عباس عبدی، روزنامهنگار، در یادداشتی نوشت: «تکرار این کار بیمنطق نمیتواند از روی ناآگاهی باشد. منظور فیلترینگ است. هنوز آثار و تبعات منفی فیلترینگ تلگرام جلوی چشمان همگان رژه میرود که پرونده فیلتر سایر شبکههای اجتماعی نیز روی میز مجلس گذاشته شده است؛ مجلسی که قرار بود مسائل اقتصادی مردم را حل کند، مشغول تغییر نام اماکن و فیلترینگ شبکههای اجتماعی شده است؛ غافل از این که فیلترینگ شبکههای اجتماعی دقیقا به معنای آجرکردن نان عدهای و نیز کوبیدن آب در هاون است. بگذریم از این که قاضی دستوردهنده فیلتر تلگرام، اکنون در دادگاه مفاسد اقتصادی بهعنوان متهم، منتظر است تا نوبت دفاع به او برسد!
پرسش این است که چرا مدیریت جامعه ایران با پسدادن آزمون فیلترهای پیشین، دوباره میخواهد دست به تکرار یک اقدام شکستخورده بزند؟ اقدامی که به مراتب بدتر از قبلیهاست. قضیه این نیست که این شبکهها بدآموزی ندارند، که دارند، ولی کدام امکان در جهان است که عوارض سوء و بدآموزی نداشته باشد؟ اگر بر اساس تبعات منفی آنها باید تصمیم گرفت، در این صورت خیلی از مظاهر تمدن را باید ممنوع و لغو کرد.
متأسفانه باید گفت که فیلتر تلگرام یکسره (بدون اغراق) زیان بود. هم برای فیلترکنندگان و هم برای مردم. چرا؟
اول، این که کسبوکار را کاهش داد که برای جامعه زیانبار است. دوم، در عمل اثر تعیینکنندهای در کاهش استفاده از آن نگذاشت و پس از اندکی کاهش دوباره افزایش یافت.
سوم، نیروهایی از آن بیرون رفتند که به ساختار حکومت نزدیکتر هستند. خارجشوندگان نیز پس از مدتی بیسروصدا برگشتند. کافی است به این خبر توجه کنید که: «رئیس سازمان فناوری کشور اعلام کرد که بعد از فیلترشدن تلگرام، کانالهای مذهبی ۳۳درصد کاهش یافتند؛ در حالی که سهم پستهای وایرال غیر اخلاقی در همان سطح ٤ درصد باقی ماند! فیلتر تنها فرصت بیان جامعه مذهبی را از خودشان گرفت! مسدودسازی شبکههای اجتماعی، قهرکردن با فرصت بزرگ حضور و شنیدهشدن است.»
چهارم، بدتر از همه موجب رواج استفاده از فیلترشکن شد که از یک سو عملی به ظاهر خلاف است و از سوی دیگر سایتها و شبکههای مستهجن را نیز در دسترس عموم قرار داد! فیلترشکنها عوارض اطلاعاتی دیگری نیز دارد که افراد مطلع و فنی باید درباره آن توضیح دهند.
چنین کاری را چه باید نامید؟ هر چه میخواهید نام دهید، ولی پرسش مهمتر این است که چرا دوباره فیل آقایان یاد هندوستان کرده و میخواهند شبکه دیگری را فیلتر کنند؟! منطق این کار چیست؟ کدام خیری در آن وجود دارد و کدام زیانی را از این کار کم کردهاند؟ روشن است که این فقط یک اقدام نمادین خواهد بود تا بگویند که ما کاری کردهایم. پاسخی است به این که چرا نمیتوانیم در حوزههای ضروری جامعه، از جمله اقتصاد کاری کنیم. ولی فرق فیلترینگ در اینباره با نوبت پیش در این است که در همان حد کاهش موقتی تلگرام نیز استفاده از اینستاگرام کاهش نخواهد یافت. پس میپرسید منطق این کار چیست؟ اگر فروش فیلترشکن پشت ماجرا نباشد، احتمالا منطق آن بیمنطقی است.»