر اگرچه آمریکا از حملات هوایی به یمن حمایت کرده، اما در شرایط کنونی به نظر نمیرسد چنین حمایتهایی گره مشکل منطقه باشد. البته میتوان حدس زد انگیزه اصلی حمایت آمریکا پیشگیری از افزایش نفوذ ایران در یمن است. آمریکا با در اختیار داشتن پایگاه هوایی العند در جنوب یمن و همچنین اهمیتی که تنگه باب المندب برای آمریکا دارد، مخالف قدرت گرفتن گروهی نزدیک به ایران در یمن است. اما در عین حال دچار پارادوکس مبارزه موفقیت آمیز انصارالله با القاعده نیز هست که باعث سکوت معنادار آمریکا طی ماههای گذشته بوده است.
یکی دیگر از انگیزههای آمریکا برای حمایت از این حمله، سیاست زمین سوخته است که با عربستان دارای تفاهم است. به همین دلیل است که طی روزهای اخیر در میان اهداف مورد حمله، به جز مراکز نظامی، انبارهای مهمات و مناطق مسکونی، زیرساختهای اقتصادی و به ویژه پالایشگاهها و منابع نفتی و نیروگاههای برق هم وجود دارند. با این حساب، در صورت روی کار آمدن حکومتی مردمی در یمن و شکست عربستان، دولت آتی با مشکلاتی فزاینده مواجه خواهد شد که موفقیت آن را برای پاسخگویی به مطالبات معیشتی مردم سخت و یا حتی غیرممکن خواهد ساخت.
گسترش نظامیگری در یمن، نه تنها پاسخگوی مطالبات انباشته مردم مظلوم این کشور نیست، بلکه زمینه ساز بحرانهای جدیدی در خاورمیانه و تشدید اختلاف افکنی ها میان مسلمانان است. انصارالله به عنوان شاخه سیاسی گروه زیدی حوثی اگرچه نماینده همه مردم یمن نیست، اما نمایانگر مطالبات واقعی ملت یمن است که خواستار تساوی در توزیع قدرت سیاسی، عدالت در توزیع منابع اقتصادی و همچنین برقراری امنیت هستند. ضمن اینکه برخلاف آنچه که در رسانههای مخالف ایران منتشر میشود، خاستگاه مطالبات انصارالله و سایر انقلابیونی که از قبایل دیگر و حتی سنیها به آنها پیوستهاند، احقاق حق تاریخی و مدنی است. همچنین خاطره تلخ سالها مداخله خارجی آمریکا و عربستان در یمن باعث روحیه بیگانه ستیزی در این کشور گردیده که میتواند واکنشهای مضاعفی را به حملات عربستان در پی داشته باشد. بنابراین اگرچه هنوز برای گمانه زنی درباره عواقب اقدام نظامی در یمن کمی زود است، اما آنچه مسلم است، عربستان و دولتهای همپیمان آن از گزینههای موجهی برای بازگرداندن منصور هادی به قدرت برخوردار نبوده و بالعکس به نظر میرسد عربستان در مسیری گام برمی دارد که میتواند زمینه ساز درگیری این کشور در یک مخمصه منطقه ای و تشدید شکافهای داخلی آن منجر گردد. ضمن اینکه انصارالله نیز در صورت پیروزی نظامی، نیاز به تعامل با سایر گروههای سیاسی و قومی یمن دارد تا بتواند دولتی فراگیر تشکیل دهد که از حمایت همه طیفهای سیاسی برخوردار بوده و در برابر مداخلات دولتهای محافظه کار عرب و آمریکا آسیب پذیر نباشد./998/د101/ح
منبع: دیپلماسی ایرانی