گروه سیاسی خبرگزاری فارس ــ احد شیرزاد: ملّت، دو هفته پرماجرا و پر افت و خیز را پشت سر گذاشته است و حالا زمان نتیجهگیری، جمعبندی و عبرتگیری از حوادث تلخ و شیرین این دوهفته است. باید قرائتی صحیح و یکدست از آنچه در این دو هفته کردیم و بر سر ما آمد، وجود داشته باشد و همه پای آن را امضاء کنیم.
برای همین، مردم برای گوشِ جان سپردن به خطبههای آقا، راهی مصلی تهران شدند.
برای کسانی که مثل من، که هم نمازجمعه تاریخی 29 خرداد رهبر انقلاب را تجربه کرده بودند هم نمازهای باشکوه عیدفطر را به آقا اقتدا کرده بودند، واضح بود که امروز روز دیگری است و نوع حضور، متفاوت است. این را بهمحض خروج از متروی شهید بهشتی و ورود به محوطه مصلی میشد حس کرد. ازدحام جمعیت در همان ورودی مصلی، اتفاقی بود که در سالهای اخیر کمتر دیده بودم.
تا قبل از رسیدن به گیتها، موردی که توجه را جلب میکرد، پیرمردی بود که هم پرچم مرگ بر آمریکا را در دست داشت هم وِرد مرگ بر آمریکا از زبانش نمیافتاد.
در گوشه،گوشه مصلی، تصاویر حاج قاسم سلیمانی چشم را مینواخت. حال و هوای نمازگزاران نیز متأثر از شهادت حاج قاسم سلیمانی بود. تصاویر سردار مقاومت در دست نمازگزاران گواه این مدعا بود.
با اینکه قاتلان سردار مقاومت، سیلی سختی در عینالاسد دریافت کرده بودند، امّا بغض انتقام هنوز در گلوی مردم وجود دارد. سربندهای سرخ «یا منتقم» نمازگزاران، بس معنادار بود.
درهای مصلی ساعت 9 باز شده بود و با اینکه هنوز به ساعت 10 نرسیده بودیم، اعلام شد ظرفیت شبستان مصلی تکمیل شده و برای حضور در مراسم بهسمت پشتبام مصلی حرکت کنید.
جمعیت زیادی در ورودی پشتبام مصلی منتظر عبور از بازرسیها بودند. در لابهلای شعارهای مرگ بر آمریکا و دعا برای سلامتی رهبر انقلاب، شوخطبعی یکی از سربازانی که بر بلندای داربست قرار داشت، لبخند را بر لب نمازگزاران نشاند. او که میخواست به نمازگزاران تذکر دهد تا وسایلی مانند چاقو را قبل از ورود به بازرسی، تحویل امانات دهند، گفت: «برادران سلاحها را تحویل دهید»!
به پشتبام مصلی که وارد شدیم، تازه ابعاد سرمای استخوانسوز را حس کردیم. تصور اینکه باید سه چهارساعت را در چنین هوایی سپری کنیم، سخت بود، امّا خوب میدانستیم که اتفاقاتی خواهد افتاد که سردی هوا را تبدیل به گرما و حرارت میکند.
مراسم رسماً شروع شد. پس از تلاوت قرآن، بلافاصله نوار یک سخنرانی پخش شد:
«شما آمریکاییها چه غلطی در این منطقه کردید؟... یادتان رفته به ما پیغام میدادید که وساطت کنید تا مجاهدان مقاومت، سربازان ما را مورد حمله قرار ندهند؟ مگر یادتان رفته است که برای سربازان خود در عراق، پوشک بزرگ تهیه میکردید؟ حالا امروز کشور ما را تهدید میکنید؟».
حاج قاسم بود که داشت برای نمازگزاران سخن میگفت. او حالا برای این مردم، حرفهای زیادی دارد و مردم هم خوب مشتاق شنیدن کلام سردار دلها. یاد تصنیف زیبای غلامرضا صنعتگر برایمان زنده میشود: «قاسم هنوز زندهست، قاسم هنوز اینجاست ...».
سید رضا نریمانی، پشت تریبون رفت. ستایشگر جوان اهلبیتعلیهمالسلام داغ هواپیمای مسافربری را به داغ حاج قاسم گره زد:
به خدا امتحان سختی بود، وسط این همه پریشانی
چه بگویم که در دل ما نیست داغشان کمتر از سلیمانی
نریمانی در ادامه بهخوبی نسبت به حواشی ایجادشده پس از سقوط هواپیما هشدار داد:
داغ اگر هست یادمان نرود، نقشه جبهه مقاوم چیست
خونِ همنوعِ ماست روی زمین، خوب دقت کنید قاتل کیست
گیرم آن اشتباه رخ داده، ما نباید که اشتباه کنیم
ما نباید سپیدی حق را با ذغال عَدو، سیاه کنیم
جبهه خصم را بکوب ولی جبهه بچههای خود را نه
ریشه خصم را ببُر اما، شاخصه زیر پای خود را نه
زلزله، سیل، جنگ، آبادی، امنیت، اقتدار، آرامش
هرکجا کار بر زمین مانده، هم سپاه آمده است هم ارتش
سوز سرما، حالا با دانههای پراکنده برف همراه شده بود. در چنین شرایطی داغ مادر و روضه در و دیوار، فضا را تغییر داد. حرارت اشک بر گونههای سرد نمازگزاران تهرانی، سردی هوا را به دست فراموشی سپرد.
نریمانی بهسراغ مسائل داخلی هم رفت و اشارهای ظریف نسبت به موضوع فساد در کشور داشت:
زخمها خوردهایم پی در پی
از مدیری که انقلابی نیست
ما علیه فساد جنگیدیم
باید این نکته را بهیاد آورد
انقلابِ امام سالم بود
انتخاب غلط، فساد آورد
اشعار سیاسی خطبه نمازجمعه، بار دیگر یاد حاج قاسم و لبخند زیبا و خاص وی را زنده میکند. آنجا که در مراسم نماز عیدفطر، خطاب به صفاولنشینان سروده میشود: «گر به یک نقد، رَوَد صبر و قَرارَت از دست / صف اول منشین، بین جماعت جا هست».
مدیحهسرایی که تمام شد، باز هم این حاج قاسم بود که برای نمازگزاران سخن میگفت: «ما باید بهدنبال اصول باشیم. اصل، جریانها و احزاب نیستند. اصول، طول و عرض گستردهای ندارد... اصل اساسی نگهدارنده نطام، ولی فقیه، این قرآن ناطق است...». پخش سخنان سردار دلها، سکوت را بر مصلی مستولی میکرد.
سرمای هوا در پشتبام مصلی، دندانها را بههم میکوفت و شانهها را بهلرزه درآورده بود. سرما در بدن جوان لاغراندامی که در صف جلوی ما قرار داشت، بیشتر رسوخ کرده بود. او چاره را در ایستادن و دویدن ثابت دیده بود تا شاید با این کار، گرما را جایگزین سرما کند.
تا پیش از حضور آقا در پشت تریبون، یک اتفاق زیبا رخ داد. مجری از نمازگزاران خواست تا دستها را درهم گره کنند و دعای وحدت سر دهند. لحظهای باشکوه و تاریخی رقم خورد.
خطبههای نماز شروع شد. همه میخواستند بدانند که آقا چه میخواهند بگویند. 8 سال بود نمازجمعهای از سوی رهبر انقلاب اقامه نشده بود. حال که پس از هیاهوی پس از سقوط هواپیما، رهبر، عزم نمازجمعه کردهاند، چه موضوعی را قرار است با مردم در میان بگذارند؟ برخی گمان میکردند آقا برای گلایه میآیند. عدهای تصور میکردند ناگفتههایی قرار است مطرح شود و... .
آقا به سراغ سوره ابراهیم رفتند و ماجرای حضرت موسی. سورهای مکّی که در شرایط اوج نبرد مسلمانان با دشمن نازل شده است.
برخلاف برخی پیشبینیها، نه گلایهای در کار بود و نه عیان کردن رازی افشا نشده از سوی رهبری. بلکه آقا، در ستایش مقاومت و ایستادگی ملّت ایران در حال زمینهسازی برای اعطای 2 نشان به آنان بودند: «صبّار» و «شکور». دو صفتی که به فرموده قرآن، هرگاه قومی از آنها بهرهمند بودند باید ایّامالله را به آنها یادآور شد. حال آقا پس از اعطای دو نشان صبّار و شکور به ملّت ایران، 2 یومالله جدید را در تقویم جمهوری اسلامی ایران ثبت میکنند: نخست، تشییع میلیونی سردار سلیمانی و سپس موشکباران پایگاههای آمریکایی توسط سپاه.
اینجا همان نقطهای بود که سخنان آقا، بهوجدم آورد: «آن روزی هم که موشکهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی پایگاه آمریکایی را درهم کوبید، یکی از ایّامالله است».
آقا پس از تعیین وزن برای دو حادثه تشییع پیکر سردار دلها و موشکباران پایگاه آمریکا، سراغ حادثه سقوط هواپیما میروند. حادثهای که آقا میگویند دل ما را حقیقتاً سوزانید. با این حال، روشن شدن برخی ابهامات و نیز لزوم پیشگری از تکرار چنین حادثهای، جان کلام رهبری درباره سقوط هواپیما را تشکیل میدهد.
حالا دیگر میشود فهمید که از کدام زاویه باید به حوادث اخیر نگریست و به هرکدام چقدر وزن داد.
تصویر رئیسجمهور که از مانیتورهای مصلی پخش میشود، همهمه در بین نمازگزاران بالا میگیرد. اینکه با خود چه میگفتند، مشخص نبود.
خطبهها که بهپایان رسید، پس از اقامه نماز، سیل جمعیتی که در حال ترک مصلی بود، تماشایی بود. به ویژگی منحصربهفرد جامعه ایرانی میاندیشیدم. اینکه حضور خیابانی و همیشگی مردم در هیچ کشوری رخ نمیدهد. هنوز چند روز از حضور میلیونی مردم در تشییع پیکر سردار پرافتخار اسلام نگذشته بود که بار دیگر حضوری میلیونی رقم خورد. این مردم چگونه نشان دهند که حضورشان، اتفاقی و موردی نیست؟ بهراستی که همیشهدرصحنه بودن با خون مردم عجین است.
آری، ملّت ایران به کلاس بالاتری راه یافته و رهبر به آنها صله میدهد: «شما ملّت صبّار و شکور هستید».
انتهای پیام/
نظر شما