به گزارش راهبرد معاصر؛ صرف نظر از نتیجه جنگ در شمال افریقا و فاجعه ای که برای مردم آن به همراه داشته این سوال مطرح است که فعالیت اخیر ترکیه در شمال لیبی چه تاثیری در منطقه مدیترانه ایجاد خواهد کرد؛ به راستی علت این جنگ داخلی طولانی چیست و حامیان آن به دنبال کدامین هدف مهم با هم میجنگند؟
چند ماه قبل، زمانی که فشار بر دولت وفاق لیبی به نخست وزیری فائز سراج افزایش یافت و نیروهای خلیفه حفتر موسوم به ارتش ملی لیبی منطقه ترهونه را تصرف کرده و به دروازه های طرابلس رسیدند سراج بی درنگ دست به دامان دوحه و آنکارا شد. آنکارا نیز با امضای یک قرارداد که منافعی در دریایی مدیترانه جنوبی را برای ترکیه تضمین می کرد حضور خود را در جنگ خونین لیبی پررنگتر کرد.
اردوغان به سرعت ناوگان جنگی ترکیه را به سواحل شمال غربی لیبی گسیل داشت و حدود 20 هزار تروریست از شمال سوریه به آن کشور منتقل شدند.
ورق جنگ برگشت؛ در مدت چند ماه نیروهای سراج که برسرآخرین پایگاه های خود در طرابلس می جنگیدند جانی تازه گرفتند. ابتدا سواحل شمال غربی و مرز با تونس سپس جنوب پایتخت آنگاه غرب شهر سرت را تسخیر کردند. آهنگ فرار نیروهای حفتر که از سوی امارات، انگلیس، آمریکا، روسیه، مصر و عربستان حمایت می شدند به حدی سریع بود که در صورت تداوم پیشروی نیروهای وفاق، شهرهای بنغازی و طبرق (در شمال شرق) نیز در معرض محاصره یا سقوط قرار می گرفت.
اردوغان برای استفاده از ظرفیت نظامی ترکیه در ليبي چند هدف را دنبال می کند:
1) حمایت از دولت اخوانی سراج
لیبی سرشار از نفت است و می تواند برای دولت ترکیه که تلاش می کند به منبعی ارزان از نفت دست یابد بسیار جذاب باشد. خرید نفت ارزان در ازای خدمات نظامی و صنعتی کمک بزرگی به احیای ظرفیت های راکد مانده ارتش و بخش تولید ترکیه محسوب می شود. از طرف دیگر لیبی جای پای خوبی برای حضور ترکیه در افریقاست. دولت سراج مورد تایید سازمان ملل است و همکاری با آن برای آنکارا بسیار راحت تر از اقداماتی است که در شمال قبرس یا شمال سوریه انجام داده و همه آن را محکوم کرده اند.
تركيه در ده سال اخير تلاش كرده با حضور نظامی در عراق، سوريه و تاسيس پايگاه در قطر و سومالي خود را در عرصه بين الملل فعال نشان دهد اما هيچ يك به اندازه جنگيدن در ليبي برايش سودآور نيست.
2) تسویه حساب منطقه ای
همکاری نظامی میان دو حکومت لیبی و ترکیه قبل از آنكه به معناي یک اتحاد نظامی باشد به نوعی تسویه حسابی به شدت سخت با دولت های امارات، مصر و عربستان است كه در هفت سال گذشته دولت های اخوانی را یکی بعد دیگری ساقط کرده بودند.
نبرد نيابتي ترکیه با امارات باز هم به محمد دحلان بازمی گردد. این اسرائیلی عرب تبار که چند سال است مشاور و در اصل راهبردنگار دولت ابوظبی است دارای دو ویژگی می باشد؛ اولا خدمت به اسرائیل و دوم کینه از اخوانی ها. در عین حال امارات با استفاده از تجربیات این شخص برنامه های خود مبنی بر سیطره بر سواحل کشورهای یمن، لیبی، سودان و اریتره را پیگیری می کند.
3) محلي جديد براي اسکان تروريست ها
خلاصی از شر تراكم سنگین تروریست های چند ملیتی مستقر در سوریه که بعد از پیروزی دولت اسد دیگر جایی برای ماندن نداشتند و آنکارا هم نمی توانست هزینه نگهداری آنها را بدون هیچ خاصیتی تامین کند. با شروع مسیر ترانسفر آنها به لیبی هر دو مشکل برطرف شد.
با كاهش تروریست های مستقر در سوریه، از شدت چالش میان ترکیه با روسیه و ایران کاسته می شود و آنکارا می تواند به رشد تجارت با آنها در آینده امیدوار باشد. اگرچه ایران هیچ دخالتي در ليبي ندارد اما انتقال تروریست هایی که سابقه جدي در دشمني با ايران و شيعه دارند از سوریه و محصور شدن در كشوري دور دست، اقدامی به سود همه از جمله ايران است كه به آرامش منطقه می افزاید.
4) تبدیل رقابت به رفاقت با روسیه در بلندمدت
لیبی به دلیل وسعت سرزمینی، نزدیکی به اروپا، سواحل طولانی و جمعیت اندک برای دولت های مداخله گر همواره جذاب بوده است. از ایتالیا قبل از جنگ جهانی دوم تا نبرد مشهور آلمان نازی و انگلیس استعماری سپس حضور نظامی شوروی در آن کشور و تلاش آمریکا برای عقب زدن رقیب که بگذریم، اکنون هم روسیه هم ترکیه، سواحل شمالی لیبی را نوعی پایگاه دریایی ثابت برای خود می پندارند. به ویژه آنکه لیبی ميان دو راهگذر راهبردی سوئز و جبل الطارق است و می تواند جنوب اروپا را پوشش دهد. این مساله برای هر دو کشور بسیار مهم است.
روسها تمایل دارند دومین پایگاه نظامی برون مرزی خود را بعد از سوریه در لیبی داشته باشند و ترکیه نیز دقیقا مشابه روسیه برای خروج از انزوای جغرافیایی سعی دارد در در عرصه بین الملل حاضر باشد.
آنچه روسیه را به حمایت از حفتر واداشت ترس از تکرار بنیادگرایی در لیبی بود اما شرایط ده سال قبل فرق کرده و چنانچه انتقال تروریست ها از سوریه به لیبی به معنای تخلیه منطقه از آنها و تمرکزشان در لیبی باشد می تواند برای مسکو قابل تحمل تر از چچن و سوریه به نظر آید. در بلند مدت با همکاری ترکیه پوتین نیز می تواند به خواسته های راهبردي خود در لیبی دست یابد و نیازی به حمایت از حفتر ندارد.
5) گریز از تنگناي ژئواستراتژيك
حضور در لیبی و داشتن یک متحد كه به رسمتی شناخته شده، بهترین فرصت آنکارا برای ثبت یک پیروزی راهبردی است که می تواند ترکیه را از تنگنای ژئواستراتژیک و محدود بودن در خلیج آنتالیا و دریای اژه برهاند. تلاش غرب برای محدود کردن ترکیه در مرزهای زمینی و جلوگیری از رشد دریایی آن کشور، راهبرد ثابتی بود که موجب شد تا نوعثمانی گری به عنوان یک راهبرد بر فکر اردوغان و اوغلو خطور کند.
عثمانی با قدرت دریایی اش قوی بود و تلاش غرب برای ایجاد تنگنا در همین راستا قابل تحلیل است. خروج از این چالش همیشه آنکارا را به خود مشغول می کرد؛ چه دولت بلند اجویت نخست وزیر چپ گرا که در سال 1974 دستور داد ارتش ترکیه به قبرس لشگرکشی کرده و شمال آن جزیره را اشغال کند و چه اردوغانی اخواني كه به همه جا لشگركشي مي كند، همه در راستاي اين خروج از تنگنا قابل بررسي است. اقدامات اخیر آتن نیز بيشتر براي پيشگيري از پيدايش عثماني جديد است تا نياز واقعي يونان.
6) نفت و استیلا بر مدیترانه شرقی
همه مسائل فوق توجیهی برای فعالیت ترکیه در لیبی مي باشد اما آنچه برای آنکارا به حدی مهم است که حاضر شود همزمان با همه رقبا، یکجا بجنگند منابع نفت کشف شده در مدیترانه شرقی است. به ویژه آنکه رژیم صهونیستی، یونان، قبرس و مصر تلاش دارند منابع را میان خود تقسیم کنند و سهمی به ترکیه ندهند.
در عین حال آنچه آنكارا در لیبی انجام میدهد بر خلاف نقش مخربی که در سوریه داشت بسیار زیرکانه و حساب شده است. اردوغان چالش با همسایگان را از مرزهایش دور کرده و با این نوع قدرت نمایی می تواند روابط اقتصادي با شرکای تجاری خود را که رقبای راهبردی اش هم هستند، حفظ کند.
اردوغانی که از اوکراین و گرجستان حمایت کرد و استقلال آبخازیا و ضمیمه شدن کریمه به روسیه را محکوم می کرد، علیه دولت دمشق دسیسه نمود و در بالکان پیاده نظام آمریکا بود اکنون رفتار خود را با حفظ اهدافش تغییر داده است. لیبی بهترین گزینه برای این راهبرد بازدارندگی منطقه ای محسوب می شود.
بازندگان جنگ لیبی؛ متحدان سابق
جنگ لیبی می تواند تنش ها را از مرزهای ایران دور کند در حالیکه ترکیه، امارات و سعودی را در خود می بلعد. دولت هايي است كه زماني با هم متحد بودند. حال آنكه تلاش بسياري صورت مي گرفت تا به جنگ داخلي سوريه يا تجاوز به يمن ابعاد مذهبي و طائفه اي داده شود. اكنون دولت هاي وهابي و اخواني به كشتار مردم سني مذهب ليبي دست زده اند. از تركيه و قطر تا امارات و عربستان سعودي، همه بر سر مردم بدبخت ليبي آوار شده اند.
از طرف ديگر شكست سياست انگليسي براي سيطره بر سواحل منطقه توسط امارات نيز باز به سود تهران است. ماجراجويي تركيه در مديترانه شرقي بسياري از نقشه هاي تل آويو براي غصب نفت دريايي نقش بر آب مي شود. ناتانياهو بر موفقيت حفتر حساب باز كرده بود اما اكنون وضعيت به گونه ديگري است. همه این موارد می تواند زمینه نزدیکی بیشتر ترکیه به ایران و روسیه را موجب شود که قطعا برای آمریکا ناگوار است.
∎