شناسهٔ خبر: 41584307 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: فارس | لینک خبر

چین بهتر است یا آمریکا؟

گویا از کاخ سفید نگران‌تر کاخ سعدآبادنشینان هستند! آنها که همۀ سیب‌های خود را در سبد ایالات متحده ‌گذاشتند، و آمریکا هم در یک معاملۀ برد برد، همۀ سیب‌ها را برد، و البته سبد را هم برد!

صاحب‌خبر -

خبرگزاری فارس ـ یادداشت میهمان؛ محمد صادق ناطقی: شاید هیچ ایرانی میان‌سالی را نتوان یافت که از موضوع انشای «علم بهتر است یا ثروت؟» خاطره‌ای نداشته باشد.

در دهۀ شصت و اوایل دهۀ هفتاد نتیجۀ انشای همۀ دانش‌آموزان این بود که «علم از ثروت بهتر است»؛ اما از اواسط دهۀ هفتاد که گفتمان انقلاب اسلامی کمی رنگ باخت و جای خود را به مبانی منحط غربی داد، دانش‌آموزانی از قشر مرفّه جامعه پیدا شدند که در پاسخ این پرسش می‌گفتند: «ثروت بهتر از علم است» و استدلالشان این بود که پدر ما با استفاده از ثروت به هرچه می‌خواهد می‌رسد! رفته‌رفته نیز فراموش شد که علم به‌خودی‌خود ارزشمند است. این در حالی است که پاسخ‌هایی دیگر نیز وجود داشت که در بین گزینه‌ها نبود. برای مثال ایمان، تقوا، انسانیت، و خدمت به خلق، به‌مراتب از علم و ثروت بهتر بودند.

اگر بخواهیم ناظر به مبانی اسلامی به این پرسش پاسخ بدهیم، بین انتخاب علم و ثروت، بی‌گمان علم از ثروت بهتر است. البته شایان ذکر است ثروتی که در خدمت خدا و خلقش باشد نیز ممدوح است؛ همچنان‌که در سیرۀ امامان معصوم علیهم‌السلام و روایات ایشان تولید ثروت امری پسندیده است.

تغییر نگرشی که در مقایسۀ علم و ثروت در جامعۀ ما به‌وجود آمد، در بسیاری از رویکردهای خرد و کلان اجتماعی و فرهنگی و سیاسی، از جمله روابط اقتصادی و سیاسی جمهوری اسلامی ایران با دیگر کشورها نیز عیناً تکرار شد.

جمهوری اسلامی با این تفکر که ساختار مرسوم دنیا را به‌هم بزند و در سایۀ حکومت الله نه جزو کشورهای سلطه‌پذیر و نه جزو کشورهای سلطه‌گر باشد، پا گرفت و اراده کرده بود که با نفی سلطه‌پذیری بر ظرفیت‌های بی‌پایان خود تکیه کند؛ از این‌رو شعار «نه شرقی نه غربی، جمهوری اسلامی» بر سردر ساختمان وزارت خارجۀ کشورمان نقش بست، اما رفته‌رفته تربیت‌شدگان غرب بر امور کشور مسلط شدند و با فاصله گرفتن از گفتمان اصیل انقلاب اسلامی و رهنمودهای امام و رهبری، کشور را از نظر فکری و اقتصادی در آغوش غرب و امریکا انداختند.

آنها با القای این مفهوم که غرب از شرق بهتر است، کوشیدند که از شعار «نه غربی نه شرقی» فقط عبارت «نه شرقی» را برگزینند و بخشی از جامعۀ نخبگانی و گروهی از مردم را نیز با خود همراه کنند و برای مذاکره و ارتباط ویژه با غرب بتوانند به حاکمیت فشار بیاورند. 

این موضوع که جمهوری اسلامی می‌بایست با دنیا ارتباط می‌داشت و از نظر اقتصادی با کشورهای گوناگون تجارت می‌کرد، بر هیچ‌کس پوشیده، و درکش چندان سخت نبود؛ اما مسئله آنجا بود که دولت‌های واداده و غرب‌گرا برای توجیه سرسپردگی خود مدام تلاش می‌کردند انقلابیون را متهم کنند که شما نمی‌گذارید ما با دنیا رابطه داشته باشیم و پیشرفت کنیم. این موضوع از همان روی کار آمدن دولت موقت و جریان موسوم به ملی ـ مذهبی و حزب نهضت آزادی به‌خوبی مشهود بود؛ چون آنها خود تربیت‌شدۀ غرب بودند و تنها راه پیشرفت و برون‌رفت از مشکلات را پناه بردن به دامان غرب می‌دانستند.

حتی با وجود آشکار شدن جاسوسی و توطئه‌های امریکا بر ضد جمهوری اسلامی، غرب‌گرایان باز هم از رابطۀ پنهان و آشکار با غرب دست نکشیدند و بر سرسپردگی خود و وابسته کردن کشور به غرب اصرار داشتند!

امام خمینی (قدس‌سره) در وصف چنین کسانی فرمودند:
یک کسى که پنجاه سال مغزش را آنها تربیت کرده‌اند و از مغز انسانى بیرونش کردند یک مغز غربى روى آن گذاشتند، این هرچه هم که ضربه از غرب به این مملکتش بخورد، به این کشورش بخورد باز از آنها تعریف مى‌کند؛ باز هم دنبال این است که برگرداند ... از اینجا روابط با امریکا هست؛ روابط اشخاص براى توطئه‌گرى با امریکا هست؛ با انگلستان هم هست ... اینها هم خودشان را ملى مى‌دانند و خودشان را روشنفکر مى‌دانند (صحیفۀ نور، ج۱۰، ص۲۸۰).

غرب‌گرایان از نظر رویکردهای سیاسی اشتباهاتی اساسی و جدی داشتند که شاید از مبانی فکری و اعتقادی آنها سرچشمه می‌گرفت؛ یکی از ایرادات آنها این بود که تعریفشان از دنیا با تعریف دنیا از دنیا بسیار متفاوت بود!

آنها امریکا را معادل دنیا می‌پنداشتند و هرگاه از دنیا و جامعۀ جهانی سخن می‌گفتند، منظورشان امریکا بود! ولی ما در دنیا کشورهای ریز و درشت فراوانی می‌دیدیم که هرکدام برای خود شأن و جایگاهی در جامعۀ جهانی داشتند. متأسفانه سرانجام گفتمان جریان غرب‌گرا در موضوع سیاست خارجی بر گفتمان انقلابی چیره شد، و آنها موفق شدند که بین خود و غرب منافع مشترک فراوانی تعریف کنند و با همۀ وجود برای حفظ این منافع کوشیدند. قراردادهایی مانند "کرسنت"، "توتال"، "استات اویل"، و توافقی مثل برجام نافرجام، همه نتیجۀ تلاش غرب‌دوستان برای دفاع از منافع مشترکشان با غرب بود.
اما حافظۀ تاریخی ما و تجربه‌های تلخ گذشته، همواره ما را از ارتباط با غرب برحذر می‌داشت. یادآوری استعمار و استثمار چندصدسالۀ انگلیس و امریکا و دیگر کشورهای اروپایی در بسیاری از کشورهای دنیا به ما گوشزد می‌کرد که به غرب نمی‌توان و نباید اعتماد کرد و به نقطه‌های خیالی امید بست و دل سپرد؛ همچنان‌که رهبر حکیم انقلاب فرمودند:

امریکایى‌ها با کمال وقاحت دارند می‌گویند: «اگر در قضیۀ هسته‌اى ایران کوتاه هم بیاید، تحریم‌ها یکجا و همه برداشته نخواهد شد»؛ این را صریح دارند می‌گویند. این نشان‌دهندۀ این است که به این دشمن نمی‌شود اطمینان کرد؛ نمی‌شود اعتماد کرد ... من معتقدم باید دل را به نقطه‌هاى امیدبخش حقیقى سپرد، نه به نقطه‌هاى خیالى؛ نه به نقطه‌هاى خیالى! آنچه لازم است این است (۱۳۹۳/۱۰/۱۷).

آیاتی چون آیۀ ۱۱۳ سورۀ هود و روایاتی پرشمار دراین‌زمینه یک طرف، بیانات و تأکیدات پرشمار امام خمینی و رهبر حکیم انقلاب و تجربیات چهل‌ساله در جمهوری اسلامی جای هیچ شک و شبهه‌ای باقی نگذاشته که پناه بردن به دامان غرب جز فلاکت و حقارت و پشیمانی چیزی درپی ندارد؛ اما بااین‌همه بردگان غرب کوشیدند تا هرطور شده یوغ اسارت خود را بر مردم آزادی‌خواه تحمیل کنند؛ ولی خوی وحشی و سلطه‌طلب امریکا در مقابل خوش‌خدمتی دوستان داخلی‌شان تغییر نکرد. امریکا همان گرگ درندۀ قبلی بود که تنها بر روی دستان چدنی‌اش، دستکشی مخملی کشیده بود...

اما چه می‌توان کرد که تربیت‌شدگان غرب جز خواب برگشتن امریکا خوابی نمی‌بینند و جز در راه سرسپردگی قدم برنمی‌دارند؛ همچنان‌که امام خمینی قدس‌سره فرمودند:

ما از شرّ رضاخان و محمدرضا خلاص شدیم، لکن از شرّ تربیت‌یافتگان غرب و شرق به این زودی‌ها نجات نخواهیم یافت. اینان برپادارندگان سلطۀ ابرقدرت‌ها هستند و سرسپردگانی می‏باشند که با هیچ منطقی خلع سلاح نمی‏شوند، و هم‌اکنون با تمام ورشکستگی‌ها دست از توطئه علیه جمهوری اسلامی و شکستن این سدّ عظیم الهی برنمی‏دارند (صحیفۀ نور، ج۱۵، ص۴۴۶ و ۴۴۷).

بدیهی است که اگر ما ناچاریم با جهان ارتباط داشته باشیم که حتما ناچاریم، پس باید جهان را بزرگ‌تر ببینیم و جامعۀ جهانی را به امریکا و غرب محدود نکنیم. اگر به دنبال ارتباط با دنیاییم باید منافع مشترک ملی بر پایۀ تجارت منصفانۀ برد برد با کشورهای بزرگ دیگر داشته باشیم؛ کشورهایی که دست‌کم در خاطر سیاسی و دیپلماسی‌مان سابقه و خاطرۀ بدی از آنها نداشته باشیم؛ کشورهایی که از نظر فرهنگی به ما نزدیک‌تر باشند و نگاهشان به جهان نگاه ارباب و رعیتی نباشد.

چین، هند، پاکستان، و همسایگان ریز و درشت اطراف، کشورهای امریکای لاتین و افریقایی و ... همه و همه می‌توانند به شرکای تجاری منصفی برای ما تبدیل شوند.
بسیار طبیعی است که غرب به‌ویژه امریکا از بهبود روابط ایران با دیگر کشورها احساس نگرانی کند؛ اما گویا از کاخ سفید نگران‌تر کاخ سعدآبادنشینان هستند! آنها که همۀ سیب‌های خود را در سبد امریکا ‌گذاشتند، و امریکا هم در یک معاملۀ برد برد، همۀ سیب‌ها را برد، و البته سبد را هم برد!

این ورشکستگان داخلی می‌کوشند که در برقراری ارتباط با دیگر کشورهای جهان تردید ایجاد کنند و با دروغ‌پراکنی رسانه‌های مسموم خود بذر یأس و تردید و بدگمانی را در دل مردم بکارند؛ چون طرف‌دار گرایش به غرب‌اند و برای توجیه گفتار و رفتار خود هم چهره‌ای زشت و شوم از شرق می‌سازند، و هم غرب را بزک و خباثت‌های غربی‌ها را روتوش می‌کنند.

رهبر فرزانۀ انقلاب دربارۀ آنان فرمودند:

این کسانی که امروز طرف‌دار گرایش به غرب‌اند، به‌نظر من عقلشان را باخته‌اند! تعقّل نمی‌کنند. اینهایی که می‌گویند برای پیشرفت کشور باید به غرب تکیه بکنیم و به غرب پناه ببریم و با آنها رفاقتمان را تشدید بکنیم، به‌نظر من عاقلانه حرف نمی‌زنند. خب غرب به ما تجربه‌هایی داده. اولین کاری که عقل می‌کند [این است که] باید از تجربه‌ها استفاده کند ... اولین تحریمها، اولین حمله‌ها، اولین خیانتها، اولین جاسوسی‌ها، اولین نفوذهای امنیتی، اولین تهاجمات وسیع و همه‌جانبۀ تبلیغاتی علیه انقلاب اسلامی ازطرف غربی‌ها شد دیگر؛ از طرف امریکا و ازطرف اروپا؛ اینها چه کسانی هستند؟ تجربه به ما چه می‌گوید؟ بعد قضایای مختلف تا امروز؛ تا قضیۀ برجام (۱۳۹۵/۰۴/۱۲).

با توجه به آنچه گفته شد، و همچنین آموزه‌های دینی و قرآنی، روابط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی با غیرمسلمانانی که با ما سر جنگ ندارند (کافران غیرحربی) نه‌تنها رواست که گاهی اوضاع چنین اقتضا می‌کند که این روابط بسیار نزدیک و مستحکم باشد. کسی به دنبال نفی ایرادات و بدی‌های کشورهای شرقی و افریقایی و امریکای لاتین نیست، اما مسئله اینجاست که بردگان مکتب غرب بر آن‌اند که مردم ما نه‌تنها از باطن شرارت‌آمیز و خباثت‌آلود دولت‌های ظاهرالصلاحی همچون انگلیس و فرانسه و آلمان آگاه نشوند، بلکه جنایات پرشمار و فراموش‌نشدنی امریکا را نیز با بزک رسانه‌ای و دروغ‌های خوش‌رنگ‌ولعاب از یادها می‌برند تا بتوانند به منافع سیاسی و اقتصادی خود برسند.

قرآن کریم رابطه با کافران حربی و کسانی را که در پی تسلط بر مؤمنان هستند حرام می‌داند و می‌فرماید:
وَلَن یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلا (نساء، ۱۴۱)؛ «و خداوند هرگز راهى براى تسلط کافران بر مؤمنان قرار نداده است».

اما رابطه با کافران غیرحربی را نه‌تنها جایز می‌داند که همدردی با آنان و خیرخواهی و نفع‌رسانی به آنها را نیز روا می‌شمرد:

لا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُم مِّن دِیَارِکُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ (ممتحنه، ٨)؛ خدا شما را از کسانی که در امر دین با شما به کارزار برنخاستند و شما را از دیارتان بیرون نکردند، بازنمی‏دارد که به آنها نیکی کنید، و با آنان با عدل و داد رفتار نمایید، که همانا خدا دادگران را دوست می‏دارد.

و در خاتمه می باید گفت:
چین بهتر است از آمریکا / خان فرنگی ماب اگر بگذارد

انتهای پیام/ 

نظر شما