شناسهٔ خبر: 43282201 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه اعتماد | لینک خبر

سقوط آزاد اخلاق

عباس عبدي

صاحب‌خبر -

بنده هميشه معتقد به سياست واقع‌گرايانه يا رئاليسم سياسي بوده‌ام چه در سياست داخلي و چه در سياست خارجي. معتقدم كه گريزي از اين نظريه نيست، در نتيجه هميشه مي‌گويم كه انتظار رفتار اخلاقي از طرف مقابل خود نداشته باشيد. در سياست داخلي و در بهترين حالت فقط انتظار رفتار قانوني را بايد داشت كه البته اين انتظار خيلي بالايي هم هست، چراكه اختصاص به جامعه‌اي دارد كه حاكميت قانون در آن برقرار است و اگر چنين حاكميتي برقرار نباشد، حتي اين حد از انتظار كه طرف و رقيب شما قانوني رفتار كند نيز زايد است. در سياست بين‌المللي كاملا بايد براساس موازنه قوا عمل كرد. آنجا حتي همين قانون هم مبناي عمل نخواهد بود. اين را گفتم تا معلوم شود كه اگر كساني خارج از توافق يا قانون عمل كردند، از نظر من چندان غيرمنتظره نيست و از ابتدا بايد به آن توجه داشت و احتمال آن را در معادلات رفتاري خود با ديگران جدي دانست. ولي اين امر به معناي آن نيست كه هيچ حدي از اخلاقيات و انسانيت در روابط انساني يا ميان كشورها وجود ندارد. مثلا در جنگ هم اگرچه طرفين يكديگر را مي‌كشند و اين بالاترين اقدام عليه يكديگر است، ولي در همين كشتن نيز برخي قواعد و اصول اخلاقي رعايت مي‌شود. ديگر جنازه‌هاي طرف مقابل را مثله نمي‌كنند و آتش نمي‌زنند يا زير تانك‌ها لِه نمي‌كنند. اگر كشوري و ارتشي به اين حد از وحشي‌گري برسد نشان از ماجراي ديگر است. يكي از علل كثيف بودن جنگ‌هاي داخلي همين نوع رخدادهاي فراتر از جنگ كلاسيك است كه در تاريخ به عنوان جنايات فراموش ناشدني باقي مي‌ماند. 

با اين مقدمه تحريم‌هاي ايالات‌متحده عليه ايران در قالب يك رئاليسم سياسي قابل فهم بود. به هر حال دو طرف با يكديگر كشمكش داشتند و آنها نمي‌خواستند كه ايران به تكنولوژي هسته‌اي دست يابد. گرچه ايران اين اتهام را رد و تكذيب مي‌كرد ولي اين چالش تا حدي طبيعي بود و آنان توانستند اجماع عليه ايران اجماعي جهاني ايجاد كنند و چندين قطعنامه بندهفتي و اجماعي را عليه ايران تصويب كردند. با اين حال يك راه براي گفت‌وگو و حل منازعه نيز بازگذاشتند و ايران نيز پذيرفت و برجام محصول اين فرآيند بود. پس از آن نيز ايران همچنان به برجام ملتزم بود. هر چند به نظر من اشكالاتي در طرف ايراني وجود داشت ولي التزامش به نص برجام روشن و غيرقابل خدشه بود. تا اينكه ترامپ آمد. اصل خروج او از برجام نوعي نقض عهد و غيرقابل قبول است. در حقيقت جهان بايد در برابر آن مي‌ايستاد. نه به خاطر ايران، به خاطر احترام به اصل بنيادي عهد و پيمان يا به خاطر خودشان. ولي چون تبديل به معاهده نشده بود و نوعي توافق بدون ضمانت اجرا بود قضيه قدري تفاوت داشت. جهان اگرچه با امريكا همراهي نكرد، مخالفت جدي نيز نكرد، شايد به اين علت كه قادر به انجام كاري نيست. پس تا اينجا را هم در قالب رئاليسم سياسي مي‌توان هضم كرد، به هر حال يك چالشي جدي ميان طرفين به وجود آمد و ايران نيز مقابله مي‌كند. با وجود اين، تنگ كردن دايره تحريم‌ها به ويژه اين آخرين تحريم كه شامل همه بانك‌هاي ايران مي‌شود، حكايت از نوعي سقوط آزاد اخلاقي در جهان است. سقوطي كه فقط امثال ترامپ و پمپئو و حاميان آنان مي‌توانند آن را تجربه كنند و ديگران نيز تماشاگران ساكت آن هستند. اين رفتار به معناي دقيق توجيه‌گر حملات 11 سپتامبر است. اتفاقا اقدامات آنان به مراتب از آن اعمال تروريستي بدتر است، چون از طرف يك دولت مستقر و قدرتمند انجام مي‌شود. ايالات‌متحده دست به اقداماتي مي‌زند كه هيچ كشوري جز اسراييل و عربستان قادر به دفاع از آن نيست در حالي كه اين كشور قدرت اول جهاني است و دنيا حتي تا حدي زورگويي آن را به عنوان رئاليسم سياسي مي‌پذيرد ولي نه تا اين اندازه. البته در تنها ماندن ما و اينكه صدايي نيز به دفاع از ايران بلند نمي‌شود، برخي نيروهاي داخلي نيز مسووليت مستقيم دارند، زيرا به گونه‌اي رفتار مي‌كنند كه حتي نهادهاي مدني جهاني نيز حاضر به محكوم و اعتراض كردن جدي عليه اقدامات جنايتكارانه پمپئو و ترامپ عليه ايران نمي‌شوند. چه آنان كه با عدم تصويبFATF بهانه براي سكوت ديگران ايجاد كردند و چه آنان كه با اقدامات خلاف عقل و منطق و اخلاق ايران را هر روز منزوي‌تر مي‌كنند. البته اين گروه تنها نيست. برخي ايرانيان آن سوي آب نيز هيزم‌كش اين جنايت شده‌اند. هنگامي كه «آنگ‌سان سوچي» ايراني خواهان تحريم اين مردم شود از ترامپ و پمپئو چه انتظاري مي‌توان داشت؟

نظر شما