به گزارش سایت دیده بان ایران؛ سحرگاه دیروز یکشنبه ۷اردیبهشت مأموران کلانتری۱۵۲ خانیآباد قتل زن جوانی را به قاضی واحدی، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران خبر دادند.
ادعای عجیب شوهر
شوهر مقتول گفت: بالکن آپارتمان ما رو به بیابانهای اطراف باز میشود و به همین خاطر در این اطراف افراد خلافکار معتاد زیاد رفت و آمد دارند. امشب هوا گرم بود و همسرم پنجره بالکن را باز کرد. او همراه دختر کوچکم در داخل پذیرایی خوابیدند، اما من در اتاق خواب خوابیدم. دقایقی قبل با صدای دلخراش همسرم از خواب بیدار شدم و وقتی به داخل پذیرایی آمدم سایه انسانی را دیدم که از بالکن فرار کرد و بعد هم با جسد خونین همسرم روبهرو شدم. آنقدر شوکه شده بودم که لحظاتی همانجا مات و مبهوت ماندم و وقتی به خودم آمدم در خانهام را باز کردم و از همسایهها درخواست کمک کردم. وی در پایان گفت: احتمال میدهم افراد بیخانمان برای سرقت از بالکن وارد خانهام شده و همسرم را به قتل رساندهاند.
صحبتهای همسایهها
یکی از همسایهها که موضوع را به مأموران پلیس خبر دادهبود، گفت: نزدیک سحر بود و همراه خانواده برای خوردن سحری از خواب بیدار شدهبودیم که ناگهان صدای فریادهای دلخراش زن همسایه را همراه با صدای گریه نوزادش از طبقه اول شنیدیم. صدا خیلی وحشتناک بود بطوریکه احتمال دادیم برای او اتفاق بدی رخ داده است. سراسیمه همراه تعداد دیگری از همسایهها به در خانهاش رفتیم، اما آن لحظه صدایی از خانهشان به گوش نمیرسید و حتی صدای گریه کودکشان هم قطع شدهبود که ما در خانه را زدیم و شوهرش در را باز کرد و فریاد زد «زنم را کشتند». وقتی وارد خانه شدیم با جسد زن همسایه در کنار گهواره کودکش روبهرو شدیم. در حالی شوکه شده بودیم کودک شیرخوارهاش را از گهواره برداشتیم و موضوع را به مأموران پلیس خبر دادیم.
کشف یک به یک سرنخها
مأموران پلیس در تحقیقات میدانی دریافتند این زن و شوهر از مدتی قبل با هم اختلاف داشته و همسایهها هر چند روز یکبار صدای درگیری و مشاجره لفظی آنها را از داخل خانهشان میشنیدهاند و شب حادثه هم ابتدا صدای درگیری و بعد صدای دلخراش زن جوان را شنیدهاند. از سوی دیگر کارآگاهان جنایی در تنپیمایی مرد جوان با آثار زخمی روی دستان و صورت وی روبهرو شدند که وی مدعی بود هنگام تعمیرات خودرواش زخم شده، اما بررسیهای تیم پزشکی قانونی در محل حادثه نشان داد آثار خراشیدگی و زخمها در درگیری به وجود آمده است.
همچنین مأموران پلیس به لباسهای مرد جوان که مشخص بود تازه پوشیده است مشکوک شدند که احتمال میرفت مرد جوان پس از قتل لباسهای خونی را در مکانی مخفی کرده و برای فریب مأموران لباس تازهای پوشیده که آثار درگیری در آن مشخص نباشد. بدین ترتیب تیم جنایی برای پیدا کردن لباسهای خونی خانه را بازرسی کردند، اما هیچ لباسخونی پیدا نکردند تا اینکه به زمین بیابانی نزدیکی خانه مشکوک شدند و در بازرسی از آنجا لباسهای خونی مرد جوان و خنجری که مقتول با آن به قتل رسیدهبود، کشف کردند. صبح دیروز متهم که مرد ۴۳ساله به نام فراز است برای تحقیق به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد و در بازجوییها با اظهار پشیمانی به قتل همسرش اعتراف کرد و مدعی شد که به خاطر فقر مالی و اینکه همسرش حاضر نبوده همراه او برای ادامه زندگی به شهرستان برود دست به جنایت دلخراش زده است.
گفتگو با متهم
چرا همسرت را به قتل رساندی؟
مدتی بود به خاطر مشکلات مالی با هم اختلاف داشتیم و من دوست داشتم محل زندگیمان را از تهران به شهرستان منتقل کنم، چون فکر میکردم آنجا زندگیمان بهتر میشود، اما او قبول نمیکرد و میگفت اگر در تهران زندگی کنیم آینده فرزندمان بهتر میشود.
شهرستان کار پیدا کرده بودی؟
نه، من و همسرم هر دو شهرستانی بودیم و ۱۵سال قبل در شهرستان با هم آشنا شدیم و ازدواج کردیم. پس از ازدواج به امید زندگی بهتر راهی تهران شدیم، اما هر سال که میگذشت احساس میکردم از آرزوهایم بیشتر فاصله میگیرم و از سوی دیگر هم در تهران درآمد خوبی نداشتم.
در تهران به چه کاری مشغول بودی؟
نگهبان پارکینگ خودروهای توقیفی بودم و از ساعت۷ صبح از خانه بیرون میآمدم و تا ۸شب کار میکردم و در پایان ماه هم یک و نیممیلیون تومان حقوق میگرفتم که ۴۵۰هزار تومان ماهانه اجاره میدادم و بقیهاش خرج زندگی میکردم، اما هرماه به خاطرهزینههای بالای زندگی با مشکل مالی روبهرو بودم.
با قتل همسرت مشکل شما حل شد؟
نه فقط بدبخت شدم و فرزندم را بیمادر و بیپدر کردم. فرزندی که ۱۴ سال در انتظارش بودم و در نهایت پس از هزینههای درمانی زیاد، خداوند او را به ما داد الان نه مادر دارد و نه پدر.
درباره شب حادثه توضیح بده؟
ما هر شب به خاطر رفتن به شهرستان با هم دعوا داشتیم تا اینکه شب حادثه دوباره با هم درگیر شدیم. آنقدر عصبانی شدم که نقشه قتل او را طراحی کردم و وقتی خوابید نقشهام را عملی کردم.
چرا همان ابتدا به قتل همسرت اعتراف نکردی؟
خیلی ترسیده بودم و فکر میکردم با این داستانسرایی میتوانم مأموران را فریب دهم.
کانال رسمی دیدبان ایران در تلگرام ∎
نظر شما