شناسهٔ خبر: 38745666 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: باشگاه خبرنگاران جوان | لینک خبر

باشگاه خبرنگاران جوان مازندران گزارش می دهد؛

چه کسی به سردار سلیمانی گل داد؟

هنوز داغ شهادت سردار سلیمانی تازه بود که نماهنگی در فضای مجازی از گل دادن یک کودک به سردار در وقت نماز دست به دست شد.

صاحب‌خبر -
به گزارش خبرنگار گروه استان های  باشگاه خبرنگاران جوان از  ساری ، هنوز داغ شهادت سردار سلیمانی تازه بود که نماهنگی در فضای مجازی دست به دست شد،نماهنگ را می‌بینم، چشمانم کنترات اشک انگار گرفته اند، هر چه بیشتر می‌بینم چشمانم بیشتر خیس می‌شوند و دلتنگی دوباره موج می‌زند در قلبم، سر که می‌چرخانم لبخند و صلابت می‌بینم ، صلابت سرداری که مصداق اشدا علی الکفار رحما بینهم بود.

چه کسی به سردار گل داد

نماهنگ را با دقت می‌بینم یک چهره در آن آشناست ، سرهنگ رمضانی فرمانده سپاه شهرستان بابل، پرس و جو‌ها آغاز می‌شود برای یافتن نشانه‌ای از پسر بچه و در نهایت نشانی کودک را می یابم ، محمد حسین بواس فرزند دوم شهید مدافع حرم حسین بواس که می گفتند تاریخ شهادتش را می دانست و دائم ذکرش این بود" اللهم اجعلنا من الذابین عن حرم سیده زینب(س)" تا اینکه سرانجام در خان طومان سوریه در دفاع از حرم اهل بیت آسمانی شد.

چه کسی به سردار گل داد
چه کسی به سردار گل داد
 

ارادت یک پسر بچه به سردار قاسم سلیمانی

ساعت ها حالا که مقصد را یافتم کندتر می گذرند ، ثانیه ها گره می خورند به ثانیه ها و عطش و آتش و عشق بیشتر می شوند، می خواهم بدانم کودک معصوم چه چیز را دیده بود که ما سال ها بعد آن را یافتیم ، سرخوشانه در جستجوی یافتن کودک به شهر چالوس می‌رسیم خانه‌ای ساده با آدم‌هایی ساده که عشق به سردار را در همه جای آن می‌توان حس کرد با تصاویری از سردار که بر دیوار‌های خانه به یادگار گذاشته شده است .


چه کسی به سردار گل داد
چه کسی به سردار گل داد
اولین بار که از نزدیک محمد حسین را می‌بینم دلم غنج می‌رود ، فرزندی که ۳ ماه پس از شهادت پدر به دنیا آمد، پدری که خود را رزمنده سردار سلیمانی می‌دانست . زمان تنگ است و من مشتاق شنیدن، از طاهره خانم مادر محمدحسین خواستم از آن روز بگوید روزی که فرزندش در وقت نماز ، گل سرخی را به حاج قاسم هدیه داد.

او می‌گوید: از بابل با ما تماس گرفتند برای مراسم یادواره شهدای مدافع حرم که سردار سلیمانی سخنران آن بود ، به مراسم که رسیدیم وقت اذان مغرب بود و همگی صف نماز را بسته بودند.‌

می‌گوید: محمد حسین تا آن روز هرگز سردار را از نزدیک ندیده بود و فقط گاهی که عکس حاج قاسم را  در کنار پدرش می‌دید از من درباره او می‌پرسید و من هم در جوابش می‌گفتم او سردار است و پدرت در سوریه کنار او با دشمنان می‌جنگد.

طاهره خانم هم انگار مشتاق است به گفتن از آن روز و سریع ادامه می‌دهد: نماز که اقامه شد محمد حسین شاخه گلی را از کنار سجاده من برداشت و رفت.  به کجا؟ نمی‌دانستم، تا وقتی که آن نماهنگ منتشر شد.

چه کسی به سردار گل داد
چه کسی به سردار گل داد

گوشی موبایل را باز می‌کنم اجازه می گیرم با هم دوباره آن نماهنگ را مرور کنیم، این بار همراه کسی که گل را به سردار هدیه داده بود ، صحنه به صحنه آن را با هم می‌بینیم ، کودکی به صف نماز گذاران می‌رود و از میان تمام افراد که در صف اول نماز به قنوت عشق ایستاده اند، شاخه گل را به حاج قاسم می‌دهد و حاج قاسم در حال خواندن نماز  شاخه گل را از دست کودک می‌گیرد. و یان کار دو بار تکرار می شود،  به محمد حسین نگاه می‌کنم می خندد و می‌گوید " این دوستم بود ".

باز چشم‌هایم کنترات اشک گرفته اند " سردار دوست من  بود" هنوز مبهوت حرف این کودک هستم که چیزی مانند نور به ذهنم می‌رسد رساندن دوباره کودک به دوستش از چالوس تا کرمان.

موضوع را به مادر محمد حسین می‌گویم از پیشنهادم استقبال می‌کند، هماهنگی‌ها انجام می‌شود بلیط ، مکانی برای اقامت و یک هفته بعد از اولین دیدار، صبح پنجشنبه راهی کرمان می‌شویم.
 
در هواپیما محمد حسین می‌داند کجا می‌خواهیم برویم، اما انگار می‌خواهد از مقصدمان مطمئن شود یا نمی دانم چه در سرش می گذرد که دائم می پرسد" خاله کجا میخوایم بریم؟ " و من سوال را با سوال جواب می‌دهم تو بگو کجا داریم می‌ریم  و می‌گوید " داریم میریم کرمان پیش سردار " انگار او هم مثل من دلش غنج می‌رود از شنیدن نام سردار.
 

زیارت مزار سردار، مقصد بعدی محمدحسین

به شهر سردار که می‌رسیم هنوز خستگی از تنمان بیرون نرفته تصمیم می‌گیریم اول جایی که برویم مزار سردار باشد و من خوشحال از این پیشنهاد می‌بینم قدم‌های محمد حسین از ما جلوتر است و برای دیدن دوست مشتاق تر.

به مقصد که می رسیم  آرامگاه شهدای کرمان را می بینم که پر شده است از سردار ، از پسران کوچک با لباس سرداری، از همه آنهایی که لباس سیاه پوشیده اند، بلندگوی مزار اعلام می‌کند هیاتی از پاکستانی‌ها برای سلام به سردار آمده اند اینجا همه می‌خواهند به فرمانده سلام دهند به سرداری که خود را فقط سرباز ولایت می دانست.

چه کسی به سردار گل داد
چه کسی به سردار گل داد

 محمدحسین هم کمی بی تاب است ، چادر مادر را گرفته و راهنمایی می‌کند ، انگار در عالم کودکانه  قبلا اینجا آمده باشد ، بلد راهمان می‌شود ، شاید هم از انبوه جمعیت می‌فهمد که دوستش آنجاست و من مبهوت راه رفتن شتابان او هستم بایک شاخه گل سرخ در دستش، درست مانند همان شاخه گل سرخی که در نماز عشق به سردار هدیه داده بود.

دوستش را که می یابد ، زانو می زند ، حالا می توان خوب چشمانش را دید ، چشمانی که آرام بر سنگ مزار سردار می گذرند و توان دل برداشتن از آن را ندارند و شاخه گل سرخش را این بار می گذارد  روی سنگی که بر تارکش نوشته شده است سرباز قاسم سلیمانی.

هوا از بوی حرم زینب ( س) لبریز شده است از بلندگو مزار شهدای کرمان صدای اذان می‌آید حی علی خیر العمل...

چه کسی به سردار گل داد

<div id="video-display-embed-code_11511868"><script type="text/JavaScript" src="https://www.yjc.ir/fa/news/play/embed/7271368/11511868?width=400&height=300"></script></div>
گزارش از سارا فرهمند راد
 
انتهای پیام/س

نظر شما