شناسهٔ خبر: 41373303 - سرویس بین‌الملل
نسخه قابل چاپ منبع: باشگاه خبرنگاران جوان | لینک خبر

دبیر کل اتحادیه علمای محور مقاومت:

شهید سلیمانی و مغنیه مقاومت را با صلابت هدایت کردند

دبیر کل اتحادیه علمای محور مقاومت گفت که جنگ ۳۳ روزه لبنان باعث شد تا صهیونیست‌های ساکن اراضی اشغالی و تمامی سران آنان بیش از پیش به قدرت حزب الله و سید حسن نصرالله اعتقاد پیدا کنند

صاحب‌خبر -

به گزارش گروه بین‌الملل باشگاه خبرنگاران جوان به نقل از قدسنا، رژیم اشغالگر قدس روز دوازدهم جولای ۲۰۰۶ تجاوز نظامی همه‌جانبه خود را علیه لبنان آغاز کرد، جنگی که ۳۳ روز به طول انجامید و به جنگ ۳۳ روزه (حرب تموز) نام‌گذاری شد، اما نتیجه آن آغاز شکست‌های استراتژیک رژیم اشغالگر و افول نقش منطقه‌ای آمریکا بود.

در همین رابطه  "ماهر الحمود"، دبیر کل اتحادیه علمای محور مقاومت و عالم اهل سنت لبنان، طی مصاحبه‌ای ابعاد تجاوز خون‌بار صهیونیستی علیه ملت لبنان را تشریح کرده است.

اهداف اصلی رژیم صهیونیستی از حمله به لبنان چه بود؟ با توجه به اینکه حمله اسرائیل در حالی انجام شد که سران این رژیم ادعا کردند جنگ را پس از ربایش دو نظامی ارتش‌شان بدست نیرو‌های حزب‌الله در نزدیکی مرز لبنان آغاز کردند.

برای همگان واضح است که جنگ ۲۰۰۶ یا همان حرب تموز به خاطر ربایش دو نظامی اسرائیلی آغاز نشد بلکه مقدمات آغاز جنگی تمام عیار علیه لبنان از قبل برنامه‌ریزی شده بود و قرار بود تا بمباران اراضی لبنان در پاییز آن سال شروع شود، اما به هر حال خانواده‌های نظامیان صهیونیستی در این راستا پا پیش گذاشتند و سریع‌تر از رژیم‌شان به شعله‌ور ساختن آتش جنگ دامن زدند. البته بعد‌تر مشخص شد که اقدام آنان به نفع محور مقاومت رقم خورد و این حاصل توفیق الهی بود.

نزدیکان به سید حسن نصرالله و خود ایشان بار‌ها در سخنرانی‌هایشان اشاره کرده‌اند، حجم آتشی که علیه لبنان سرازیر شد کار آماده شدن در یک روز، یک هفته و چند ماه نبود این پروژه خون‌بار بسیار قبل‌تر از این‌ها توسط مقامات آمریکایی و اسرائیلی برنامه‌ریزی شده بود. در این باره اطلاعات دقیقی نزد حزب‌الله وجود دارد. در جریان حمله به لبنان و در ساعات ابتدایی و بعدتر از آن، حامیان اسرائیل برای تسریع جریان کشتار دست به هر اقدامی زدند تا اهداف فرومایه تل آویو را ضد ملت لبنان پیاده کنند و عنصر محکم و ریشه‌ای آن یعنی حزب‌الله را از بین ببرند و بدین صورت راه را برای چپاول لبنان و استعمار دوباره آن باز کنند.

جنگ سال ۲۰۰۶ ضعف خجالت‎آور ارتش پرادعای منطقه یعنی ارتش صهیونیستی را به همگان نشان داد و این چیزی است که کارشناسان خارجی و فرماندهان اسرائیلی به آن اذعان کرده‌اند. اما نکته این است که چرا ارتش اشغالگر با وجود پیروزی در جنگ‌های عربی (۱۹۶۷ و ۱۹۷۳) در جنگ در مقابل حزب‌الله، جنبشی نه چندان برخوردار از امکانات مالی و تسلیحاتی، شکست خورد؟

پیروزی در جنگ‌ها تنها نتیجه رقم و تعداد سربازان و تسلیحات طرف‌ها نیست علاوه براین، موفقیت‌ها نتیجه فشار رسانه‌ای و انتشار پیاپی بیانیه و رجزخوانی هم نیست و نخواهد بود؛ اما با این حال تمامی جنگ‌هایی که از سوی اعراب علیه اسرائیل شکل گرفت همه در همین راستا طی شد! پشت همه آن داد‌وقال‌ها هیچ نیروی قوی و حقیقی وجود نداشت و تمامی این موارد همزمان شد با جاسوسی و انتقال اطلاعات از جانب برخی سران فاسد و خائن منطقه به سران صهیونیستی که با آن‌ها در ارتباط بودند، همین مسئله باعث شد تا مقدمات شکست طرف عربی راحت‌تر رقم بخورد.

در مقابل نیرو‌های اسرائیلی نیز از حمایت بی‌چون‌وچرای آمریکایی‌ها و دیگر کشور‌های قدرتمند جهان برخوردار بودند و پیروزی آن‌ها علیه اعراب تنها با اتکای به نیرو‌های خودی‌شان حاصل نشد؛ به عنوان مثال در جریان حمله اسرائیل به دیوار دفاعی مصر در جنگ ۱۹۷۳ این رژیم با اتکا به چندین ماهواره هوایی و تصاویری که ایالات متحده آمریکا برای آن فرستاد توانست نقشه منطقه را بدست آورده و حمله خود را آغاز کند و موفق شود.

اما در نزد مقاومت لبنان بر خلاف آن‌ها تنها عزم و اراده نیرو‌ها و همچنین حمایت جمهوری اسلامی ایران و اعضای محور مقاومت فراهم بود و این نیرو‌های مقاومت بودند که در نهایت توانستند با همه آنچه در توان داشتند از جمله نیروی ایمان در جنگ با اسرائیل موفق شوند.

پیامد‌های داخلی جنگ تابستان ۲۰۰۶ در داخل اراضی اشغالی چه بود؟

تردیدی نیست که تمامی آن تبلیغات‌ و فشار‌های رسانه‌ای مبنی بر اینکه ارتش اسرائیل شکست‌ناپذیر است و هیچ نیروی منطقه‌ای تاب مقابله با آن را ندارد در نتیجه این جنگ نابود شد و از اذهان اشغالی نشینان صهیونیست به طور کل پاک گردید و فکر و اندیشه یهود که مبنی بر بازگشت به ارض موعود بود از ریشه دچار لرزه شد.

در نتیجه این جنگ، موج معکوس مهاجرت‌ها از اراضی اشغالی به خارج از آن دوباره جان گرفت؛ و در آخر و مهم‌ترین وجه تاثیرگذاری آن این بود که باعث شد تا صهونیست‌های ساکن اراضی اشغالی و تمامی سران آنان بیش از پیش به قدرت حزب‌الله و سید حسن نصرالله اعتقاد پیدا کنند و به طرق مختلف به وعده‌ها و سخنرانی‌های او و هر آنچه می‌گوید اطمینان پیدا کنند.

معادلات منطقه‌ای پس از جنگ ۲۰۰۶ دچار چه تحولاتی شد؟

به جرئت می‌توانم بگویم که برقراری توازن قوا در منطقه و اینکه دیگر این اسرائیل نیست که قواعد بازی و آغاز جنگ را مشخص کند از بزرگ‌ترین نتایج قابل توجه جنگ تابستان ۲۰۰۶ بود. پس از این جنگ رژیم اشغالگر صهیونیستی دیگر نتوانست به خاک لبنان به چشم یک ارض حلال برای خود نگاه کند اینکه هر لحظه خواست وارد آن شود و دست به کشتار و جنایت بزند!

از دیگر نتایج چشمگیر این جنگ تمام عیار می‌توان به پیروزی‌هایی که بعدتر برای احزاب و گروه‌های فلسطینی علیه دشمن اسرائیلی بدست آمد، اشاره کرد.

جنگ سال‌های ۲۰۰۹، ۲۰۱۲ و ۲۰۱۵ هر کدام به نوبه خود نشان می‌دهد که رژیم صهیونیستی با تسلیم شدن، اذعان به شکست و ارسال التماس‌نامه آتش‌بس به گروه‌های فلسطینی تا چه حد از حرب تموز (جنگ ۳۳ روزه) تاثیر پذیرفته است.

شما نقش فرماندهان محور مقاومت مانند شهید حاج قاسم سلیمانی و عماد مغنیة را در جنگ ۲۰۰۶ چگونه توصیف می‌کنید؟

اما در رابطه با نقش فرماندهان حزب‌الله و محور مقاومت در جنگ ۳۳ روزه بایستی بگویم که حضور آنان در کنار ما یک موهبت الهی بود.

فرماندهان جنگی و ژنرال‌های غربی در تاریخ جهان تعالیم جنگی و تاکتیکی خود را با رفتن به دانشگاه‌های افسری پرآوازه و شناخته شده و کسب تجربه از اساتید خود آموخته اند.

در عین حال ما در طول تاریخ پیش از اسلام و پس از اسلام بیشمار دیده‌ایم که فرماندهان بزرگ بسیاری (اسلامی) با وجود کسب تجربه و علم در زمینه مهارت‌های جنگی، البته بدون رفتن به دانشگاه‌های خاص و برخورداری از امکانات، در نهایت با معجزه توانسته‌اند به اهداف خود در درگیری‌ها دست یابند و ما این مهم را بار‌ها در عرصه‌های مختلف جنگی شاهدش بوده‌ایم. آن‌ها با توسل به خداوند و مواهب او موفق شدند در بسیاری از عرصه‌ها و موقعیت‌ها که شرایط برای پیروزی هموار نبود، پیروز از میدان بیرون بیایند. (بدون کمک‌گیری از طرف انسانی)

اشخاص بزگوارای مانند شهید سردار "قاسم سلیمانی" و "عماد مغنیه" که سید حسن نصرالله، دبیرکل حزب‌الله در خلال سخنرانی‌هایشان از آنان یاد می‌کنند اشخاص نابغه و پدیده‌ای در زمینه جنگ و تاکتیک‌های جنگی بودند. کسانی که در عین داشتن علم نظامی از موهبت الهی و رحمت پروردگار نیز در شرایط بحرانی برخوردار بودند؛ همانطور که در سخنان سردار شهید قاسم سلیمانی درباره حضورشان در جنگ ۲۰۰۶ مطرح شد، ایشان به شدت در طول جنگ طاقت‌فرسای ۲۰۰۶ با راهنمایی‌هایشان به ما کمک کردند.

آنان کسانی بودند که از قدرت شان و از ظرفیت‌های مدیریتی نظامی‌شان در هیچ جایی دست به فساد نزدند و در راستای اعمال نیات شخصی‌شان اقدام نکردند و تنها برای مردمان خود مجاهدانه و فداکارانه خدمت نمودند. خداوند آنان را قرین رحمت فرماید.

انتهای پیام/