محمد بن سلمان وزير دفاع جوان عربستان سعودي بامداد روز پنجشنبه (6 فروردين 1394) با شور و خاصي فرمان حمله هوايي به يمن را صادر كرد. گفته ميشود در اين تجاوز هوايي نزديك به 200 هواپيما مشاركت داشتند كه حدود نيمي از آنها را هواپيماهاي اف 16 و اف 15 عربستان تشكيل ميدادند كه از امريكا خريداري شدهاند. هرچند رياض در مواضع اعلامي و تبليغاتي خود همواره بر اين نكته تبليغ و اصرار ميكرد كه عربستان در اين تجاوز تنها نيست و دستكم 9 كشور عربي اين كشور را در اين تجاوز نظامي همراهي ميكنند اما در عمل با گذشت زمان مشخص شد كه بخش عمدهاي از حملات هوايي به يمن از عربستان صورت ميگيرد و ديگر كشورهاي عربي تمايلي به آشكار كردن حضور خود در اين تجاوز ندارند. همينكه عربستان فرمان تجاوز هوايي را به يمن قبل از نشست سران اتحاديه عرب در شرمالشيخ صادر كرد و منتظر تصميمگيري اين نشست درباره تشكيل ارتش مشترك عربي نماند، نشان ميداد كه عربستان از همان ابتدا نسبت به حضور و مشاركت جدي همپيمانان عرب خود در ائتلاف تجاوز به يمن ترديد داشته و لذا با اين ترفند كوشيد كشورهاي عربي را براي حمايت از تجاوز نظامي به يمن دربرابر عمل انجام شده قرار دهد. با اين حال نهايي نشدن طرح تشكيل ارتش متحد عربي در نشست شرمالشيخ نشان داد كه هنوز اختلاف نظرها بخصوص ميان مصر و عربستان در خصوص رهبري اين ارتش و اهداف آن به قوت خود باقي است. از اين ديد مصر كماكان اخوانالمسلمين را دشمن خود تلقي ميكند و همچنان به سركوب آنها ادامه ميدهد اما در مقابل عربستان براي كسب همكاري قطر و تركيه در معادلات منطقهاي مورد نظر خود به آشتي تاكتيكي با اخوانالمسلمين نياز دارد و لذا حوثيها را دشمن خطاب ميكند حال آنكه حوثيها و بقيه انقلابيون يمني هيچ تهديدي را عليه هيچ كشور عربي متوجه نكردهاند. در نبود دشمن واحد، ارتش واحد عربي (كه در ابتدا از سوي مصر پيشنهاد شد) و همچنين ائتلاف مورد ادعاي عربستان در تجاوز به يمن موضوعيت خود را از دست ميدهد. ائتلافهاي طبيعي زماني در روابط بينالملل شكل ميگيرند كه چند كشور در برابر تهديد و دشمن واحد و مشترك قرار بگيرند اما كميتههاي انقلابي يمن به رهبري حوثيها تاكنون هيچ خطر و تهديدي را متوجه هيچ كشوري نكردهاند و ضمن اينكه در عرصه داخلي همواره از گفتوگوهاي داخلي و توزيع عادلانه و برابر قدرت حمايت كردهاند در عرصه سياست خارجي نيز كوشيدهاند اين اطمينان را به همه كشورهاي غربي و عربي بدهند كه به همه اصول و قوانين بينالمللي پايبند خواهند بود. در واقع با توجه به اينكه عربستان نتوانست از ائتلاف به اصطلاح ضد داعش براي جبران شكستها و ناكاميهاي منطقهاي خود استفاده كند به ناچار به تشكيل ائتلاف جديد و تشكيل ارتش مشترك عربي دست زد. آنچه كه تشكيل شده به مفهوم واقعي آن ائتلاف نيست بلكه دولتهايي است كه با دلارهاي نفتي دور هم جمع شدهاند.
برخلاف رويكرد توجيهآميز عربستان، حمله و تجاوز نظامي اين كشور به يمن نميتواند با منشور اتحاديه عرب مطابقت داشته باشد زيرا در منشور اتحاديه عرب همانند منشور ملل متحد بر دفع تجاوز خارجي تأكيد شده و به اين مفهوم است كه تشكيل ارتش واحد يا دفاع دسته جمعي مؤخر بر تجاوز است نه مقدم بر آن. از اين ديد اگر بنا باشد بر اساس اصول و حقوق بينالملل و با توافقات ميان كشورهاي عربي عمل شود در اين صورت قاعدتاً بايد ارتش عربي براي مقابله با تجاوز عربستان تشكيل شود. عربستان از منطق دفاع پيشدستانه براي توجيه تجاوز نظامي به يمن استفاده ميكند كه چنين سازوكاري در منشور ملل متحد ديده نميشود چرا كه اين منطق پيش از جنگ جهاني دوم از سوي آلمان نازي براي توجيه اشغال چكسلواكي در پوشش دستيابي به فضاي حياتي بهكار گرفته شد و بعد از جنگ دوم جهاني نيز بهرغم تشكيل سازمان ملل از سوي رژيم صهيونيستي در جنگ عليه سوريه و مصر دوباره احياء شد و تحت عنوان دفاع پيشدستانه (جنگ پيشدستانه) بهكار گرفته شد و از آن به بعد در ادبيات نظامي جايي براي خود باز كرد و امريكا در زمان جرج بوش پسر براي اشغال عراق و افغانستان به همين حربه متوسل شد. اين شاخص نشان ميدهد تا چه اندازه بين توجيه عربستان در تجاوز نظامي به يمن با توجيهات رژيمصهيونيستي در حمله به كشورهاي عربي يا نوار غزه قرابت وجود دارد. البته همين قرابت و همسويي در تاكتيكهاي جنگي يا اهداف تهاجمي عربستان در جنگ يمن بخصوص در هدف قرار دادن اهداف غيرنظامي در استان صعده نيز به چشم ميخورد ضمن اينكه تجاوز نظامي عربستان به يمن تنها با اهداف و منافع رژيمصهيونيستي سازگاري دارد.
به همين ترتيب هر دليل و توجيه ديگري كه عربستان براي مشروعيت بخشيدن به تجاوز نظامي به يمن بهكار ميگيرد، زير سؤال است. از جمله اينكه عربستان ادعا ميكند كه بنا به درخواست عبدربه منصور هادي به اين حمله دست زده و هدف از آن بازگرداندن قدرت به وي به عنوان رئيسجمهور اين كشور است حال آنكه عبدربه پيش از اين و قبل از اينكه از صنعا فرار كند از مقام خود استعفا داده بود و بعد از اينكه در عدن مستقر شد دوباره خود را رئيسجمهور يمن خواند. از ديگر حربههاي تبليغاتي عربستان براي توجيه تجاوز نظامي به يمن مقابله با كودتاي حوثيها در اين كشور است حال آنكه اين تعبير هيچ تناسب و موضوعيتي با جابهجايي قدرت در يمن و بخصوص در مقوله قدرتگيري حوثيها ندارد زيرا كودتا در جايي معني پيدا ميكند كه انتقال و كسب قدرت به صورت آني و با توسل به شيوه نظامي صورت گيرد و عموماً در پشت اغلب كودتاها ارتشها قرار دارند حال آنكه قدرتگيري حوثيها در يمن اولاً به صورت تدريجي صورت گرفت و دوم اينكه از پشتوانه و مشروعيت مردمي برخوردار است و سوم اينكه دستكم بخشي از نهادهاي نظامي و اطلاعاتي نه از روي اجبار و ترس بلكه به علت تعلق خاطر به انقلابيون و اينكه خود را از مردم ميدانستند با حركت انقلابي مردم يمن همراهي كردند و از اين ديد عملكرد ارتش يمن با ارتش ايران در زمان انقلاب اسلامي قابل مقايسه است. هر چند عربستان براي توجيه تجاوز نظامي خود به يمن يا وادار كردن كشورهاي عربي به مشاركت در ائتلاف ساخته شده خود عليه اين كشور پاي ايران را به يمن ميكشاند اما واقعيت اين است كه دخالتهاي نظامي عربستان در يمن سابقه بسيار طولاني دارد و از جمله مصاديق آن اين است كه سالهاست سه استان نجران، جيزان و عسير در اشغال عربستان قرار دارد و با وجود اينكه قرارداد تحتالحمايگي عربستان بر اين سه استان نفتخيز در اواخر دوره حكومت 30 ساله علي عبدالله صالح به اتمام رسيد اما كماكان اين سلطه ادامه دارد و بر همين اساس يكي از واكنشهاي يمنيها در برابر تجاوز نظامي عربستان ميتواند تمايل آنها براي باز پسگيري اين استانها باشد.
∎
برخلاف رويكرد توجيهآميز عربستان، حمله و تجاوز نظامي اين كشور به يمن نميتواند با منشور اتحاديه عرب مطابقت داشته باشد زيرا در منشور اتحاديه عرب همانند منشور ملل متحد بر دفع تجاوز خارجي تأكيد شده و به اين مفهوم است كه تشكيل ارتش واحد يا دفاع دسته جمعي مؤخر بر تجاوز است نه مقدم بر آن. از اين ديد اگر بنا باشد بر اساس اصول و حقوق بينالملل و با توافقات ميان كشورهاي عربي عمل شود در اين صورت قاعدتاً بايد ارتش عربي براي مقابله با تجاوز عربستان تشكيل شود. عربستان از منطق دفاع پيشدستانه براي توجيه تجاوز نظامي به يمن استفاده ميكند كه چنين سازوكاري در منشور ملل متحد ديده نميشود چرا كه اين منطق پيش از جنگ جهاني دوم از سوي آلمان نازي براي توجيه اشغال چكسلواكي در پوشش دستيابي به فضاي حياتي بهكار گرفته شد و بعد از جنگ دوم جهاني نيز بهرغم تشكيل سازمان ملل از سوي رژيم صهيونيستي در جنگ عليه سوريه و مصر دوباره احياء شد و تحت عنوان دفاع پيشدستانه (جنگ پيشدستانه) بهكار گرفته شد و از آن به بعد در ادبيات نظامي جايي براي خود باز كرد و امريكا در زمان جرج بوش پسر براي اشغال عراق و افغانستان به همين حربه متوسل شد. اين شاخص نشان ميدهد تا چه اندازه بين توجيه عربستان در تجاوز نظامي به يمن با توجيهات رژيمصهيونيستي در حمله به كشورهاي عربي يا نوار غزه قرابت وجود دارد. البته همين قرابت و همسويي در تاكتيكهاي جنگي يا اهداف تهاجمي عربستان در جنگ يمن بخصوص در هدف قرار دادن اهداف غيرنظامي در استان صعده نيز به چشم ميخورد ضمن اينكه تجاوز نظامي عربستان به يمن تنها با اهداف و منافع رژيمصهيونيستي سازگاري دارد.
به همين ترتيب هر دليل و توجيه ديگري كه عربستان براي مشروعيت بخشيدن به تجاوز نظامي به يمن بهكار ميگيرد، زير سؤال است. از جمله اينكه عربستان ادعا ميكند كه بنا به درخواست عبدربه منصور هادي به اين حمله دست زده و هدف از آن بازگرداندن قدرت به وي به عنوان رئيسجمهور اين كشور است حال آنكه عبدربه پيش از اين و قبل از اينكه از صنعا فرار كند از مقام خود استعفا داده بود و بعد از اينكه در عدن مستقر شد دوباره خود را رئيسجمهور يمن خواند. از ديگر حربههاي تبليغاتي عربستان براي توجيه تجاوز نظامي به يمن مقابله با كودتاي حوثيها در اين كشور است حال آنكه اين تعبير هيچ تناسب و موضوعيتي با جابهجايي قدرت در يمن و بخصوص در مقوله قدرتگيري حوثيها ندارد زيرا كودتا در جايي معني پيدا ميكند كه انتقال و كسب قدرت به صورت آني و با توسل به شيوه نظامي صورت گيرد و عموماً در پشت اغلب كودتاها ارتشها قرار دارند حال آنكه قدرتگيري حوثيها در يمن اولاً به صورت تدريجي صورت گرفت و دوم اينكه از پشتوانه و مشروعيت مردمي برخوردار است و سوم اينكه دستكم بخشي از نهادهاي نظامي و اطلاعاتي نه از روي اجبار و ترس بلكه به علت تعلق خاطر به انقلابيون و اينكه خود را از مردم ميدانستند با حركت انقلابي مردم يمن همراهي كردند و از اين ديد عملكرد ارتش يمن با ارتش ايران در زمان انقلاب اسلامي قابل مقايسه است. هر چند عربستان براي توجيه تجاوز نظامي خود به يمن يا وادار كردن كشورهاي عربي به مشاركت در ائتلاف ساخته شده خود عليه اين كشور پاي ايران را به يمن ميكشاند اما واقعيت اين است كه دخالتهاي نظامي عربستان در يمن سابقه بسيار طولاني دارد و از جمله مصاديق آن اين است كه سالهاست سه استان نجران، جيزان و عسير در اشغال عربستان قرار دارد و با وجود اينكه قرارداد تحتالحمايگي عربستان بر اين سه استان نفتخيز در اواخر دوره حكومت 30 ساله علي عبدالله صالح به اتمام رسيد اما كماكان اين سلطه ادامه دارد و بر همين اساس يكي از واكنشهاي يمنيها در برابر تجاوز نظامي عربستان ميتواند تمايل آنها براي باز پسگيري اين استانها باشد.