به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
نفتکش ایرانی «فورچون Fortune)) که در اواخر اسفند ماه
(اواسط ماه مارس) با 43 میلیون لیتر بنزین در بندر شهید رجایی بارگیری شده بود، دیروز در اسکله 2 در پالایشگاه «ال پالینو» واقع در غرب کاراکاس پایتخت ونزوئلا لنگر انداخت و شروع به تخلیه محموله خود کرد. «مرکز ردیابی تانکر ترکز» (tanker trackers) اضافه کرد به غیر از فورچون، «فورست» (Forest) وارد آبهای ونزوئلا شده و به سمت بندر «پانتاکاردین» (Puntacardin) در حرکت است و «فاکسون» (Facsoun) سومین نفتکش ایران چهارشنبه بعدازظهر وارد آبهای ونزوئلا میشود. دو نفتکش دیگر ایران، «پتونیا» (Patonia) و «کلاول» (Kelawel) به سمت دریای کارائیب در حرکت هستند.
20 سال گذشته از سوی غرب تحت فشار و تحریم شدید قرار گرفته و ارتش و سازمان سیای آمریکا با ترتیب دادن چندین کودتای نظامی تلاش کردهاند، سلطه خود بر این کشور را بازگردانند که همه این اقدامات به دلیل مقاومت مردم و هوشمندی دولت بولیواری ونزوئلا با شکست مواجه شده است.
دو کشور که تحت تحریمهای سخت آمریکا قرار دارند تا چه اندازه برای واشنگتن حساس است و طبعاً توأم با سطحی از «خطرپذیری» میباشد بهخصوص که در تجربه دریافتهایم دولتهای آمریکا و بهخصوص این دولت از توسل به هر جنایتی که بتواند رویگردان نیست.
گره خوردند و ایران تصمیم گرفت به درخواست کاراکاس پاسخ مثبت بدهد و البته این اراده را هم داشت که تمهیدات نظامی برای تأمین امنیت نفتکشها را به کار گیرد که کارساز هم شد.
دو طرف را تأمین نماید و این به معنای شکسته شدن خط تحریم آمریکا علیه ایران و ونزوئلاست. ونزوئلا مانند ایران اگرچه کشور ثروتمندی است اما به دلیل تحریمها در شرایط دشوار قرار گرفته و این روابط میتواند اساس تحریمهای آمریکایی را متزلزل گرداند و همانطور که «کانل» رئیسجمهور کوبا گفت یک تحول راهبردی را رقم بزند.
وقتی با این مقدمه به عزیمت نفتکشهای ایرانی و عبور سالم آنان از اطلس و کارائیب نگاه کنیم درمییابیم که معنای اقدام ایران چیست و پیامد انفعال آمریکا چه میباشد.
لنگر اقتدار در دریاهای دور
عباس حاجی نجار در جوان نوشت:
تیم افراطی حاکم بر کاخ سفید که طی سالهای اخیر برای محاصره دریایی و جلوگیری از صدور نفت خام و فراوردههای نفتی ایران از تمام روشهای ممکن از محاصره وتحریم اقتصادی، تشکیل ائتلاف دریایی، ناتوی عربی وتحریم خریداران نفت از ایران فروگذار نکرده است، آنگاه که موضوع فروش بنزین ایران به ونزوئلا مطرح شد از یک سو با اعلام حرکت چهار ناو جنگی و هواپیمای تجسسی به منطقه دریای کارائیب به تهدید نظامی متوسل شد و حتی یک مقام ارشد دولت ترامپ در گفتگو با واشنگتن فری بیکن تهدید کرده بود که ایالات متحده مداخله مداوم از سوی ایران در امور ونزوئلا را تحمل نکرده و این مداخله احتمال نزدیک شدن به یک درگیری بین ایالات متحده و تهران بر سر حمل و نقل نفت را شدت میبخشد. برایان هوک مسئول گروه اقدام امریکا علیه ایران نیز که مدتها بود در روند جنگ روانی و اقتصادی امریکا علیه ایران حرفی برای گفتن نداشت، هفته گذشته با ادعای اینکه ایران باید از میان فروپاشی اقتصادی و مذاکره (تسلیم) در برابر امریکا یکی را انتخاب کند، کوشیده بود در عرصه دیگر بر اراده ایران تأثیر بگذارد، اما عزم ایران در تحقق این مأموریت دریایی و هشدار مسئولان ایرانی به امریکاییها نسبت به هرگونه اقدام ایذایی علیه حرکت نفتکشهای ایران، عرصهای دیگر از عظمت و اقتدار و توان ایران را این بار نه در منطقه خلیج فارس، بلکه تا حوزه دریای کارائیب که هزاران کیلومتر دورتر از مرز ایران است فراهم کرد و فصلی دیگر را بر شکستهای گذشته کاخ سفید از اقتدار و عظمت ایران اسلامی افزود و سبب گردید که بار دیگر موضوع اقتدار و توان منطقه و فرامنطقه ایران وشاخصه گفتمانی آن یعنی گفتمان مقاومت و تفکر انقلاب اسلامی به موضوع محوری بررسیهای مراکز اندیشه ورزی و نظریه پردازی غرب تبدیل گردد ومعنا یابی اینکه چه عاملی سبب گردیده است که در حالیکه در سالهای اخیر سلطه گران غربی با تشدید فشارها، تحریمها والبته با اتکا به نقش واثرگذاری عوامل داخلی به تسلیم وحتی فروپاشی نظام امیدوار شده بودند، اکنون ناباورانه ودر اوج فشارها و تحریمها و مصائب جهانی بیماری کرونا، باید عزت وعظمت انقلاب اسلامی را اینگونه نظارهگر باشند.
در معنایابی این تحول، هفته گذشته وبسایت «شورای آتلانتیک» در مطلبی به قلم باربارا اسلاوین تنها پنج دلیل را برای چرایی شکست استراتژیهای کاخ سفید علیه ایران برمیشمارد که با تأمل در آنها اذعان اقتدار وعظمت ایران را میتوان دید. اگر چه تلاش برای تهدیدنمایی وبزرگنمایی خطر ایران نیز در آن موج میزند.
۱- ترامپ ۸ می۲۰۱۸ در سخنرانی خود وعده داد که سیاست جدید به «رفع تهدید برنامه موشکی بالستیک ایران» کمک خواهد کرد، «فعالیتهای تروریستی ایران در سراسر جهان را متوقف خواهد ساخت و مانع از فعالیتهای تهدیدآمیز این کشور در خاورمیانه خواهد شد». بااینحال، ایران برنامه موشکی خود را ادامه داده و حتی یک ماهواره نظامی به فضا پرتاب کرده است؛ رویکرد ایران در منطقه فعالتر شده و تنشها در خلیجفارس و عراق، امریکا و ایران را به آستانه جنگ برده است. همچنین، احتمال دارد که امریکا مجبور به ترک عراق شود و این کشور را بیشازپیش در برابر ایران آسیبپذیر سازد.
۲- پس از خروج امریکا از برجام، ایران برای یک سال به این توافق پایبند ماند و اکنون اورانیوم غنیشده در سطح پایین این کشور برای ساخت یک سلاح هستهای کافی بوده و غنیسازی در سایت زیرزمینی فردو را از سر گرفته است. اگر امریکا بهرغم عدم پایبندی خود به توافق برجام، برای «بازگشت» تحریمها تلاش کند، ایران احتمالاً از برجام و پیمان ان پی تی نیز خارج خواهد شد و مسیری دیگر را در پیش خواهد گرفت.
۳- سیاست امریکا در قبال ایران، باعث تشدید شکاف بین امریکا و نزدیکترین متحدان آن در اروپا شده است که برای حفظ برجام تلاش کردهاند.
۴- دولت ترامپ کشورها را، برخلاف اولویتهای سیاسی آنها، برای پیوستن به کمپین «فشار حداکثری» تحتفشار گذاشته و با تبدیل تحریمها به ابزار ثابت سیاست خارجی، اثربخشی آنها را به تحلیل برده است. تحریمها همانند آنتیبیوتیکها، اگر بیشازحد مصرف شوند، تأثیر خود را از دست میدهند. باگذشت زمان، کشورها راهحلهایی پیدا میکنند.
۵- خروج امریکا از برجام، باعث تقویت نیروهای مخالف امریکا در ایران شد که با عادیسازی روابط با امریکا شدیداً مخالف هستند. سال بعد، ایران احتمالاً رئیسجمهوری انتخاب خواهد کرد که اعضای کابینه آن نیز مخالف امریکا خواهند بود. مذاکره با چنین دولتی، حتی اگر جو بایدن رئیسجمهور بعدی امریکا باشد، به «توافقی بهتر» منجر نخواهد شد. زمان طلایی برای گفتگو در مورد برجام ۲، حلوفصل تنشهای منطقهای و دیگر مسائل، ازدسترفته است.
اما نکات مهم دیگری هم هست که در ارزیابی وبسایت «شورای آتلانتیک» به آن اشاره نشده وچه بسا منشأ اصلی تحولات است که غرب عامدانه بنا ندارد روی آنها انگشت بگذارد نظیر اینکه:
اول: تمام این پیشرفتها و دستاوردهای ایران با اتکا به توانمندی داخلی است و بدون وابستگی، حتی به کشورهای دوست خود به آن دست یافته وهمین درونزایی سبب شده که با هیچ تهدید، فشار وتحریمی از بین بردن آن امکان پذیر نیست.
دوم: ایران با اتکا به ظرفیتهای درونی به سطحی از بازدارندگی واقتدار دفاعی رسیده است که تهدیدهای نظامی غرب در تغییر محاسبات مردم ومسئولانش تأثیری ندارد.
سوم: ایران توانسته است در سالهای اخیر تهدیدها و تحدیدها وفشارها را به یک فرصت تبدیل کند و وابستگی خود را به فروش نفت خام به حداقل برساند واقتصاد خود را سراپا نگهدارد.
چهارم: کاخ سفید در تمام پروندههای خود در منطقه خلیج فارس و غرب آسیا شکست خورده وبه زعم خود در همه آنها نقش نیروهای مقاومت را در چرایی شکستها برجسته میبیند واین در حالی است که ترامپ تصور میکرد با ترور ناجوانمردانه سردار سلیمانی قادر به جبران این شکستهاست، اما این ترور خود به منشأ تحولی جدید در منطقه و گسترش تفکر انقلاب اسلامی تبدیل شده است. واین درحالی است که متحدان منطقهای امریکا، با اذعان به ناتوانی کاخ سفید در حال تغییر رویکرد خود دربرابر ایران هستند.
پنجم: به رغم اعمال گستردهترین وپیچیدهترین شکل جنگ روانی و تهدیدنرم علیه ایران وبا هدف تضعیف وتوان نیروهای انقلابی وتفکر انقلاب اسلامی وشکست اراده مقاومت مردم ایران، غرب ناباورانه شکست این سیاستها وتحکیم وتعمیق جایگاه نیروهای انقلابی را شاهد است، که یکی از مصادیق آن همین تاب آوری ملی در برابر ویروس کرونا و مهار کم هزینهتر آن در مقایسه با کشورهای غربی باشد.
ششم: واینها همه در حالی است که مردم ایران به دلیل تحریمها وفشارها و فرصت طلبی وثروت اندوزی برخی از فرصت طلبان وعوامل نفوذی دشمن در سالهای اخیر مصائب سختی را متحمل شده وآنها بیشترین فرصت را برای دشمنان ایجاد کردهاند.
حضرت آیتالله العظمی خامنهای (مدظله العالی) هفته گذشته در نشستی تصویری با جوانان دانشجو و تشکلهای دانشگاهی، هدف اصلی دشمنان از مقابله با ملت ایران را جلوگیری از ایجاد یک الگوی جذاب برای ملتها دانستند و یادآورشدند: باید متوجه بود که جمهوری اسلامی در کوران نبرد سیاسی، فکری، جنگ نرم و احیاناً برخوردهای سخت با جبهه مستکبران قرار داشته و دارد. تجربیات نظامی و غیرنظامی ۴۰ سال اخیر به خوبی ثابت میکند ملت عزیز ایران ظرفیت پیروزی بر دشمنان عنود خود را دارد. البته این نکته مدنظر باشد که دشمن از تلاش برای تحقیر ملت و مخدوش کردن اعتماد به نفس ملی مأیوس نشده است، اما با وجود تلاشهای دشمن، خداوند خلاف آن را تقدیر کرده است.
پیام مقاومت ایران و ونزوئلا به جهان
فریدون مجلس در آرمان نوشت:
نفتکش ایرانی فارست که در ابتدای سال 99 در بندر شهید رجایی با 43 میلیون لیتر بنزین بارگیری شده بود، در اسکله 2 در پالایشگاه بندر «ال پالیتو» در شمال ونزوئلا، واقع درغرب کاراکاس لنگر انداخت. این نخستین کشتی از پنج نفتکش ایرانی است که بهرغم تهدیدات و تحریمهای آمریکا در سواحل شمالی ونزوئلا پهلو میگیرد و آماده تخلیه محموله سوختی خود است. به دنبال تهدیدهای آمریکا برای اطمینان از اینکه کشتی ایرانی بدون هیچ گونه حادثه به سواحل ونزوئلا برسد، تانکر هنگام عبور از منطقه انحصاری اقتصادی توسط نیروی دریایی ونزوئلا اسکورت شد.
دومین کشتی نیز که فارست نام دارد پیش از این روز شنبه وارد دریای کارائیب شد. سه کشتی دیگر نیز در حال عبور از اقیانوس اطلس هستند. روز گذشته و همزمان با ورود نخستین نفتکش ایران به آبهای انحصاری اقتصادی ونزوئلا، نیکولاس مادورو رئیس جمهوری ونزوئلا ضمن تشکر از حمایتهای ایران، کاراکاس و تهران را خواهان صلح دانست و اذعان کرد ما حق داریم آزادانه تجارت کنیم. از سوی دیگر این اقدام یک زنگ تهدید نیز به شمار میآید زیرا آمریکا با این اقدام مخالفت کرده است. در صورتی که هر دو کشور یک تبادل تجاری قانونی با یکدیگر با استفاده از آبهای بینالمللی را انجام دادهاند.
در این میان آمریکا نیز تهدیدات خود را عملی نکرد و صرفا در حد حرف باقی ماند. ایالات متحده در این میان از عملی نشدن و نتیجه ندادن تحریمهای خود ناراضی به نظر میرسد و به دنبال این است که تحریمهای خود را به تمامی مسیرها و جنبهها گسترش دهد و محاصره اقتصادی ایران را به عرصه دریایی و هوایی نیز بکشاند. از طرفی شاهد بودیم حتی نهادهای حقوقی کشور آمریکا نیز نسبت به مواضع دولت این کشور واکنش نشان دادند و اذعان کردند این یک امر غیر قانونی نیست و دولت آمریکا نمیتواند بر خلاف قوانین بینالمللی نفتکشهای ایرانی را توقیف کند و افراد زیادی در آمریکا دخالت در این امر را تندروی و زیادهروی تلقی کردند و از دولت خواستند تا از هرگونه اقدام تحریکآمیز اجتناب کند.
در این میان شاید یک یا دو کشور دیگر نیز در جهان وجود داشته باشند که ایران بتواند با آنها همچین تبادلهایی صورت دهد که یکی از آنها کره شمالی است و در این راستا باید نیازهای این کشور برآورد شود. مقامات ایران در چنین تبادلاتی باید مراقب خطرات آن نیز باشند زیرا هرلحظه ممکن است در میان راه با موانعی روبهرو شوند که یکی از بدیهیترین آنها بازرسی غیر قانونی از این کشتیها است.
این موانع و این تهدیدها به نظر نمیرسد جنبه تبلیغاتی داشته باشد و هر لحظه ممکن است تبدیل به یک درگیری شود. همانگونه که محاصره اقتصادی آمریکا به صورت جدی در حال اعمال است و اثرات سوء زیادی برای اقتصاد ایران داشته است. در هر حال باید توجه کرد که ایران و ونزوئلا مقابل زورگویی ایالات متحده به خوبی مقاومت کردند و بهگونهای پیام آنها نیز به سایر کشورهای جهان مقابله با بیقانونی و زورگویی است.
آزمون دوباره اصولگرایان در مجلس یازدهم
جلال خوش چهره در ابتکار نوشت:
مجلس یازدهم فردا افتتاح میشود. گمانهها درباره مجلس جدید، ترکیبی از پنداشتهاست که آینده این نهاد را در برابر آزمونی سخت قرار میدهد.
گمان اینکه مجلس یازدهم ترکیبی یکدست از صاحبان گرایش مشترک خواهد بود، دور از ذهن نبود. به این ترتیب، میشد تصور کرد که کار قانونگذاری و نظارت نمایندگان مجلس آینده در بستری از توافق جناحی انجام شود. اما جنس رقابتها و آهنگ کلام طیفهای دارنده کرسی در مجلس برای تصاحب ریاست و هیئترئیسه این نهاد، چشمانداز پرتنشی را در آینده به نمایش گذاشته است. ممکن است بخشی از این رقابتها خصلت بازارگرمی برای جلب توجه عموم به مجلس نوپا داشته باشد؛ بهویژه با لحاظ تجربه انتخاباتی اسفندماه گذشته و سطح مشارکتها در آن، کوشش شود صفبندی متفاوت از گذشته در سپهر سیاسی کشور نزد افکار عمومی جلوه کند.
به عبارت دیگر با عبور از رقابت اصولگرا ـ اصلاحطلب، اکنون شاهد آرایش تازهای از کنشگران سیاسی هستیم که در چارچوب اصولگرایی با یکدیگر رقابت میکنند. بدیهی است میزان موفقیت در اینکار به اصلاح نگرش و باور عمومی به این رویکرد از یکسو و میزان کارآمد شدن یکدستی کنشگران دارای اصول سیاسی مشترک از سوی دیگر، ربط مستقیم خواهد داشت.
رقابت میان طیفهای اصولگرا از مجالس هفتم، هشتم، نهم و دولتهای نهم و دهم پیشینه دارد. مجلس دهم و دولتهای یازدهم و دوازدهم تا اندازهای به کاهش یا سکوت در رقابتهای درونجناحی اصولگرایان انجامید. برخی بر این تصور بودند که عقبنشینی اصولگرایان از مجلس و دولت، فرصتی را برای بازخوانی در میان طیفهای اصولگرا ایجاد خواهد کرد تا با اصلاح در برخی مواضع گذشته خود، امکان توافق مشترک را در بازگشت فعالانه به هرم قدرت فراهم کنند.
اگرچه نتیجه انتخابات مجلس یازدهم به هر ترتیب به سود طیفهای مختلف اصولگرا رقم خورد، اما شیوه تعاملات آنان در تعیین رئیس و هیئترئیسه مجلس گواه این واقعیت است که در جناح اصولگرا همچنان در بر همان پاشنه سابق میچرخد. طیفهای رقیب یکدیگر را با انواع اتهامها مینوازند تا از این راه برای خود فرصتسازی کنند. بدتر اینکه دایره خودی را چنان تنگ کردهاند که حتی چهرههایی چون «علی لاریجانی» پیش از بالا گرفتن تنشهای درونجناحی، عطای بودن در این جدال را به لقای آن بخشید و رفت. دور نیست «محمدباقر قالیباف» نیز به زودی آماج حملاتی قرار گیرد که پیش از این سابقه نداشته است.
رقابت برای کسب کرسیهای ریاست و هیئترئیسه تنها بخشی از چالشهایی است که اعضای مجلس یازدهم با آن در بدو کار روبهرویند. چالشهای دیگر به تعاملات با دولت، شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت، شیوههای نظارت و سرانجام قانونگذاری در بزنگاه کمسابقهای است که کشور را در سختترین دوران خود قرار داده است.
طیفهای حاضر در مجلس یازدهم در حالی با هم به رقابت مشغولند که هنوز تصویر روشنی از رویکردهای آنان درباره اصلیترین مسائل و مشکلات کشور در دست نیست. نمایندگان این جریان در مجلس گذشته مخالفت با رویکرد اکثریت را به دولت، سیاستهای داخلی و خارجی در دستورکار داشتند. اکنون با یکدست شدن گرایش حاکم در مجلس یازدهم، هنوز روشن نیست که آیا قرار است همان شیوه دنبال شود یا نمایندگان رویکردی عملگرایانه را در برونرفت کشور از مشکلات در دستورکار دارند. ممکن است بخشی از رقابتهای تنگاتنگ کنونی به رویکردهای احتمالی مجلس در انتخاب روشهای اعتدالی یا تجدیدنظرطلبانه در آینده مربوط شود.
اما آنچه در حال حاضر میتواند توجه عموم را به کارکرد مجلس یازدهم جلب کند، نه بازتاب نظرات اعضای طیفهای رقیب برای کرسیهای ریاست و هیئترئیسه، بلکه رویکرد مجلسیان در اندازه نهاد نظارتی و قانونگذار برای برونرفت کشور از مشکلات جاری است.
مجلس یازدهم در حالی افتتاح میشود که ترکیبی از پنداشتها را با خود همراه دارد. درستتر آن است که مجلس جدید را آزمون دوباره اصولگرایان به حساب آوریم.
انتهای پیام/ک
نظر شما