شناسهٔ خبر: 43595657 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: مردم‌سالاری‌آنلاین | لینک خبر

به مناسبت هفتم آبان، روز کورش

کورش هخامنشی؛ شهریاری دادگستر با اندیشه‌های جهانی - مردم سالاری آنلاين

ایران باستان از تاریخ و فرهنگی دیرین و درخشان برخوردار است که بسیاری از فرمانروایان آن در روزگار کهن نیمی از گیتی را بر پایه‌ی مدارا‌جویی و دادگری در نوردیده٬ راه رستگاری جهانیان را در پیش گرفتن اندیشه٬ گفتار و کردار نیک می‌دانستند٬ به گونه‌ای که تا به امروز نیز جهان از آموزه‌های آن سود می‌برد.

صاحب‌خبر - ایران باستان از تاریخ و فرهنگی دیرین و درخشان برخوردار است که بسیاری از فرمانروایان آن در روزگار کهن نیمی از گیتی را بر پایه‌ی مدارا‌جویی و دادگری در نوردیده٬ راه رستگاری جهانیان را در پیش گرفتن اندیشه٬ گفتار و کردار نیک می‌دانستند٬ به گونه‌ای که تا به امروز نیز جهان از آموزه‌های آن سود می‌برد.
یادمان باشد در حالی که اهرام سه‌گانه مصر٬ دیوار چین و تالارهای یونانی با گوشت و پوست بردگان ساخته می‌شد٬ در ایران هیچ‌گاه برده‌داری نبوده٬ تخت جمشید با زور بازوی کارگران روزمزد به آسمان رفت و کارگران زن آن نیز مرخصی زایمان داشتند.
در حالیکه در نزدیکی ما٬ دختران زنده به گور می‌شدند٬ مردان ایرانی٬ پنجم اسفند ماه٬ جشن سپندارمز را در ارج‌گزاری همسران خود برگزار می‌کردند. هنگامی که جهان بر پایه‌ی بت‌پرستی می‌چرخید٬ مردم ایران حتی در جشن‌های خود نیز به نیایش و ستایش خداوند نشسته٬ با راه‌اندازی نخستین دانشگاه جهان یعنی گندی‌شاپور به آفرینش دانش پرداختند. به همین دلیل است که هگل می‌گوید؛ «تاریخ جهان با ایران آغاز می‌شود٬ پس ایران آغازگر تاریخ است.»
با آمدن اسلام به ایران از ۱۴۰۰ سال گذشته٬ اندیشه‌ و آیین‌های اسلامی جایگاه ارزنده‌ای در این سرزمین پیدا کرده و با باورهای ملی ما درهم آمیخته است. 
این دو دوره تاریخی اگر چه ویژگی‌ها و شناسه‌های خود را دارند٬ اما در سده‌های گذشته چنان در هم‌ تنیده‌اند که از دل آن اندیشه «ایرانی٬ اسلامی» پدید آمده که از یک سو بستر بالندگی تمدن اسلامی را فراهم ساخته٬ گواه آن را باید در سخن ابن‌خلدون جستجو کرد که گفت:«تنها ایرانیان به کار حفظ دانش‌ ونوشتن کتب منسجم علمی‌ می‌پرداختند و اگر علم در بالاترین نقاط آسمان‌آویخته باشد ایرانیان به آن دست پیدا خواهند کرد».
از سویی دیگر زمینه‌ساز دگرگونی‌های شایان سیاسی٬ فرهنگی٬ اجتماعی در ایران شده است که می‌توان از خیزش ابومسلم خراسانی٬ حسن‌صباح٬ سربداران٬ جنبش تنباکو٬ مشروطه٬ جنگ تحمیلی و……نام برد٬ هم‌چنین از نمونه‌های‌ دیگر باید از معماری٬ نگار‌گری٬ خوشنویسی٬ تعزیه٬ ورزش زورخانه‌ای و… یاد کرد.
به زبانی دیگر ایرانیان بی‌آن‌که اسلام و ایران را بر یکدیگر برتری دهند با هوشمندی و زیرکی از آموزه‌های ایرانیت و اسلامیت بهره فراوان بردند. 
یکی از چالش‌های فرهنگی چند سال گذشته‌ٔ کشورمان جلوگیری از بزرگداشت کورش بزرگ هخامنشی در هفتم آبان است که این موضوع اندوهی را به دل میهن‌دوستان نشانده٬ هم‌چنین بستری را فراهم ساخته تا ایران‌ستیزان از مارکسیست‌ها گرفته تا پانعربیسم و پان‌ترکیسم بیش از پیش با سخنانی ناروا این پادشاه ایرانی را دروغین٬ ساختگی ٬ بی‌دین و ستمگر خوانده٬ با بهره‌ی ابزاری از دین٬ ایران و اسلام را رو در روی هم  بگذارند. حال آن‌که در برابر این گفته‌ها و نوشته‌ها٬ رویدادنگاران و اندیشمندان کهن و سرشناس سخنی دیگر دارند.
هرودت در سال ۴۸۴ پیش از میلاد می‌گوید: «ایرانیان در زمان کورش آزادی داشته و سربازانش آماده جانفشانی بودند». گزنفون در کتاب کورش نامه «او را پادشاهی نیکوکار٬ دانا و پرهیزکار» دانسته و آرزو می‌کند که یونانی‌ها فرمانروایی مانند او داشته باشند.
به باور افلاتون در رساله قوانین «در دوران پادشاهی کورش ایران راه آزادگی در پیش گرفته بود. پارسیان هم خود آزاد بودند و هم بسی مردمان را که زیر فرمان داشتند. فرمانروایان به زیر دستان آزادی به اندازه داده و نگاهبان برابری بودند». آشیل(آیسخولوس) تراژدی نویس نامدار یونانی در نمایشنامه «ایرانیان» می‌گوید: «کورش صلح و آسایش را به مردمش ارزانی داشت».
کنت‌دو‌گوبینو خاورشناس فرانسوی سده ۱۹ میلادی در کتاب «ایران از نگاه گوبینو» کورش را پادشاهی دیده که «در گیتی مانند نداشته است٬ او به راستی یک مسیح بود».
در سده‌ی ۲۰ میلادی نیز ویل دورانت رخدادنگارآمریکایی در کتاب « تاریخ تمدن» می‌گوید: «پایه‌ی‌ شاهنشاهی کورش بر بخشش و جوانمردی استوار بود٬ زیرا کرزوس فرمانروای لیدی را پس از شکست٬ از سوختن در آتش رهانید٬ بزرگش داشته و دستیار خود ساخت».
کورش هخامنشی تنها پادشاهی در جهان است که هر سه کتاب‌ آسمانی او را  ستایش کرده‌اند٬ چنان‌که در تورات ۲۳بار مانند «سفر اشعیا باب ۳۴و ۴۵» و «باب ۱۰ دانیال نبی»  نام کورش آمده و تنها غیر یهودی است که مسیح «رهاننده» نامیده شده است.
هم‌چنین علامه طباطبایی در تفسیرالمیزان٬ مولانا ابوالکلام آزاد٬ ابوعلی‌ مودودی اندیشمند اسلامی پاکستان٬ عبدالمنعم النمر و صابر صالح زغلول از کارشناسان دینی مصر٬ آیت الله صانعی در تفسیر الحقایق٬ آیت الله مکارم شیرازی در تفسیر نمونه و علامه نورالدین ابطحی در کتاب ایرانیان در قرآن٬ براین باورند کورش همان ذوالقرنین است زیرا منش و کردار نیک را به مردم ایران وجهان پیشکش کرد.
بعضی ستایش کورش از بعل و مردوک خدای بابلی‌ها را هنگام ورود به میان رودان نشان از بی‌دینی او دانسته‌اند. در حالی‌که چنین نیست. وی هر سرزمینی را که می‌گشود خدایان و باورهای دینی آن‌ها را گرامی داشته و پرستشگاه‌هایشان را بازسازی میکرد. به سخنی دیگر این مرد پارسی مداراگری یا آن‌چه که امروز «تساهل و تسامح» خوانده می‌شود را هزاران سال پیش به نمایش گذارده است. برای همین پایبندی کورش به آزادی و برابری است که ایرانیان باستان او را پدر٬ یونانیان ارباب و یهودیان مسیح نام نهادند.
به گفته‌ی برخی٬ ایرانیان مردگان خود را در آتش می‌سوزاندند و آرام گرفتن کورش در پاسارگاد نشانی از افسانه بودن اوست. درحالی که نیاکانمان نیز از دیرباز در گذشتگان خود را در دخمه‌ها قرارداده یا به خاک می‌سپردند که گور دخمه‌های یزد٬ مهاباد٬ همدان ٬ ممسنی٬ اهواز و کرمانشاه گواهی بر این سخن است.
بعضی نیز می‌گویند چرا در شاهنامه از کورش نام برده نشده ‌است؟ باید پرسید مگر فردوسی٬ تاریخ‌نگار و چکامه‌های او گزارش تاریخی بوده‌ است که می‌بایستی از کورش یاد کند؟ به ویژه آن‌که دست‌مایه‌ی او برای نگارش شاهنامه٬ خدای‌نامه‌های دوره‌ی ساسانی٬ شاهنامه‌های دقیقی و ابومنصوری بوده که فقط به تاریخ استوره‌یی٬ داریوش سوم هخامنشی و ساسانیان پرداخته‌‌اند.
اما یادمان باشد که بسیاری از رویدادنگاران مسلمان مانند طبری در ا‌‌لرسل‌والملوک٬ حمزه اصفهانی در٬ سنی ملوک الارض وانبیاء مسعودی در مروج‌الذهب٬ ابن‌بلخی درفارس‌نامه٫ ابوریحان ‌بیرونی٬ در آثارالباقیه ٬ از سده سوم تا هفتم هجری از کورش نام برده‌‌اند.  اروپایی‌ها نیز از دیرباز با نام کورش آشنایی دا‌شتند. چنان‌که‌ نگاره‌هایی از کورش و پاسارگاد به دست ‌ژان ‌فوکه در سده ۱۵ و آلبرت ماندالسلو  در سده ۱۷ میلادی کشیده شده است.
هم‌چنین جهانگردانی اروپایی مانند پیتردولاواله ایتالیایی در سده ۱۱ ٬شاردن در سده ۱۸ ٬جمیز موریه در سده ۱۹ در سفرنامه‌های خود از این شهریار هخامنشی نام برده‌اند. از همین رو کورش را در زبان لاتین «کورس»٫ در زبان انگلیسی «سیروس» و در زبان ایتالیایی «چیرو» خوانده‌اند.‌
بعضی نیز خرده می‌گیرند چرا تا ۲۰۰ سال پیش کمتر کسی در ایران کورش را می‌شناخت٬ پاسخ آن نیز روشن است چرا که تا هنگام ناصرالدین شاه قاجار٬  هازمان (جامعه‌ی)  ایرانی از تاریخ گذشته به شیوه امروز آشنایی نداشت.
اما با پدید آمدن جنبش مشروطه٬ ملی‌گرایی و تاریخ ایران جایگاه برجسته‌ای پیدا کرده٬ با روی کار آمدن پهلوی اول شتاب بیشتری گرفت از این رو نام کورش نیز بر سر زبان‌ها افتاد.
پس از اسلام خلفای اموی و عباسی مشی نژادی و سخت‌گیرانه‌ای در برابر فرهنگ ایرانی در پیش گرفتند. ایرانیان برای در پناه ماندن یادمان‌های تاریخی خود از  این گزند٬نام‌های عربی برای آن‌ها برگزیدند که می‌توان از نیایشگاه ایلامی تاریشا در ایذه (اشکفت سلمان)٬ آرامگاه یعقوب لیث در گندی‌شاپور ( مقبره شاه ابوالقاسم) و پاسارگاد ( مشهد مادر سلیمان) نام برد.
برای نخستین بار فلایوس‌آریانوس سده ۲ پیش از میلاد در کتاب« آنابازیس» از آرامگاه کورش یاد می‌کند. پس از او نیز استرابون و پلوتارک به پاسارگاد پرداخته‌اند. اما شوربختانه بعضی مانند شهریار‌ زرشناس‌که در اروپای شرقی روان‌شناسی و فلسفه خوانده٬ با ارزیابی ناکارشناسانه پاسارگارد را آرامگاه استخوان‌های یک زن دانسته‌اند.
 برخی نیز استوانه کورش را الگو‌برداری شده از فرمان حمورابی می‌دانند اما به گفته‌ٔ دکتر جلال‌الدین‌کزازی در کتاب پدر ایران: «قانون حمورابی٬ باید و نبایدهای آرمانگرایانه است که به دیگران سفارش شده است اما منشور کورش گزارشی از رفتار و کردار انجام شده‌ی او درگشایش بابل است آن‌جا که می‌گوید: «بدون جنگ وارد بابل شدم٬ برده‌داری رابرانداختم و اجازه دادم همه در پرستش خدای  خویش آزاد باشند٬ فرمان دادم تمام نیایش‌گاه‌هایی که بسته بود را بگشایند٬ نگذاشتم رنج وآزاری به مردم این شهروارد آید، خانه‌هایی که خراب شده بود را از نوساختم  و همه مردم را به همبستگی و صلح و آرامش فرا خواندم».
این در حالی است  که پادشاهان پیش از او در فرمان‌های خود تنها از ویرانی و کشتار سخن گفته٬ مردمان شکست خورده را کوچک می‌شمردند. چنان که ۶۴۵سال پیش از میلاد آشوربانی‌پال، هنگامی که شوش پایتخت ایلام را به چنگ آورد، چگونگی پیروزی خود را در سنگ‌نگاره‌یی این‌‌‌گونه بازگو کرده است:
«من، شوش، شهر بزرگ و مقدس را به خواست خدایان آشور گشودم. من وارد کاخ‌های معبد شوش شدم و هر آنچه از سیم و زر و مال فراوان بود، همه را به غنیمت برداشتم. من همه آجرهای زیگورات شوش را که با سنگ لاجورد تزئین شده بود، شکستم. من تمامی معابد عیلام را با خاک یکسان کردم، شهر شوش را به ویرانه‌ای تبدیل کردم و بر زمینش نمک پاشیدم. من همه دختران و زنان را به اسارت گرفتم. از این پس دیگر کسی، صدای شادی مردم و سم اسبان را در ابلام نخواهد شنید»
پیش از او آشورناصیر پال دوم نیز در سال ۸۸۴ پیش از میلاد می‌گوید: سه هزار نفر از اسیران را زنده٬ زنده در آتش سوزاندم حاکم شهر را به دست خودم زنده پوست کندم٬ بسیاری را در آتش کباب کردم ودست وگوشت و بینی زیادی را بریدم و هزاران چشم را از کاسه وهزاران زبان را از دهان بیرون کشیدم.
از این‌رو سازمان ملل در سال ۱۹۷۱ میلادی استوانهٔ کورش را به دلیل دارا بودن پیامی نو و انسانی در روزگار خود به شش زبان رسمی سازمان منتشر کرده٬ آن را نخستین فرمان حقوق بشر جهان نامید. در همین راستا نمونه‌ای از این منشور در دفتر سازمان ملل متحد در شهر نیویورک نگهداری می‌شود.
بان کی مون دبیرکل وقت سازمان ملل متحد نیز هنگام سفر به تهران، از استوانه کورش به عنوان نخستین بیانیه حقوق بشر یاد کرده٬ آن را مایه سرافرازی ایرانیان دانست.
ارزشمندی اندیشهٔ کورش آن‌ چنان است که جرج واشنگتن دراین‌باره می‌گوید: «ما برای نوشتن قانون اساسی آمریکا دو الگو پیش‌رو داشتیم. اندیشه‌های ماکیاولی و منشور کورش٬ دومی را پذیرفتم زیرا انسانی٬ اخلاقی و کاربردی‌تر بود».
به باور کامیارعبدی‌ باستان‌شناس ایرانی یکی از کهن‌ترین داستان‌های مردم ایسلند «تاریخ شاهان ایران» نام دارد که بخشی از آن به نام  «کورش پادشاه پارس‌ها» شناخته شده است و درکتابخانه‌ٔ ریکیاویک پایتخت ایسلند نگهداری می‌شود.
ویژگی و برجستگی کورش تنها در فرمان و استوانه اونیست. شیوهٔ کشورداری وی نیز بی‌مانند بوده است چنا‌ن که به گفته‌ٔ گزنفون کورش برای نخستین‌بار یک سامانه‌ٔ بهداشت و درمان رایگان در سراسر شاهنشاهی پارس راه‌اندازی کرد. فرایندی که هیچگاه در میان‌رودان٬ مصر٬یونان و روم دیده نشد و امروزه از آن به نام بیمه‌ٔ همگانی یاد می‌کنند.
به راستی وقتی که جهانیان از گذشته تا به امروز به کورش می‌بالند٬ چرا گروهی اندک بر پایه‌ی نگرش‌های تند دینی و قومی با او ستیزه می‌کنند؟ در حالی که همه‌‌ٔ ادیان ابراهیمی کورش هخامنشی را ستوده‌اند٬ راز نادیده گرفتن یکتاپرستی او در چیست؟ چرا برخی می‌کوشند تا او را در برابر دین اسلام قرار دهند؟ چرا آن‌ها گمان می‌کنند ستایش کورش٬ دشمنی با ائمه معصوم (ع) به شمار می‌آید؟
همان گونه که نیاکان ما در هزار سال گذشته به آسانی از ایرانیت و اسلامیت دو بال برای‌شکوفایی ساختند٬ چرا ما چنین نکنیم؟ می‌توان پاسارگاد و باورهای ملی را همراه با راه‌پیمایی کربلا و دیگر آیین‌ها و انگاره‌های دینی ارج گزارده٬ آن‌ها را بهانه‌ی برای همبستگی و یکپارچگی بیشتر میان ملت بزرگ و دیرینه‌ی ایران سازیم .
راز ماندگاری کشورمان نیز در همین بوده است. چنان‌که سال گذشته حجت‌السلام عبدالحسن نواب رییس دانشگاه ادیان و مذاهب که زیر نظر مقام معظم رهبری است در گفتکویی با خبرگزاری ایرنا٬ کورش را در جهان مایه‌ی مباهات ایران خوانده و دیدگاه‌های تندروانه را نگاه حاکمیت ندانست و آیت‌الله علوی بروجردی نیز در گفتگویی با بهار نیوز منشور کورش را ستایش نمود.
اکنون باید پرسید اگر کورش چهره‌یی دروغین و ساختگی است چرا باید از یک موجود خیالی نگران بوده٬ با او ستیزه کنیم؟ جدای از همه مرده بادها و زنده بادهای پیرامون کورش٬ باید بذیریم که وی بخشی از تاریخ و فرهنگ این سرزمین است که دوستدارانش نه از روی ترس٬ نه به زور شمشیر٬ تنها و تنها به‌ شوند اندیشه٬ گفتار و کردارش او را می‌ستایند.
از این‌رو چه دشمنانان ایران کورش بزرگ هخامنشی٬بنیانگذار پادشاه هخامنشیان را افسانه‌ بدانند٬ چه اهریمن بخوانند٬ بی گمان او در یادمان هرایرانی که در منش٬ نه در زبان ایرانی باشد همواره جاودان و خجسته خواهد ماند٬ همان‌گونه که باورها و چهره‌های اسلامی نیز برای همیشه‌ی تاریخ از چنین جایگاهی برخوردار خواهند بود.
کورش شهریاری رهایی‌بخش٬ دادگستر با اندیشه‌های جهانی بوده است که ارج‌گذاری وی و نام‌گذاری یک روز در گاهشماری ایرانیان به نام او بی‌گمان می‌تواند به همبستگی بیشتر٬ بالندگی فرهنگ ایرانی و فراگیری آن در جهان کمک کند.
یاری نامه: 
*کورش‌نامه٬ گزنفون *منشورکورش٬مصطفی حسین زاده *کورش کبیر٬ابوالکلام ازاد 
*منم کورش٬ حمیدپیام 
*کورش بزرگ٬ ژرار ایسرائل
*منم کورس٬ الکساندر جووی
*کورش حقیقت تاریخ، فرشاد ابراهیم‌زاده.
* کورش هخامنشی٬ شروین وکیلی
* کورش٬ عباس خلیلی
* خبرگزاری ایرنا٬ دی‌ ۹۷ 
*بهار نیوز سال ۹۷‌

گزارش: اشکان زارعی