شناسهٔ خبر: 40836348 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: ایرنا | لینک خبر

نگاهی به دلایل اصرار نتانیاهو بر طرح الحاق

تقلای «بی‌بی» برای بازی دو سر بُرد

تهران- ایرنا- طرح الحاق ۳۰ درصد کرانه باختری چه در صورت پیاده‌سازی با ترتیبات کنونی و چه تاخیر یا اصلاح آن برای اجرای تدریجی، امتیازهایی طلایی را نصیب «بنیامین نتانیاهو» نخست وزیر رژیم صهیونیستی می‌کند و این «موش و گربه بازی»، فقط یک نتیجه دارد: قربانی شدن حقوق ملت فلسطین.

صاحب‌خبر -

هر چه به یازدهم تیرماه (اول جولای) نزدیک‌تر می‌شویم نگرانی‌ها درباره ابعاد اجرای طرح الحاق از سوی کابینه ائتلافی صهیونیستی بیشتر می‌شود.

بر پایه این طرح ۳۰ درصد کرانه باختری بویژه منطقه غور اردن (دره رود اردن) از دریاچه طبریا در شمال تا بحرالمیت در جنوب، در اختیار کابینه صهیونیستی قرار می‌گیرد.

این طرح، مخالف قوانین بین‌المللی به شمار می رود که کرانه باختری را جزو سرزمین اشغالی در مرز ۱۹۶۷ می‌داند.  

با وجود این، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی سال‌ها است برای این منطقه نقشه می‌کشد. حتی یکی از وعده‌های انتخاباتی «بنیامین نتانیاهو» در سه دوره انتخابات کنست که پارسال برگزار شد، همین بود.

او مجبور شده است پس از یک سال مشت‌اندازی با مهمترین رقیب انتخاباتی خود یعنی «بنی گانتز» رییس پیشین ستاد مشترک ارتش و رهبر حزب «کاحول-لاوان»، ائتلاف کند اما یکی از نخستین و ساده‌ترین محورهای مورد توافق دو طرف، طرح الحاق بود و حتی همان زمان تاریخ تحویل پیش‌نویس آن به کنست (مجلس رژیم صهیونیستی) یازدهم تیرماه تعیین شد.

از راست: گانتز، «رووین ریولین» رئیس جمهوری و نتانیاهو در جلسه تشکیل کابینه ائتلافی

ویژگی مقطع زمانی کنونی

نتانیاهو مشهور به «بی‌بی» در ۱۱ سال گذشته حاکم بلامنازع کابینه صهیونیستی بوده و با وجود پرونده‌های قضایی درباره فساد و ارتشا،  تاکنون توانسته است به مدد کم‌تجربگی رقیبان یا همه‌گیری ویروس کرونا،  با چنگ و دندان تاج و تخت خود را نگه دارد. وی چهار سال نیز در سال‌های۱۹۹۶ تا ۱۹۹۹ نخست‌وزیر بود؛ بنابراین در این زمینه تجربه‌ای پانزده ساله دارد.

وی در هفتاد سالگی به واسطه همین انباشت تجارب است که می‌داند نباید فرصت طلایی ریاست‌جمهوری «دونالد ترامپ» در آمریکا را مفت از چنگ بدهد.

ترامپ که این روزها با موج اعتراضات عمومی ضدنژادپرستی دست به گریبان شده، با تصمیم‌هایی خلاف قوانین بین‌المللی چون شناسایی قدس به پایتختی رژیم صهیونیستی، انتقال سفارت آمریکا به این شهر و همچنین ارایه طرح موسوم به «معامله قرن» نشان داده است پی همه رخدادهای احتمالی را به تن مالیده است.

ترامپ با خروج از توافقنامه‌های بین‌المللی، دوجانبه یا چندجانبه و همچنین تعلیق عضویت در پیمان‌ها یا سازمان‌های بین‌المللی ثابت کرده است برای اموری که مخالف منافع خود یا همپیمانانش ارزیابی می‌کند، هیچ ارزشی قائل نیست.

رئیسان‌جمهوری آمریکا تا پیش از ترامپ می‌کوشیدند با ظاهرسازی، ماسکی بر صورت بزنند که از آنان، نمادهایی برای صلح، سلامت، امنیت، محیط زیست، حمایت از اقلیت‌ها، مهاجران و پناهندگان و... می‌ساخت و باطن خود را پشت این ماسک پنهان کنند.

الان چه گزینه‌ای بهتر از ترامپ برای نتانیاهو وجود دارد که معتقد است این وجهه جهانی و امضای رییسان جمهوری پیشین فقط در صورتی اهمیت دارد که در خدمت کسب سود و حفظ منافع وی باشد.

بنابراین طرحی با نام «معامله قرن» از کیسه ترامپ بیرون می‌آید تا بهترین فرصت را برای پیشبرد یکی از راهبردهای اصلی صهیونیسم یعنی چیرگی بر منطقه‌ای به گستره «نیل تا فرات» فراهم سازد.

روند تاریخی اشغال سرزمین فلسطین

نتانیاهو می‌داند مانند دستاورد بی‌منازعه‌ای که در پی به رسمیت شناختن حاکمیت صهیونیستی بر قدس از سوی آمریکا نصیبش شد، دستیابی به آرمان اصلی «از نیل تا فرات» با اجرای نقشه معامله قرن راحت‌تر می‌شود و تحمل فشارهای بین‌المللی، منطقه‌ای و داخلی با پنهان شدن پشت ترامپ میسر است.

جالب اینکه ضمیمه کردن زمین‌های جدید برای شهرک‌سازی امری است که همیشه تداوم داشته و در عمل اجرای تدریجی همان طرح الحاق است؛ یعنی افزایش فشارهای کنونی به ساکنان هر گوشه کرانه باختری و تداوم صدای لودرهایی که هر روز خانه‌ای را به بهانه‌ای ویران می‌کنند.

اجرای طرح در همین قالب کنونی نیز برای مدتی آتش ناآرامی را میان فلسطینیان برمی‌افروزد اما اختلاف گروه‌های فلسطینی مانع گرد آمدن همه آنها گرد یک میز می‌شود؛ از این رو، خیال نتانیاهو در این زمینه راحت است.

از سوی دیگر، طرح الحاق خشم اردن و برخی کشورهای عربی و اروپایی را برانگیخته است و حتی شاید تحریم‌ها و محدودیت‌هایی را به دنبال داشته باشد.

با این همه، تجربه هفت دهه اشغال فلسطین نشان داده این اخم‌کردن‌ها و قیافه‌گرفتن‌ها چندان واقعی و مانا نیست و در صورت حمایت آمریکا و اعمال نفوذ لابی‌های سیاسی و اقتصادی صهیونیستی، چندان طول نمی‌کشد که همه امور به حالت پیشین بازمی‌گردد.  

دلیل دیگر بی‌بی بر اجرای طرح الحاق، تعهد وی درباره افزایش شهرک‌های صهیونیست‌نشین و کاهش فشار گروه‌های تندرو است.

وی با این ترفند به دنبال جلب آرای عمومی است؛ زیرا بهتر از هر فردی می‌داند کابینه ائتلافی کنونی که به نام کابینه ملی اضطراری تشکیل شده، هر لحظه ممکن است از هم بپاشد.

تنها علت تشکیل این کابینه که فقط ۱۸ ماه به اختیار نتانیاهو است و سپس باید آن را به گانتز تحویل دهد و احتمالا راهی زندان شود، همه‌گیری ویروس تاجدار بود و ناتوانی تیم هوادار گانتز در اداره امور سرزمین اشغالی.

بنابراین در چنین کابینه‌ای که فقط نیمی از اعضای آن به طیف حامیان بی‌بی تعلق دارد،  نه بروز اختلاف‌ها دور از ذهن است و نه انحلال کابینه که به برگزاری انتخابات جدید کنست می‌انجامد.

در این صورت نیز نتانیاهو با توجه به اجرای طرح الحاق و همچنین ترس همگانی از انتخاب افراد کم‌تجربه در مدیریت مسائل حیاتی چون کرونا، دست برتر را دارد.