سرویس بین الملل جوان آنلاین: سه ماه بود که آرامش بر منطقه قرهباغ کوهستانی یا ناگرونو قرهباغ حاکم شده بود، اما با اعلام وزارت دفاع آذربایجان در صبح روز شنبه وضعیت بهطور کلی تغییر کرد. وزارت دفاع جمهوری آذربایجان مدعی حملات خمپارهای نیروهای مسلح ارمنستان به مواضع و شهرکهای مرزی خود و تلفاتی از میان نظامیان و غیرنظامیان شد و وعده انجام اقدامات تلافیجویانه را از سوی واحدهای پیشرفته ارتش جمهوری آذربایجان داد. در مقابل، نیکول پاشینیان، نخستوزیر ارمنستان خبر از حمله نیروهای آذربایجانی به شهرکهای مسکونی ارمنستان در این منطقه داد و وزارت دفاع این کشور هم سقوط چند بالگرد و پهپاد و انهدام چندین تانک آذربایجانی را اعلام کرد. به این ترتیب، دور جدید درگیری بین دو کشور بعد از آرامشی کوتاه از سر گرفته شده است و با اعلام وضعیت جنگی از سوی دو طرف و حکومت محلی منطقه، انتظار میرود چرخه جنگ و آتشبس بار دیگر به جریان بیفتد.
میراث تزاری
ریشه جنگ در منطقه قرهباغ به سالها و قرنهای دور بازمیگردد؛ زمانی که اقوام ترک زبان با هجوم به این منطقه اقوام بومی آنجا از جمله گرجیها و ارمنیان را از جلگههای حاصلخیزش بیرون کرده و آنها را بیشتر به سمت مناطق کوهستانی راندند. درگیری بین اقوام در قرون بعد باعث شکلگیری وضعیت پیچیدهای شد، بهنحویکه با وجود تسلط ترکزبانها بر بخشهای جلگهای و رانده شدن اقوام دیگر به مناطق کوهستانی، اما در برخی مناطق، روستاهای ترکزبان در میان ارتفاعات ارمنینشین قرار داشتند و برخی از روستاهای ارمنینشین هم در مناطق جلگهای و در میان ترکزبانها قرار گرفته بودند. حکومت تزاری از این اختلاف قومی در منطقه به نفع خود بهرهبرداری میکرد تا اینکه یکدستی قومی مانعی بر سلطه آن بر منطقه نباشد. قانون مصوب ۱۸۶۷ در زمان تزار الکساندر دوم مشهور به قانون اصلاحات اداری سرزمین قفقاز و قفقاز جنوبی، به همین منظور تدوین شد و تقسیمات اداری به صورتی ترسیم شد تا ترکیب قومیتی بهخصوص در مناطق مرزی ادارات حفظ شود. در نتیجه، جدایی منطقه قفقاز از روسیه بعد انقلاب اکتبر باعث شد تا زمینه برای برخوردهای قومی فراهم شود. ایالت گنجه طبق تقسیمبندی قانون ۱۸۶۷ که منطقه قرهباغ را نیز شامل میشود، نمونه کاملی از این وضعیت بود، بهنحویکه بنابر آمار ۱۹۶۱، تعداد مسلمانهای این ایالت دو برابر مسیحیان بود، اما در منطقه قرهباغ کوهستانی، اکثریت با ارمنیهای بود؛ چراکه ۱۶۵ هزار نفر از اهالی این منطقه ارمنی بودند و در مقابل، مسلمانان یا به عبارت دیگر ترکزبانان ۵۹ هزار نفر از سکنه منطقه را تشکیل میدادند. این ترکیب جمعیتی باعث شد تا ارمنستان از ابتدا ادعای مالکیت بر منطقه داشته باشد تا اینکه بتواند بین ترکهای ساکن در آذربایجان و امپراتوری عثمانی مانع طبیعی کوهستانی ایجاد کرده باشد. در مقابل، ترکها تفکیک به مناطق جلگه و کوهستانی گنجه را غیرقابل قبول میدانستند و مخالف وجود حکومت خلقی ارمنیها بر بخش کوهستانی قرهباغ شدند. اختلافها تا آنجا پیش رفت که نخستین جنگ بین ارمنیها و ترکها یک سال بعد انقلاب اکتبر و با مداخله کشورهای امپراتوری عثمانی به نفع ترکها و نیروهای انگلیسی به نفع ارامنه شکل گرفت؛ جنگی که چهار سال طول کشید.
آتش زیرخاکستر
اختلاف در مورد تعیین وضعیت قرهباغ کوهستانی بعد از نخستین جنگ و شکست ترکها ادامه یافت. با وجود اینکه کمیته انقلابی آذربایجان در اطلاعیه ۳۰ نوامبر ۱۹۲۰ قرهباغ کوهستانی، زانگور و نخجوان را بخش جداییناپذیر جمهوری سوسیالیستی ارمنستان دانسته، این موضوع را به رسمیت شناخته و این موضوع از سوی کمیته انقلاب ارمنستان تأیید شده بود، اما سیاست مسکو بر مبنای خطمشی تزارها بود و بر این مبنا، حاکمیت بر نخجوان و قرهباغ کوهستانی در اصلاحیه قانون اساسی شوروی مصوب ۱۹۴۸ به جمهوری آذربایجان داده شد. مشت آهنین استالین مجال اعتراض به ارمنیها نمیداد، اما با مرگ او و آمدن نیکیتا خورشچف این احساس برای ارمنیها ایجاد شد که میتوانند صدای خود را به مسکو برسانند و عریضه ارمنیهای قرهباغ به مسکو در ۱۹۶۳ و اعتراض به تبعیض و تجاوزات جمهوری آذربایجان به این منظور انجام شد. تظاهرات ۱۹۶۵ در ایروان، پایتخت ارمنستان و تشکیل گروهای زیرزمینی و مخفی مثل حزب ملی متحد یا فدراسیون انقلابی ارمنی و تهیه و پخش نقشهای از ارمنستان بزرگ شامل قرهباغ از جمله فعالیتهای ارمنیها بود که گاه از سوی مسکو و کاگب سرکوب میشد. سیاست مسکو برای ادامه دادن خط مشی تزاری درخصوص مناقشه قرهباغ در طول حکومت شوروی ادامه یافت و حتی فضای باز سیاسی میخائیل گورباچف به نام گلاسنوست نیز تغییر در این سیاست ایجاد نکرد و تمام تلاشها و امیدهای ارمنیها به گلاسنوست بینتیجه ماند. نتیجه این سیاست وضعیتی را به وجود آورده بود که آتش اختلافات در زیر خاکستری مخفی بماند که مسکو با سیاست تزاری خود روی آن پاشیده بود و کافی بود تا سلطه مسکو تضعیف شود تا خاکستر بر باد رفته و آتش دوباره زبانه بکشد و کشتار سومقاییت در فوریه ۱۹۸۸ تحقق همین واقعیت بود و آتشی از اختلاف و درگیری را برافروخت که تا امروز ادامه دارد.
وضعیت قرهباغ
تجربه درگیری دو طرف از کشتار «سومقاییت» در ۱۹۸۸ تا اعلام استقلال قرهباغ در سپتامبر ۱۹۹۱ و شروع درگیریها و کشتار خواجهلی در فوریه ۱۹۹۲ تا توافقنامه ترک مخاصمه تهران در می ۱۹۹۲ و شکست سریع آن و ادامه درگیریها در سالهای بعد همگی حکایت از این دارد که وضعیت قرهباغ بسیار پیچیدهتر از آن است که بتوان به سادگی در مورد آن و دستیابی به نتیجهای بادوام صحبت کرد. در واقع، قرنها کشمکش بین دو قوم اصلی منطقه چنان بر این وضعیت سایه انداخته که اندک نقطه مشترکی را هم به جا نگذاشته است تا اینکه بتوان با اتکای آن اختلاف بین این دو را حل و فصل کرد. جدای از سابقه تاریخی، موقعیت جغرافیایی قرهباغ کوهستانی نیز مزید بر علت شده است، زیرا ارتفاعات قرهباغ جدای از منابع طبیعی، تسلط ژئوپلتیک بر جلگه و دشتهای آذربایجان دارد و همین امر باعث میشود جمهوری آذربایجان در موقعیت آسیبپذیری قرار بگیرد و باکو نتواند استقرار حاکمیت ارامنه را چه به صورت خودمختار و چه به صورت بخشی از ارمنستان قبول کند.
عامل خارجی را باید بر عوامل تاریخی و ژئوپلتیک افزود، زیرا از زمان شروع جنگ در یکصد سال قبل تا جنگهای بعد از فروپاشی شوروی و درگیری سه ماه قبل، کشورهای خارجی به صورت مستقیم و غیرمستقیم در این درگیریها نقش داشتهاند. ترکیه از زمان امپراتوری عثمانی و جنگ ۱۹۸۸ تا ترکیه مدرن خود را بخشی از مناقشه میداند و همواره از جمهوری آذربایجان حمایت کرده و در مقابل ارمنستان و حکومت محلی قرهباغ به نام جمهوری آرتساخ ایستاده است. در مقابل، ارمنستان عضو پیمان امنیت جمعی به رهبری مسکو است و با تکیه به این پیمان اطمینان دارد که در صورت بروز یک جنگ همهجانبه با آذربایجان میتواند پای روسیه را به وسط بکشاند و با استفاده از حمایت نظامی روسیه، وضعیت جنگ را به نفع خود تغییر دهد. حمایت قابلتوجه امریکاییهای ارمنیتبار و لابی قدرتمند آنان در کنگره امریکا یا نقش نهچندان سازنده کشورهای اروپایی و بهخصوص سازمان امنیت و همکاری اروپا از دیگر عوامل خارجی دیگر است که وضعیت را پیچیدهتر کرده و باعث شده تا همچنان آتش درگیری بین دو طرف حفظ شود.
در واقع، هر دو طرف با تکیه بر حامیان خارجی و ادعاهای تاریخی این تصور را دارند که میتوانند برنده نهایی در جدال بر سر ناگورنو قرهباغ باشند و به همین علت نیز تمام پیشنهادها و طرحها از سوی میانجیگران بینالمللی به نتیجهای نرسیده است.
اووه هالباخ، کارشناس مسائل قفقاز در بنیاد علم و سیاست برلین، دو سال پیش گفته بود: «پیدا کردن یک راهحل برای مناقشه قرهباغ کاری بس دشواری است، زیرا این مناقشه بیش از ۲۳ سال ادامه داشته است و آذربایجان و ارمنستان همواره یکدیگر را به جنگ تهدید میکنند. بر سر هرگونه راهحلی کار شده است؛ از جمله راهحل مرحلهای یا تعویض مناطق صحبتهای زیاد شده، اما هیچ یک از این راهحلها نتیجهای نداد.»
روشن است که وضعیت در این دو سال هم تغییری نکرده است و باز هر دو طرف یکدیگر را به شروع درگیری متهم میکنند تا بهانهای برای ادامه درگیری داشته باشند. ازاینرو، میتوان تکرار حوادث سالهای گذشته را برای این درگیری و درگیریهای بعدی انتظار داشت به این معنا که هر دو طرف سعی میکنند با استفاده از نیروی نظامی بخت خود را برای یکسره کردن مناقشه بیازمایند و در صورتی که مشاهده کردند امکان رسیدن به این نتیجه را ندارند، آنگاه تن به مصالحه موقتی دهند تا نوبت به درگیری بعدی و آزمون دیگری برسد.
نظر شما