مریم جمشیدی: به گفته موسوی علاقه " آقا امین" به یادگیری و مطالعات علمی به قدری زیاد بود که : «زمانی مرحوم قانعی راد معاون مالی و اداری بیمارستان شهید هاشمینژاد بود و خب این، کار اجرایی پر حجمی است و مراجعین زیادی با او در ارتباط بودند و همین وقت زیادی را از او می گرفت. اما این باعث نشد تا آقا امین برنامه مطالعاتیمان را که شبها داشتیم، کنسل کند. در بسیار مواقع تکالیف علمی را همزمان با مسئولیت اجراییاش از بنده بهتر انجام می داد. خاطرم هست کتابی از پارهتو را که به زبان انگلیسی بود و هنوز ترجمه نشده بود، خودمان ترجمه و درباره مباحثش صحبت میکردیم؛تمرین زبان انگلیسی میکردیم و هیچ چیز مانعش نمیشد.»
شما و زنده یاد دکتر محمد امین قانعیراد اشنایی ودوستی دیرینه و طولانی داشتید. شروع این رابطه چه زمانی و چگونه بود؟
بله من این توفیق و خوش اقبالی را در زندگی شحصی ام داشتهام که دوستی، ارتباط و همکاری بسیار طولانی نزذیک به 41- 42 سال با آن روانشاد داشته باشم. ورودم به دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران در سال 1355 موجب آشنایی و اغاز روابط بسیار گسترده صمیمانه و همدلانه با آن مرحوم شد. به یاد دارم ایشان در اخرین روزهای خدمت سربازی بودند و من نیز رشته تحصیلیام در دانشگاه اصفهان را که ادبیات فارسی بود؛ تغییر و به دانشکده علوم اجتماعی امده بودم. هر دو در رشته انسان شناسی پذیرفته شده بودیم اما بعد از یک سال تغییر رشته دادیم و و به جامعهشناسی رفتیم. آن سال ها مصوبه ای در دانشکده اجرا می شد که اجازه می داد چنان چه نمرات 30 واحد درسی دنشجویان در دروس کهاد بالاتر از هجده باشد شما می توانستید تغییر رشته در داخل دانشکده بدهید وما در سال دوم تحصیل با استفاده از این قانون، در رشته جامعه شناسی پدیرفته شدیم.
علت تغییر رشته شما و دکتر قانعیراد چه بود؟
علاوه بر من و مرحوم اقا امین، همکلاسی و دوست دیگرمان یعنی آقای مجید یونسیان به طور هدفمند دانشکده علوم اجتماعی و رشته جامعهشناسی را انتخاب کرده بودیم. مثلا بنده اگرچه به رشته ادبیات خیلی علاقمند بودم اما خاطرم هست در سال 54 در دانشگاه اصفهان درسی به نام مبانی جامعه شناسی با اقای دکتر فریدون وحیدا داشتم که بشدت تحث تاثیر مواد و موضوعات آن قرار گرفتم. بطوری که مصصم شدم در کنکور سال بعد شرکت و تغییر رشته بدهم. البته نا گفته نماند زمینه های اجتماعی آن سال ها نیز در این تصمیم گیری بی تاثیر نیوده است. دکتر قانعیراد نیز قبل از ورود به رشته جامعه شناسی رشته انسانشناسی را بر حسب تعلقات و نیززمینه های مطالعات شخصی انتخاب کرده بود. بدین ترتیب سنگبنای روابط دوستانه و کار مشترک تحصیلی مان علاقه مشترکمان به جامعهشناسی و مباحث پیرامون آن بود.
اما به نظر میرسد دوستیای که زمانی به اندازه چند دهه داشته و باعث شود تا ادمها اصطلاحا رفیق گرمابه و گلستان یکدیگر شوند، دلایل دیگری هم تاثیرگذار بوده است. درباره شما و دکتر قانعیراد شاخ و برگ این رفاقت را چه چیزهایی تشکیل میداد؟
نکته درستی است؛ از این جهت رابطه پیوسته و طولانی ما در کنار انواع دیگر از تجربه مشترک اجتماعی اعم از فعالیت در سالهای انقلاب و دوران تعطیلی دانشگاهها و بعدها در قالب همکاری علمی در دانشگاها و نهادهای مختلف تنها در نفس ارتباط و دوستی مشترک خلاصه نمی شد بلکه بخشی از زمینه های فکری و دغدغه های اجتماعی و نیز علاقات خاص علمی بوده است که در شکل گیری و تداوم این رابطه بسیار موثر بوده است. دغذغهمندی ویژگی شخصیتی منحصر بفرد ایشان از گذشتهها است. من این را از سالهای دور یعنی قبل از انقلاب در لابلای جستجوی های او در تاریخ، شعر مدرن و ادبیات اجتماعی و مباحث فلسفی و مسائل مذهبی می دیدم و به نظرم عمر کوتاه او سراسر مطالعه، تامل و عمل اجتماعی و ایفای نقش برجسته در عرصه های اندیشه جامعه شناسی و عمل است. اگر بخواهید نمونه هایی از فعالیت تحصیلی و فراگیری ایشان در علوم اجتماعی را بدانید باید به فعالیت و تلاش با انگیزه آن مرحوم در مطالعه و تفحص در منابع و کتب مختلف داخلی و خارجی چه قبل از انقلاب و تا بعد از آن تا اخرین دقائق زندگی پر بار ایشون اشاره کنم. او دانشجویی توانمند و پیوسته موفق و تقریبا نفر اول در دروس مختلف و در تمام مقاطع تحصیلی بوده است و جایزه دکتری را با رتبه برتر و ممتاز از ریاست جمهمور وقت مرحوم هاشمی رفستجانی دریافت کردند.
درباره نوع فعالیت های ایشان در فراگیری های علمی بگویید.
به عنوان نمونه در سال 65 شب های جمعه در منزل مرحوم علامه محمد تقی جعفری تا مدتها جلسه نقد و بررسی اراء و نظر فلاسفه غرب برگزار میشد. ما جلسات زیادی را با هم در منزل آن مرحوم شرکت داشتیم. موضوعات مهم مطرح در فضاهای عمومی دانشگاهی از نوع آزادی اجتماعی، جبر و اختیار و نقد و بررسی تمدن و فرهنگ غرب و قابلیتهای دین و اسلام و خلاصه نقد اندیشههای کسانی مانند راسل و سارتر غیره بوده که در ان سالها امکان ضبط دروس و مباحث مانند حالا نبود ایشون همه ان ها را یاداشت و از آنها یادداشت تهیه میکرد. از جمله فعالیت های جنبی ایشان علاقه به تاتر و نمایشنامه و امور هنری و شعر و حوزه های عرفان و مذهب بوده است. من موارد جزیی را الان خوب بخاطر نمی اورم ولی می توانم بگوییم که زندگی دانشجویی مرحوم دکتر قانعی راد همچون زندگی دوران استادی و نقش افرینی دو دهه اخیر مملو از شور و عشق به جامعه شناسی و مسائل مرتب با آن بوده است.
نا گفته نماند شرکت در محافل علمی و برنامههای خارج از دانشگاه تا سال های بعد و حتی در دوره انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاهها هم ادامه یافت و بعدها نیز یک حلقه مطالعاتی تشکیل دادیم که درآن دورهای مختلف تحول فکری و اجتماعی در ایران را هم از منظر تاریخ فرق و مذاهب و نیز جنبش های اجتماعی و دورهایی از مباحث بسیار عمیق از عرفان و اجتماع (با انجام کار تحقیقی خود آن مرحوم) و حتی مباحث از نوع ادوار فقه که توسط اقای دکتر شمس الدین ربیعی از چهره های مبارز و اشنا به معارف حوزه ای و استاد معارف و مفسر مثنوی مولوی انجام می شد. استاد ربیعی سهم قابل تقدیری در اشاعه مبانی ساسی و فکری انقلاب اسلامی داشت. ایشان چند سالی است که دچار بیماری پارکینسن شدهاند. مرحوم قانعیراد بسیار به ایشان بسیار علاقمند بودند تحث هر شرایطی احترام خاص برایشان قایل بودند حتی در اوج بیماری لاعلاج خودشان به جهت تقید شدید به مبادی اخلاقی در دو نوبت به اتفاق از این دوست دیرین عیادت کردیم و البته استاد ربیعی نیز متقابلا علی رغم شرایط سخت فیزیکی در مراسم های متعدد مرحوم قانعی راد شرکت داشتند.
یکی دیگر از تحولات آن دوره، انقلاب فرهنگی بود. نظر آقای قانعیراد دربارهاش چه بود؟
واقعیت این است که دانشگاهها پس از انقلاب در شرایط بحرانی و پر تلاطم در بعد سیاسی و اموزشی قرار داشتند و در واقع نظام آموزشی به دلیل غلبه فضای سیاسی و شعارزدگی دوران پس از انقلاب بسیاری از کارکردهای اصلی خود را از دست داده بود. می توان گفت ساحت علم به مسائل دیگری از نوع سیاسی و ایدئولوژیکی کاملا آمیخته شده بود. به همین دلیل مرحوم قانعی نیز مثل بسیاری دیگر از دانشجویان در ان مقطع معتقد بود به تحولات ساختاری در نظام اموزشی و اجرایی دانشگاهها بودند اما بعدها با روندی که اجرای انقلاب فرهنگی در دانشگاهها پیدا کرد؛ خیلی موافق نبودند و نقدهای زیادی بر آن داشتند. با این حال تعطیلی دانشگاهها در دوره انقلاب فرهنگی باعث نشد ما از درس، بحث و مطالعه جامعه شناسی دور شویم. ما توانستیم در کنار فعالیت های اجتماعی از جمله تدریس در مدارس با برگزاری جلسات گروهی ارتباط خودمان را با جامعه شناسی و مباحث علمی ان در حفظ کنیم. بد نیست اشاره کنم سابقه تدریس دکتر قانعی راد به دوران قبل ازانقلاب بر می گردد که به اتفاق هم و جمعی دیگر از دوستان در یک مدرسه راهنمایی نخستین فرصت و تجربه اموزشی برایمان فراهم شد.
دکتر قانعیراد ابتدا در وزارت بهداشت مشغول به کار می شوند اما بعدها به وزارت علوم منتقل شده و عضو هیات علمی مرکز سیاستگذاری علمی میشوند؛ میدانید علت این جابجایی چه بود؟
مرحوم دکتر قانعی راد سالهای زیادی بعد از انقلاب در بیمارستان شهید اکبری و شهید هاشمی نژاد ابتدا به عنوان کارشناس ازمایشگاهی و سپس به دلیل توانمندی اجرایی مسئولیت مدیریت در سطوح بالا را داشتند. اگر چه در وزارت بهداشت تیز چند کار علمی و پژوهشی انجام دادند معهذا علاقه اصلی ایشان به تداوم کار علمی جامعه شناسی و آموزش و پژوهش این رشته بوده است. او در یک مقطعی معاونت مالی و اداری بیمارستان شهید هاشمینژاد را بر عهده داشتند ، و چنانچه اطلاع دارم کارنامه مدیریتی بسیار موفقی از خود بجا گذاشتند. جالب است این نکته ذکر شود که توان و استعداد تلفیق موفقآمیزی در چند حوزه مدیریتی ، اجتماعی و علمی طی این سال ها به وضوح در شخصیت ایشون مشهود بود. این دانش اموخته ممتاز جامعه شناسی در ضمن اشتغال وقت گیر در امور اجرایی لحظه ای هم در فراغت از کار اجرایی نسبت به جامعه شناسی و فراگیری آن بی توجه نبودند. کار علمی جامعه شناس را از نوع کار دل می دانستند و همیشه این جمله را تکرار می کرد که «کار گل با کار دل فرق دارد». در هر حال پس از اخذ دکتری جامعه شناسی در دانشگاه تهران علیرغم زمینه های بسیار خوب پیشرفت در سمتهای اجرایی در وزارت بهداشت موفق شدند به وزارت فرهنگ و آموزش عالی انتقال پیدا کنند. البته دکتر محمد توکل که استاد راهنمای رساله دکتری ایشان و در دولت اقای خاتمی معاون پژوهشی وزارت علوم بود؛ با همراهی و پیگیری اقای دکتر خانیکی در انتقال دکتر قانعیراد از وزارت بهداشت به وزارت علوم سهم بزرگی داشتند. خوشبختانه اکنون ثمره این انتقال معقول برای حوزه آکادمیک و جامعه شناسی ایران مشهود است.
خاطرم هست اوایل دورانی که به مرکز سیاستگذاری علمی وزارت علوم رفت، چون در کنار تحقیق عاشق تدریس در دانشگاه نیز بود، اقداماتی برای جایابی در دانشگاهها داشت و این امکان در دولت اول آقای احمدینژاد در دانشگاه تربیت مدرس برایشان فراهم شد علی الخصوص اینکه در زمینه تدریس و نیز شکل گیری جامعه شناسی علم در این دانشگاه هم از لحاظ سازمان و هم محتوای دروس و اهداف فعالیت های زیاد و صادقانه ای به دانشگاه ارایه دادند و علی رغم زمینه های مثبت در پذیریش ایشان از سال ها قبل متاسفانه رئیس وقت دانشگاه تربیت مدرس در یک ملاقات حضوری با ادبیات سخیفی پاسخ منفی به ایشان می دهند و گویند: « سن و سالی از من و شما برای تدریس گذشته و بهتر است که در همان پژوهشگاه بمانید!» قانعی هم پاسخ میدهد:«من کاری به سن و سالمان ندارم اما این انگیزه را دارم که مثل یک جوان، پرانرژی تدریس کنم و برای جامعه شناسی علم در کشور هدف های بلندی دارم .» البته بعدها دکتر قانعیراد به دفعات مطرح می کرد که بسیار راضی است که در یک مرکز تحقیقی(مرکز سیاست های علمی و تحقیقی کشور) مشغول به کار است ضمن انکه فرصت تدریس و کار با دانشجویان را هم دارد. مدتی هم به عوت دانشگاه کابل در بخش جامعه شناسی برای دانشجویان دکتری و کارشناسی ارشد احتمالا اواخر دهه 80 برای دو ترم در رفت و امد بود. استقبال از کلاس های زنده قانعی به قدری بود که پیشنهاد انتقال به کابل را دریافت داشته است اما به دلیل برنامه های مفصلی که بری انجمن جامعه شناسی طراحی کرده بود و عشق و تعهدی که برای جامعه شناسی در کشور داشت با این پیشنهاد موافق نکرد.
اینکه گفته میشود دکتر قانعیراد متاثر از مباحثی که دکتر شریعتی مطرح میکرد، به سمت علوم اجتماعی کشیده شد، تایید میکنید؟
کم و بیش اما نه اینکه فقط دکتر شریعتی نقش داشته است . شاید خود من بیشتر از مرحوم ایشون متاثراز شریعتی و آثار او بودم. زمینه مطالعاتی ایشون در این دوران بیشتر جنبه فلسفی، انسانشناسی و تاریخی و البته عرفان و مذهب بوده است. داشت. چنانکه گفتم جامعه شناسی دانش گمشده و کشف شده برای بسیاری از جوانان هم سن و سال ما در دانشکده علوم اجتماعی بود. به نظر می رسد سالهای منتهی به انقلاب تحصیل در دانشکده علوم اجتماعی حسب تفنن و یا تصادف نبوده است بلکه حداقل در بخش زیادی از دانش جویان نوعی همسویی بین گرایش های درونی آنان و تحصیل در رشته جامعه شناسی وجود داشته است.
در خصوص دکتر شریعتی و تاثیروسیع افکار و اندیشه های شریعتی بروی شخصیت و بینش و روش مرحوم دکتر قانعی و نیز بررسی جوانب مختلف و متناوب تاثیر پردازی از اندیشه های رادیکال معلم انقلاب باید فرصت دیگری را در نظر گرفت. بطور خلاصه وجه مبارزات مدنی قانعی راد و نیز نقد جامعه شناسی استعمار و یا غرب شناسی و نقد بنیادهای غرب و گذشته از این موارد انتشار مقالات و انجام سخنرانی های مختلف و مهمتر از تالیف کتاب شریعتی و پست مدرنیزم بخشی از واقعیت غیر قابل انکار تاثیر گذار شریعتی در زندگی اجتماعی و غلمی مرحوم دکتر قانعی است. لبته اکثریت دانشجویان جامعه شناسی با گرایش دینی در آن زمان متاثر از شریعتی و اثار و اندیشه های او بودند. و البته مرحوم قانعی بهاء این عشق و ارادت و باورمندی به اندیشه های مترقی شریعتی را در جاهای مختلف دادند. از این جهت ما نیز مستثنی نبودیم. نقل خاظره ای در این خصوص خالی از لطف نیست. دقیقا 31 خرداد 56 دو روز پس از اعلام شهادت دکتر شریعتی ما طبق فراخوان دانشجویی در مراسم اعلام شهادت او در مسجد ارک شرکت کردیم. پس از پایان ختم در حیاط مسجد ارک در فضای خفقان و کاملا امنیتی آن سال ها برای نخستین بار دانشجویان بک صدا شعارهایی ضد حکومتی دادند و همین موضوع منجر به بازداشت تعداد کثری از دانشجویان از جمله بنده و مرحوم دکتر قانعی راد شد. البته این بازداشت با سلام و صلوات توام نبود بلکه ضرب و شتم توام با فحاشی بخشی از ماجرا بوده است که مرحوم قانعی در مجموعه بازداشت شدگان بیشترین و خشن ترین برخورد فیزیکی را متحمل شدند.
تا کی بازداشت بودید؟
البته از ساعت 5 بعد از ظهر تا ساعت 3- 4 بامداد در کلانتری شماره 9 خیابان پامنار بازداشت بودیم و بعد از رسیدگی به سابقه ما و تشکیل پرونده و بررسی های دیگر آزادمان کردند.
مهمترین ویژگی شخصیتی آقای قانعیراد از نظر شما به عنوان یک دوست و همکار قدیمی چیست؟
از نظر من ویژگی مثبتی که رفتار و منش ان مرحوم کاملا مشهود و بارز بوده است خصلتهای نیک و ماندگار شخصیاش بود. مرحوم قانعی راد در کنار حض وسیع علمی از یک اخلاق کاملا علمی و نیز مبتنی بر عقاید دینی و عرفانی و در نهایت مدنی نیز برخوردا بود. در قانعی واقع مصداق واقعی این اموزه جامعه شناسی علم بودند بودند که دانشمندی قبل از هر چیز مستلزم اخلاق و صداقت در مسیر مسائل اعم از خصوصی و عمومی است. صداقت، حسن ظن، رفتار صمیمی و ظرفیت بسیار بالا در برخورد با افراد مختلف ویژگی برجسته شخصیت ماندگار آن مرحوم بود. بعلاوه خصوصیات بارز شخصیتی آن مرحوم صراحت در بیان و شجاعت در بیان نظر و حفظ حرمت افراد به ویژه پیش کسوتان در عرصه علم و معرفت و جامعه شناسی و نیز استفاده از زبان بهداشتی در گفتگوها و نوشتجات بوده است. او با شجاعت و جسارت بسیاری از تابوها و نیز دگم های جامعه شناسی را در کشور زیر سئوال برده است. معرفت شناسی قانعیراد ادامه اخلاق متعهدانه او در نقد شرایط ، زمینه ها و جریان های مختلف سیاسی و اجتماعی است.
این صراحت بیان و رُکگویی دکتر قانعیراد با توجه به ویژگی غالب در جامعه ایرانی یعنی "در لفافه حرفزدن"، برای شما و دیگر دوستان ایشان ناراحتکننده نبود؟
مرحوم دکتر قانعی راد شخصیت پیچیده و مرموزی نداشت؛ او توانمندیهایی داشت که برگرفته از ظرفیتهای شخصیتی و سلوک اخلاقی و معرفتیاش بود؛ برای همین صراحتگویی او برای اهل اشنا و معرفت آزاردهنده نبود.
به نظر شما بارزترین خصوصیت دکتر قانعیراد چیست که باعث تمایز او از بقیه استادان جامعهشناسی و شخصیتهای علمی کشورمان میشود؟
اگر زندگی و مرگ جامعه شناسان بزرگ را در دنیا و یا حتی در کشور خودمان ایران در نظر بگیریم، فراز و فرودهای زیادی داشته اند. با این حال اگر از منظر علم و جامعهشناسی به مختصات شخصیتی آن ها توجه کنیم متوجه می شویم اتین دسته از جامعه شناسان به تعبیر "سیدمند" قبل از اینکه به چهاردیواری زندگی شخصی خود بها بدهند و یا گرفتار روزمرگی زندگی و اهداف و ارمان های کوچک شخصی بپردازند وجودشان بیشتر متوجه مسائل کلان و خرد اجتماعی اجتماعی است. این ویژگی مشترک و برجسته همه جامعهشناسانی است که اثر گذار بوده اند. کارنامه علمی و اجتماعی قانعیراد نیز از این منظر قابل ارزیابی و قابل تقدیر است. او درگیر مسائل ایران به طور خاص و جامعه انسانی در معنای عام بوده است و دغدغههای بسیاری برای اصلاح و توسعه داشته است. ازادی و عدالت توام با اخلاق و معنویت ارمان اجتماعی سالها مجاهدت او در عرصه جامعه شناسی است. او روشنفکر برج عاج نشین نبود جامعه شناسی بود که از دل مردم سر براورد و سرانجام نیز با مقصد کردن جامعه شناسی مردم گرا کاملا برای مردم نوشت و صحبت کرد. قانعیراد در کنار هوشمند جامعه شناختیر و اکادمیک احسس دردمندی اجتماعی عمیقی داشت. او نسبت به سرنوشت اجتماعی کشورو جزر و مدهای آن کاملا اشنا و البته نسیت به دامنه مشکلات و عوارضی که توسعه اجتماعی و مدنی کشور را تهدید می کند نوعی احساس مسئولیت مدنی و اخلاقی داشته است و همواره همراه با او در همه زمینههای اجتماعی، سیاسی، مدنی و فرهنگی بود.
و نکته پایانی ؟
او در کنار اخلاق و کسوت علمیاش، مقید به اخلاق فردی و اجتماعی بود و از هر فرصتی حتی در جمع های بسیار خصوصی برای به منصه ظهور رساندن یافتههای علمی حوزه جامعهشناسی استفاده می کرد. میراث ماندگار او در جامعه شناسی ایران بسیار وسیع است. در مقام ریاست انجمن جامعه شناسی ایران با سازمان دهی علمی خوب و استفاده از ظرفیت جامعه شناسان کشورو رابطه پویا با بسیاری از آن ها کارنامه درخشانی از انجمن جامعه شناسی و کار علمی جامعه شناسی از خود به یادگار گدارد. او نخواست یافتههای جامعهشناسانهاش در سینهاش بماند؛ برای همین آنها را بدون چشمداشت عرضه کرد.روحش شاد و یادشان زنده و مسیر جامعه شناختی او در کشور پر رهرو باد.