به گزارش مشرق، در تاریخ هیچ عدالتی نیست. وقتی که مصیبتی به بار میآید، تقریبا همیشه ملت به مراتب بیش از سیاستمداران گرفتارش میشوند، حتی اگر در وهله اول سیاستمداران مسبب آن فاجعه باشند. این یک نظریه است و تاریخ استقلال تقریبا پُر است از چنین فجایع و مصیبتهایی که عامل اصلی آن خود مدیران و مسئولان تصمیمگیر در وزارت و باشگاه بوده و هستند. مصیبتی که در راس قدرت شکل میگیرد و به سمت و سوی هواداران و صاحبان واقعی استقلال سرازیر میشود و همچون سیلی ویرانگر عواطف و احساسات آنان را نابود میکند.
فرقی نمیکند که چرا هوادار استقلال دل پرخونی از وزیر ورزش دارد و خیلی از مشکلات تیم و باشگاه را متوجه او میکند اما اینکه در این میان یک نفر، از قدرت هوادار و احساسات پاک او و دغدغههای بیشمارش پلی برای مقابله با وزیر ورزش درست میکند، نشاندهنده تسویه حسابهای شخصی و شاید قدیمی باشد که مدتهاست در پس پرده اختلافات وزیر ورزش و مدیرعامل جدید باشگاه استقلال پنهان بوده و حالا با تکیه بر حمایت هوادار و سوار بر شانههای آنان بروز پیدا میکند.
احمد سعادتمند که تا چندی پیش به عنوان مدیرکل در وزارت ورزش، در ساختمان سئول بود و هیچکدام از هواداران استقلال نامش را هم نشنیده بودند، به لطف و اعتماد وزیر ورزش حکم عضویت در هیئت مدیره باشگاه استقلال را دریافت کرد و به سعادتآباد رفت. از آنجایی که این لطف وزیر بیش از ظرفیت او بود، سعادتمند خیلی زود با مدیرعامل وقت باشگاه و اعضای هیئت مدیره به اختلاف خورد و با استعفا و جدایی از باشگاه، دوباره به میز معاونت آموزش وزارت ورزش بازگشت.
بیشتر بخوانید:
جلسه وزیر ورزش با مدیرعامل استقلال تکذیب شد
این اتفاق در حالی افتاد که دوباره وزیر به او اعتماد کرد و تا بازگشت او، صندلیاش را به شخص دیگری واگذار نکرد. شاید هم وزیر چنین وضعیتی را پیش بینی کرده بود. این البته پایان ماجرا نبود و سعادتمند که از کودکی خود و خانوادهاش را استقلالی دوآتشه معرفی میکرد و گویا کینه مدیران باشگاه را نیز به دل گرفته بود، با ترفندهای خاص وزیر را مجاب کرد، این بار حکم مدیرعاملی را برایش صادر کند تا بتواند به باشگاه برگشته و ضمن جبران گذشته نقشههای جدیدش را در این باشگاه بزرگ به اجرا در بیاورد.
او با حکم وزیر و این بار به عنوان مدیرعامل به استقلال برگشت و تمام اختیارات را به دست گرفت تا نشان دهد این بار نقشههای جدیدی دارد و حتی برای وزیر هم خط و نشانهایی کشید که دامنه اختلافاتش را با رئیس سابق خود عیان کرد. ابتدا بدون توجه به وضعیت تیم استقلال و برخوردهای دوگانه با فرهاد مجیدی، نام استراماچونی را بر سر زبانها انداخت که نقطه ضعف فنی استقلال بود و هنوز زخم جدایی او بر تن هواداران نیشتر میزد.
حضور در ایتالیا در بحبوحه بازی نیمه نهایی جام حذفی و دربی 93 تهران ثابت کرد که او فراتر از یک بازی حتی حیثیتی فکر میکند و برایش برد و باخت تیمش چندان فرقی ندارد. او حتی تصمیمات مجمع باشگاه و هیئت مدیره را هم نادیده گرفت و عزم خود را برای بازگرداندن استراماچونی جزم کرد و در این راه قانون منع استفاده از مربیان و بازیکنان خارجی را به باد انتقاد گرفت و عملا آن را نفی کرد و این یعنی"....من آنم که رستم بود پهلوان...!"
حال با توجه به یکهتازی سعادتمند و بیتوجهی به دستورالعملها و بخشنامههای وزارت ورزش و فدراسیون فوتبال در زمینه عدم استفاده از مربیان و بازیکنان خارجی ، به نظر می رسد عمر مدیریتی او نیز خیلی زود به پایان خواهد رسید و در این میان تاریخ دوباره آن چهره سیاهش را به هواداران استقلال نشان خواهد داد. فقط معلوم نیست چه بر سر خود استقلال خواهد آمد و هزینههای مادی و معنوی و اعتباری صورت گرفته در این وانفسای مدیریتی چگونه جبران خواهد شد؟! جنگی که مدیرعامل باشگاه استقلال با وزارت ورزش و شخص وزیر آغاز کرده، هر چند به برکناری او منجر خواهد شد اما زخمهای سربسته استقلال و استقلالیها را بازتر خواهد کرد!
مهمترین و شاید جنجالیترین حرکت و اقدام ناشیانه سعادتمند حضور وی در مجلس شورای اسلامی و گفتوگو با تنی چند از نمایندگان بود که گفته میشود وی علیه وزیر ورزش حرفهایی زده و حتی پیشنهاد قبول مسئولیت سرپرستی وزارت ورزش را در صورت استیضاح و برکناری سلطانیفر ارائه داده است. در حقیقت میتوان استنباط کرد که سعادتمند تصمیمش را برای براندازی وزیر گرفته و درصدد است از هر امکان و اهرم فشاری برای تحقق اهدافش بهره بگیرد. این همان مصیبتی است که در وهله اول سیاستمداران حاکم بر ورزش آغاز کردهاند و پایانش منجر به فاجعه خواهد شد!
نظر شما