رضا پورعالی: بهداد سلیمی رک و بی پرده.او حرف هایی زد که به قول خودش شاید این حرف ها را جایی نزده بود.از پشت پرده دست های کثیف در ریو گفت،از مدالی که از او ربودند و از دلیل اصلی خداحافظی اش.از اینکه آن درد لعنتی اجازه نداد تا بهداد بتواند باز هم برای ایران مدال بگیرد.سلیمی از روزهایی گفت که در خانه و با بالش وزنه می زد تا روزی که به خاطر حسین رضازاده وزنه بردار شد ودر نهایت در اندونزی سجده شکر کرد و گفت خداحافظ.او حرف های زیادی در سینه دارد.برای گفت و گو با بهداد سلیمی شای یکی دو ساعت کافی نباشد.اگر بخواهی همه اسراری که در سینه اش هست را بدانی باید سال ها کنارش بنشینی،او حرف بزند و شما شنونده باشی.
اصلا از چه زمانی به وزنه برداری علاقمند شدی؟
در المپیک سیدنی من 10 سالم بود.آن زمان از همه بیشتر وزنه زدن های حسین رضازاده را یادم می آید.بیشتر به خاطر او بود که وزنه بردار شدم.در جمع های خانوادگی می گفتند با بالش وزنه بزن و من می زدم.می گفتند این اشیاء را بلند کن و آن اشیاء را بلند کن و ...البته حسین توکلی هم الگوی من بود.یادم هست دو هفته بود که وزنه برداری را شروع کرده بودم که علی جباری توکلی را آورد قائمشهر.او تمرین می کرد و انگیزه می داد.
اصل اجازه بده برویم از آخر شروع کنیم!از اندونزی و خداحافظی.
تحت فشار زیادی بودم.مصدومیت عذابم می داد.حتی همسرم هم خبر نداشت که می خواهم خداحافظی کنم.آسیب دیدگی بدجور فشار می آورد و چه خوب شد که با مدال دوران قهرمانی ام به پایان رسید.
خیلی ها می گفتند که آنجا سعید علی حسینی وزنه نزد و معرفت به خرج داد و ...
من خودم همیشه رقابت را دوست داشتم و سعید رقیب خوبی برای من بود. من این را قبول ندارم. سعید اگر می توانست وزنه آخر را می زد و طلا می گرفت. خودش می گفت یکی، 2 سانت وزنه از بدنم دور شد. این اشتباهات برای هر وزنه برداری پیش می آید. اختلاف بین طلا و نقره بازی های آسیایی زیاد است. همچنین پاداش این دو مدال هم تفاوت زیادی با هم دارد. هر کسی باشد نمی تواند از طلا بگذرد.
روزی که خبر محرومیت مادام العمر علی حسینی را شنیدی چه حسی داشتی؟
خیلی بد بود.برای ما وزنه برداران که سال ها زحمت کشیده ایم و سال ها درد و رنج را تحمل کرده ایم اتفاق تلخی بود.سعید استعداد بزرگی بود که حیف شد.
وقتی تالاخادزه رکورد من را زد خیلی ناراحت شده بودم.عصبانی هم بودم.215 را که زد دیگر به رکورد 216 حمله کردم و خدا را شکر این وزنه را زدم.
دوپینگی در دنیای وزنه برداری بوده که تو را ناراحت کرده باشد؟
ایلین ایلیا.واقعا فوق العاده بود.
بهداد آن اوایل که وزنه می زدی موقع وزنه زدن یک کلمه ای می گفتی که شباهت زیادی به کلمات چینی و ژاپنی داشت.
خودم هم نمی دانم چه می گفتم.کیانوش هم از این چیزها می گفت اما خیلی تخصصی تر.در کل این چیزها یک انرژی مثبتی است برای هماهنگی عصب و و عضله.البته من سعی کردم تغییرش بدهم و شد "یاخدا".
می خواهم این سوال را بدون هیچ فیلتری پاسخ بدهی.حسین رضازاده واقعا دوست نداشت رکوردش را بشکنی؟
باور کنید هنوز هم این سوال را از من می پرسند.آخرین بار همین یکی دو روز قبل بود اما انصافا این طور نبود.رضازاده اتفاقا من را کمک هم می کرد.چه زمانی که مربی بود و چه زمانی که رییس فدراسیون.البته نه فقط از من که رضازاده به همه بچه ها کمک می کرد.
اتفاقی که برای کوروش باقری افتاد ناراحت کننده بود.آن زمان اختلاف هایی هم بین شماها وجود داشت.وقتی این خبر را شنیدی واکنش ات چه بود؟
واقعا از ته دل ناراحت شدم.آن زمان اردوی اخراجی ها در ساری برپا بود.ما در اردو بودیم که خبر رسید این اتفاق برای کوروش باقری افتاده است.هر بار هم که خبر جدیدتری از وضعیت سلامت و جسمانی کوروش باقری می آمد ما بیشتر ناراحت می شدیم.خدا را شکر این اتفاق ختم به خیر شد.
آن زمان شما برای عیادت به بیمارستان رفتید و اتفاقی افتاد که...
من هرگز فکر نکردم که آن آدم از طرف کوروش باقری با من درگیر شده است.سابقه آن فرد مشخص بود و یک بار هم با تیغ موکت بری به یک بنده خدای دیگر حمله کرده بود.
می رسیم به تالاخادزه.غول گرجستانی.واقعا غول است این طور نیست؟
در وزنه برداری سی درصد به قدرت و زور بر می گردد و 70 درصد به ذهن باز و تکنیک بر می گردد.تالاخادزه ذهن خوبی داشت.شما وقتی اولین بار می خواهید زیر یک وزنه سنگین بروید انگار که می خواهید خودتان را پرت کنید زیر یک ماشین.دوم اینکه به نظرم تالاخادزه خوش تکنیک است و سومین ویژگی اش قدرت بدنی بالای اوست.به لحاظ اخلاقی بچه خوبی است.
کل کل تاریخی جالبی در المپیک داشتید.تا به حال چنین چیزی پیش نیامده بود که سه بار رکورد دنیا شکسته شود.
خب وقتی رکورد من را زد خیلی ناراحت شده بودم.عصبانی هم بودم.215 را که زد دیگر به رکورد 216 حمله کردم و خدا را شکر این وزنه را زدم.
و بعد،آن اتفاق هایی که در حرکت دو ضرب افتاد.
آن زمان یکی از مسئولان کمیته ملی المپیک به من گفت شب قبل از مسابقه جلسه ای چند ساعته با تاماش آیان داشتیم.به او گفتیم که اجازه بدهید بهداد سلیمی کار خودش را بکند اما آیان قبول نکرده است.ورزش برد و باخت دارد اما دست های کثیف پشت پرده هنوز هم من را اذیت می کنند که اجازه ندادند مدال دیگری در المپیک بگیرم.هنوز هم دارم حسرت می خورم.
بهداد یک خاطره جالب برای ما تعریف کن.
ماجرای تله کیانوش در باغش را گفته ام؟کیانوش یک باغ در کرمانشاه دارد که سرویس بهداشتی آن در حیاط است.جلوی باغ یک کیسه بوکس گذاشته.من داشتم می رفتم گفتم یک مشت به این کیسه بزنم.وقتی مشت زدم چنن دستم درد گرفت که قشنگ احساس کردم استخوان های دستم خرد شد.گفتم این چه کاریه آخه کیانوش؟نگو دوربین هم گذاشته و فیلم می گیرد برای سوژه خنده!
یک زمان یک فیلمی از تو منتشر شد و این شایعه که می گفتند دوپینگی بودی.در این باره حرف می زنی.
می چسبانند این شایعات را به آدم.مهم نیست.
راستی در زمان خداحافظی است به همراه تو،علی جباری و اکبر خورشیدی هم روی تخته سجده کردند.ماجرایش چه بود؟
مناز قبل برنامه ریخته بودم که کفش هایم را در بیاورم،تخته را ببوسم و ...سجده که کردم شنیدم که یکی می گوید علی سجده کن،علی سجده کن!دیدم اکبر خورشیدی و علی جباری هستند.مانده بودم چه کار کنم.گفتم شما اینجا چه کار می کنید؟گفتند آمدیم که در سختترین لحظه زندگی ات تنها نباشی!گفتم آقا مراسم خداحافظی ام تمام شد.البته دوستان به من لطف داشتند.جالب اینجاست که وقتی آمدم پایین هم کفش هایم دست خودم نبود.یک دانه عکس خوب از مراسم خداحافظی ام ندارم.فردا در رستوران دیدم که این دوستان می گفتند که چقدر با معرفت هستی و ...
بهداد یک خاطره رفقایت گفتند تعریف کنی.آن هم از ماجرای 7هزار دلار گمشده.
2 هزار دلار که خودم داشتم و 5 هزار دلار هم پای سکو جایزه گرفتم که در مجموع شد7هزار دلار.در کوله پشتی ام بود.من برای مصاحبه با تلویزیون رفتم و کیفم را به یکی از بچه ها سپردم.رفتم و برگشتم خوابگاه دیدم کیف نیست.از بچه ها سوال کردم کسی ندیده بود.گفتم آقا من 7 هزار دلار پول داشتم.فردا دیدم که یکی دو نفر دیگر از بچه ها هم دارند می گویند که ما هم پول گم کرده ایم!برگشتم ایران و از آنجا زنگ زدند که کیفن من پیدا شده و تحویل آقای سجادی داده اند.بدی اش این بود که فکر می کردند من دروغ گفته ام.گفتم خدا را شکر که حقانیت من ثابت شد.
بهداد به نظر توعلی داوودی می تواند رکورد تالاخازده را بشکند؟
سوال سختی است و بستگی به خیلی شرایط دارد . اما از لحاظ فیزیکی توان رسیدن به آن رکوردها را دارد. البته فقط داشتن ظرفیت کافی نیست و درست تمرین کردن و حرفه ای زندگی کردن هم می تواند تاثیر گذار باشد. چندین بار به داودی گفته ام در تمریناتش ضعف هایی می بینم که باید آن ضعف ها را از بین ببرد. بزرگترین ضعف علی این است که در تمرین زیاد وزنه می اندازد و اعتماد به نفس زدن آن وزنه را در مسابقه ندارد. برای افزایش اعتماد به نفس باید تعداد زدن های آن وزنه بیشتر از انداختنش باشد.در بین دیگر وزنه برداران فوق سنگین، علیرضا یوسفی استعداد بی نظیری است وزنه های خوبی زده است اما او هم ضعف های زیادی دارد که گفتهام و امیدوارم پوشش بدهد. آیت شریفی از لحاظ اخلاقی ۲۱ است. با توجه به استایل بدنی، می تواند وزنه بردار خوبی در آینده باشد.
ماجرای اشتباه گرفتن تو و با رضارودکی جودو را هم تعریف می کنی؟
روز یکه من مدال گرفتم با رضا رفتیم یک مرکز خرید.رضا رباط پاره کرده بود و مصدوم بود.با عصا و خب ماشالا درشت اندام تر از من.همه در پاساژ فکر می کردند کسی که مدال گرفته رودکی است نه من.جالب اینجاست که دوربین را به من می دادند تا از آنها عکس بگیرم.عصبانی شده بودم!آنجا یک خانم که ایرانی بود من را شناخت و آمد سمت من و گفت که می شود عکس بگیریم که من گفتن "نه".البته امیدوارم آن خانم ناراحت نشده باشد.
این روزها ساخت تندیس مد شده است و تندیس شما هم در موزه کمیته ملی المپیک هست.نظرت در این باره چیست؟
والا آن زمان من را کاملا در گچ کرده بودند که فقط سوراخ های بینی ام بیرون بود.حتی می گفتند که ریش هایت را هم دقیق مثال خودت در می آوریم.من هم گفتم خب اینها دیگر حرفه ای هستند.وقتی مجسمه را دیدم شوکه شدم.گفتم شما این همه من را اذیت کردید ته ماجرا شد این؟البته نفس کار قشنگ است.
از حسین رضازاده خاطره نداری؟
سال 2011 یا 2012 بود.در اردو ما ماساژور و فیزیوتراپ نداشتیم.کوروش باقری هم می گفت که باید رضازاده موافقت کند و ...یکروز مقابل خوابگاه بانوان حاج حسین را دیدیم.به او گفتیم حاجی ما داریم آسیب می بینیم.بدن هایم مان خسته هست و ...که حاجی گفت:«فیزیوتراپ که به درد شما نمی خورد اما گفتم یک ماساژور بیاورند که اسید لاستیک بدنتون درست بشه!»
شنیدم یک خاطره هم از بازی بارسلونا داری.
من عاشق بارسلونا هستم.یک بار در بارسلون بودم و بلیت بازی بارسلونا و ختافه را خریدم.بازی شروع شد و تمام شد با نتیجه صفر- صفر.رفتم بعد از بازی جستجو کردم و دیدم که از 4 سال قبل تا آن زمان بارسلونا در خانه با هیچ تیمی صفر- صفر نکرده بود. گفتم این هم از شانس ماست.بعد از آن برگشتم ایران و بارسلونا بازی بعدش را 6 بر صفر برد.
همسرت خاطره ای تعریف کرده که شما یک سیم کارت اضافه داشتی و وقتی در اردو همه تلفن های همراه خاموش بوده باهمسرت حرف می زدی.
آقا کوروش اصرار زیادی به زود خوابیدن داشت.من برق ها را خاموش می کردم و با سیم کارتی که خریده بودم با خانمم حرف می زدم.گفتم آقا کوروش روی خواب شب حساس بود.یک بار رفتم خانه خواهرم.آقا کوروش گفته بود هر جا می روی 11.30 خوابگاه باش.گفتم چشم.نگو آقا کوروش با نگهبان های در ورودی هماهنگ کرده بود که اگر بهداد 11.35 دقیقه آمد اجازه ورود به او را ندهید.جالب اینجاست که تلفن همراه خودش را هم خاموش کرده بود و من هم طبق معمول عصبانی!
به ریاست فدراسیون فکر نمی کنی؟
در حال حاضر نه اما مدیریت ورزشی را دوست دارم.
نظری درباره کیانوش رستمی نداری؟
کیانوش خیلی خوب است و می توانست بهتر هم باشد.نمی خواهم بگویم خودش مقصر صددرصد است ولی می توانست حاشیه ها را کم کندو با فکر بازتری ادامه بدهد.شاید خیلی ها فکر می کنند کیانوش مغرور است اما او روحیه ای بسیار لطیف دارد و بچه شیرین و تودل برویی است.
ماجرای کتاب ارواح کوروش باقری را هم تعریف کن و تمام.
در اردوی کرمان بودیم که دیدیم کوروش باقری در حال کتاب خواندن است.اسم کتاب این بود که چگونه روح خود را به پرواز در بیاوریم.گفتیم آقا کوروش این چه کتابی است؟ که گفت:«شماها شب ها نمی خوابید و من می خواهم روحم را به پرواز در بیاورم و ببینم که چه زمانی می خوابید.»
256 43