یادداشت دکتر منصور حقیقت پور
دستاورد «هیچ» هوک!
صاحبخبر - با کنار رفتن «برایان هوک»، رئیس پیشین گروه اقدام علیه ایران و انتصاب «الیوت آبرامز» بهعنوان مسئول جدید، تاکتیک آمریکا علیه جمهوری اسلامی شاهد ریلگذاریهای جدیدی خواهد بود. برایان هوک از دو سال پیش که به این سمت منصوب شد، در اظهاراتش تلاش میکرد راهبرد فشار حداکثری را مؤثر و کارآمد جلوه دهد، در حالی که به نظر ناظران بینالمللی، او فاقد هرگونه استراتژی نافذ در قبال کشورمان بود و صرفاً روشهای بینتیجه را بهعنوان دستاوردهای بزرگ جا میزد. این در حالی است که سیاست به اوج رساندن تحریمها علیه ایران تاکنون نتوانسته کارکرد مطلوبی داشته باشد و به گفته مقامات سابق و ارشد کاخ سفید، به هدف خود نخواهد نرسید. بهعنوان نمونه، «جان بولتون» مشاور پیشین امنیت ملی کاخ سفید در گفتگو با رئیس سابق ستاد مشترک ارتش آمریکا اذعان کرده بود که استراتژی فشار حداکثری علیه ایران قطعاً به نتیجه نخواهد رسید. گفتنی است که برایان هوک مشخصاً سه مأموریت ویژه در خصوص جمهوری اسلامی داشت. «تمدید تحریمهای تسلیحاتی»، «جا زدن آمریکا بهعنوان عضوی از برجام و فعال کردن مکانیسم ماشه» و «به حداکثر رساندن فشارهای تحریمی» تا جایی که ایران مجبور به نشستن پای میز مذاکره برای توافقی جدید شود. او اما در هر سه مأموریت به موفقیت دلخواه کلیددار کاخ سفید نرسید و استعفا یا برکناری پر ابهام وی در آستانه ارائه پیشنویس قطعنامه ضد ایرانی آمریکا برای تمدید تحریمهای تسلیحاتی نشان داد که یک جای کار میلنگد. به نوشته روزنامه واشنگتنپست به نقل از یک مقام پیشین دولت آمریکا، «اگر کاخ سفید واقعاً فکر میکند که مجموعه اقداماتش برای متوقف کردن ایران با موفقیت همراه بوده، پس چرا نماینده ویژه خود را اخراج یا برکنار کرده است؟» به نظر این مقام سابق دولت آمریکا، هوک قادر به جلب موافقت همه کشورها برای تحریم تسلیحاتی ایران در شورای امنیت نشد و فشار کافی به ایران به منظور متقاعد کردن کشورمان برای مذاکره وارد نیاورد. در نتیجه، پمپئو و ترامپ را به این جمعبندی رساندند که آبرامز گزینه بهتری نسبت به هوک علیه جمهوری اسلامی است. از طرفی، انتصاب الیوت آبرامز در زمانی که کمتر از سه ماه دیگر تا انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سوم نوامبر باقی است، افزون بر عدم موفقیت برنامهها و کار ویژههای دولت آمریکا نشان از آن دارد که واشنگتن برای وارد آوردن فشار بیشتر بر جمهوری اسلامی و استفاده از تاکتیکهای جدید در این راستا تا قبل از برگزاری انتخابات تصمیم دارد هماهنگیهای بیشتری با رژیمهای مخالف کشورمان ازجمله رژیم صهیونیستی و سعودی در ابعاد و سطوح مختلف انجام دهد. سؤال اینجاست که آیا ظرفیتهایی که آبرامز بنا دارد به کار بندد در زمان ریاست هوک بر گروه اقدام علیه ایران وجود نداشتند؟ به طور حتم این ظرفیتها وجود داشتند و تا جایی که امکان آن بود، از آنها استفاده شد اما ازنظر کاخ سفید باید فردی جایگزین برایان هوک شود که از قدرت هماهنگی بیشتری برای متمرکز کردن فعالیتهای ضدایرانی برخوردار باشد. این در حالی است که آبرامز، رزومه ناموفقی در سیاستها و تصمیمگیریهای گذشته خود داشته است. رئیس جدید میز ایران در وزارت خارجه آمریکا در طراحی حمله نظامی به عراق نقش داشت و از آن حمایت میکرد. از حامیان حمله رژیم صهیونیستی به راکتور سوریه بود و کودتا علیه «هوگو چاوز» رئیسجمهور پیشین ونزوئلا را امری ضروری میدانست. او بهعنوان نماینده فعلی آمریکا در امور ونزوئلا از اقدام نظامی علیه «نیکلاس مادورو»، رئیسجمهور فعلی ونزوئلا حمایت کرد اما نتوانست در هیچیک از آنها به نتیجه دلخواه دست پیدا کند. تنها برگ برنده و امید پمپئو برای موفقیت وی، مناسبات ویژه او با رژیم صهیونیستی در راستای افزایش حداکثر فشار بر ایران است. آبرامز با «آریل کاهانا»، دیپلمات رژیم صهیونیستی روابط خاص و منحصر به فردی دارد، عضو شورای یادبود هولوکاست در آمریکاست و در بهبود روابط تلآویو واشنگتن نقش مؤثری داشته است. این سیاستمدار بدنام و کهنسال همچنین از مداخله واشنگتن در امور داخلی کشورهای آمریکای جنوبی ازجمله نیکاراگوئه و السالوادور سرسختانه حمایت کرده است. در سال ۱۹۸۲ هنگامی که گزارش قتلعام ۷۰ هزار غیرنظامی توسط ارتش السالوادور در رسانههای آمریکایی منتشر شد، طی نامهای به مجلس سنا این گزارشها را نامعتبر خواند و آن جنایت را حادثهای دانست که نظامیان در آنها کشته شدند، نه غیرنظامیان. حمایت از دیکتاتور گواتمالا که دستش به خون 200 هزار نفر در جنگ داخلی این کشور آلوده بود و محکوم به نسلکشی شد نیز نشان میدهد که آبرامز اساساً حامی نگاه بولتونی در سیاست خارجی آمریکاست. علاوه بر این، به این دلیل که ترامپ رسواییها و ناکارآمدیهای بسیاری در امور داخلی داشته، لازم است که در این فرصت کوتاه باقی مانده تا انتخابات، هرچه سریعتر به یک دستاورد چشمگیر و دهانپرکن تبلیغاتی دست پیدا کند. از سوی دیگر، مایک پمپئو میکوشد که تمرکز تصمیمگیری و تصمیم سازی در مورد ایران را از طریق انتصاب آبرامز در وزارت خارجه نگه دارد و اجازه ندهد که شورای امنیت ملی آمریکا به ریاست «رابرت اوبراین» وارد این حیطه شود. و بالاخره اینکه «توماس جونو» استاد دانشگاه و نویسنده کتاب «فرصت بر باد رفته: رئالیسم نوکلاسیک و سیاست خارجی ایران» از آبرامز توصیفی صریح دارد. به گفته او، رئیس جدید گروه اقدام علیه ایران، نزدیکترین پیوند با شکستهای سیاست خارجی آمریکا را دارد و میافزاید: «مداخلهگریهای بیپروایانه، دروغ گفتن به کنگره، منفصل کردن متحدان، درس نگرفتن از اشتباهات گذشته و حماقتهای بیشتر در سیاست آمریکا نسبت به ایران، از نتایج انتصاب آبرامز خواهد بود.»∎