خرداد: سید عباس عظیمی مدیرعامل موسسه هنرمندان پیشکسوت خبر درگذشت ریاحی بازیگر پیشکوست سینما و تلویزیون را تایید کرد.
زندگینامه شهلا ریاحی
شهلا ریاحی متولد ۱۸ شهریور ۱۳۰۵ برابر با ۸ سپتامبر ۱۹۲۶ در شهر تهران بود. وی تحصیلات خود را تا سیکل ادامه داد و در سن ۱۷ سالگی بنا به خواست و راهنمایی همسرش اسماعیل ریاحی که خود از شیفتگان تئاتر بود به صحنه (تئاتر تهران) راه یافت و برای اولین بار شادروان معزالدیوان فکری در نمایشنامهای به نام «سیاست هارونالرشید» نقش اول دختر نمایش را به او داد. او با کار سوم و چهارم در دنیای محدود تئاتر آن زمان به عنوان بازیگری محبوب و سرشناس مورد توجه قرار گرفت.
او سینمای حرفهای را سال ۱۳۳۰ با فیلم «خوابهای طلایی» به کارگردانی معزالدیوان فکری تجربه کرد. ریاحی سال ۱۳۳۵ فیلم «مرجان» را کارگردانی کرد و به این ترتیب نام اولین زن کارگردان سینمای ایران را به خود اختصاص داد.
او همسر مرحوم اسماعیل ریاحی (کارگردان قدیمی سینما) است و دارای دو فرزند (یک دختر و یک پسر) است.
گفتگو با شهلا ریاحی، بازیگر قدیمی سینمای ایران
چطور شد به عرصه هنر پا گذاشتید و مشوق اصلیتان برای پاگذاشتن به این عرصه چه کسی بود؟
۱۷سال بیشتر نداشتم که به درخواست و راهنمایی همسرم مرحوم «اسماعیل» ریاحی که خود از شیفتگان تئاتر بود، به صحنه تئاتر راه یافتم. حدود سال ۱۳۲۳ بود. برای نخستین بار شادروان معز دیوان فکری در نمایشنامهای به نام «سیاست هارونالرشید» نقش اول را به من محول کرد. این کار با استقبال بسیاری روبهرو شد و همین باعث شد که بعدها یعنی در کار بعدیام بهعنوان بازیگر سرشناس مورد توجه قرار بگیرم.
در سال ۱۳۳۰ با فیلم خوابهای طلایی وارد سینما شدم. پس از آن وارد رادیو شدم و برای ۱۴سال در نمایشنامههای رادیویی در نقش بازیگر و کارگردان مشغول بودم. سال ۱۳۳۵ هم اولین فیلمم به نام «مرجان» را کارگردانی کردم که به عنوان اولین کارگردان زن ایرانی شناخته میشوم.
وقتی فیلم خودتان را میساختید چه احساسی داشتید؟
این احساس که باید همه توان هنری و تجربههایم را کنار هم قرار دهم تا حق مطلب ادا شود حتی برای انتخاب موسیقی فیلم، به قدری موسیقی گوش کردم و با وسواس به این قضیه نگاه میکردم تا کار خوب از آب در بیاید.
خانوادهتان با ورود شما به دنیای هنر مخالف نبودند؟
درباره حضورم خاطره جالبی دارم! پدرم قبل از فوت خواب میبیند که نوزادش را در دستانش گرفته و ناگهان نوزاد به آسمان میرود. فردای آن روز پدرم خواب را اینطور تعبیر میکند: «نوزادی که به دنیا آمده، یا میمیرد یا مشهور میشود.
زمانی که وارد عرصه سینما شدم، همه خانوادهام سیاه پوشیدند و گفتند قدرتزمان مرده و دیگر برای ما وجود ندارد! اصلا برای آنها ورود زن به عرصه هنر، غیرقابل قبول بود و تا این حد از کاری که کردم بدشان میآمد.
شاخصترین نمایشهای تئاتر شما کدامها بودند؟
من در بیش از شصت نمایشنامه که در تمام آنها نقش اول را داشتم ایفای نقش کردم که خانم کاملیا، رومئو و ژولیت، تاجر ونیزی، خسیس، آخرین لحظه، پیچ خطرناک و مکافات نمونهای از آنهاست.
به نظر خودتان بهترین کارتان در زمینه بازیگری، کدام فیلم است؟
جاده مرگ، درشکه چی، خانه خراب و مرگ پلنگ را از میان کارهایم خیلی دوست داشتم.
خانم ریاحی چرا همیشه نقش مادرهای مهربان را بازی میکردید و هیچوقت نقش منفی نداشتید؟
مرحوم ریاحی همیشه به من میگفت نقشهایت را با دقت انتخاب کن چرا که این نقشها در ذهن مردم نقش میبندد و باعث محبوبیت یا تنفر مردم از تو میشوند. اگر نقش منفی برای بازی به من پیشنهاد میشد اصلا قبول نمیکردم.
چقدر از خودتان و فعالیتهای هنریتان راضی هستید؟
خوشحالم که توانستهام با بیش از ۶۰سال فعالیت هنری در عرصه تئاتر، سینما، رادیو و تلویزیون دین خود را به جامعه هنری ایران ادا کنم. من دختر کوچکی بودم که وارد سینما شدم و این مردم بودند که نام من را بزرگ کردند. امروز هستم شاید فردا نباشم، اما هر چه دارم از مردم است و مردم بودند که شهلا ریاحی را ساختند.
در شرایط برابر، اولویت را به کدام میدادید؛ کار یا خانواده؟
عشق به خانواده و عشق به هنر دو دغدغه اصلی من در زندگی بودهاند که البته عشق به خانواده را با هیچ چیزی عوض نکردهام. مرحوم ریاحی همه زندگی من بود و اگر از من چیزی میخواست با رضایت خاطر قبول میکردم حتی اگر از من میخواست از هنر دست بردارم که البته اینگونه نبوده و او همیشه یکی از حامیان من در زندگی بود.
فکر میکنید جایگاه و سطح واقعی هنر ایرانی بهویژه سینما و تئاتر در مقایسه با دیگر کشورها چگونه است؟
با توجه به آن چیزهایی که میبینم فکر میکنم در سالهای اخیر با دستیابی به تحصیلات و مطالعات بسیاری که در این زمینه صورت گرفته، سینما و تئاتر شاهد شکوفایی و رشد بسیاری بوده و به جرات میتوان گفت این دو هنر از تحول چشمگیری تا حد جهانی شدن برخوردار شدهاند.
آیا تا به حال هنرمندان دیگر نظرشان را درباره شما و فعالیت هنریتان بیان کردهاند؟
همه هنرمندان همواره به من لطف داشتند و جز محبت و تمجید از آنها چیزی نشنیدهام.
وقتی به جوانی و گذشته خود بر میگردید چه احساسی دارید؟ احساس رضایت میکنید از کارهایی که تا به حال انجام دادهاید؟
من با این عکسها که به در و دیوار زدهام زندگی میکنم. بارها با آنها حرف زدهام. به هر کدام که نگاه میکنم خاطرهای از سالهای جوانی در ذهنم نقش میبندد، اما افسوس که خیلی زود گذشت. البته این تنها برای من نیست قاعده زندگی همین است. پیر که میشوی، حسرت روزهای جوانی را میخوری.
دلتان برای دنیای تلویزیون و سینما تنگ نشده است؟
سالهای زیادی از عمرم را در سینما، تئاتر و تلویزیون گذراندهام. معلوم است که دلم تنگ میشود. من ۶۰ سال با سینما زندگی کردهام. اما دیگر پیر شدهام و حالا نوبت جوانهاست که خود را نشان بدهند.
شهلا ریاحی که مدتها در بیرون از خانه درخشید، الان در خانه چه میکند؟
با فوت همسرم خیلی چیزها را از دست دادم، اما این تقدیر همه ماست. بیشتر وقتم را در خانه میگذرانم و جدول حل میکنم و تلویزیون میبینم.
شهلا ریاحی سینمای حرفهای را سال ۱۳۳۰ با فیلم «خوابهای طلایی» تجربه کرد
از زندگی مشترکتان با مرحوم اسماعیل ریاحی برایمان بگویید.
اسماعیل همه دنیای من بود. وقتی با هم ازدواج کردیم من ۱۴ سالم بود. با هم بزرگ شدیم. او هم سنی نداشت. فقط ۲۰ سالش بود. من هر چه در زندگی دارم از اوست، فعالیت هنریام همه و همه را از او دارم. همسرم همیشه به من میگفت نقشهای مثبت را بازی کن، چون خودش همیشه مثبت و خوب بود.
کار من این روزها نشستن و انتظار برای پیوستن به اوست. قرار بود هفتادمین سالگرد ازدواجمان را در کتاب گینس به عنوان هنرمندانی که رکورد بیشترین عمر زندگی مشترکشان را با هم بودند ثبت کنیم.
شهلا ریاحی همسر مرحوم اسماعیل ریاحی (کارگردان قدیمی سینما) است
در سالهای فعالیت هنریتان با رادیو هم همکاری داشتید؟
بین سالهای ۱۳۳۵ تا ۱۳۴۹ علاوه بر تئاتر و سینما، چند نمایشنامه رادیویی را کارگردانی کردم. اما بعد از آن درگیر تلویزیون و سینما شدم و دیگر وقت همکاری نداشتم.
خانم ریاحی چه چیز شما را خیلی آزار میدهد؟
دروغ، حسد و نامهربانی. همیشه به فرزندانم میگویم هیچ چیز جای مهر و محبت را نمیگیرد. دروغ نگوییم تا دروغ نشنویم و حسد نورزیم تا به ما حسد نورزند.
نصیحت شما به بازیگران جوانی که تازه پا به این عرصه گذاشتهاند چیست؟
هنر بسیار شیرین است، اما نباید در آن غرق شد. جوانان نباید به خودشان غره شوند و خود و زندگی شان را وقف هنر کنند. باید بیاموزند و برای مفید بودن تلاش کنند، اما همه زندگی این نیست بلکه در زندگی چیزهای زیباتری نیز وجود دارد.
شهلا ریاحی سال ۱۳۳۵ فیلم «مرجان» را کارگردانی کرد و اولین زن کارگردان سینمای ایران شد
∎
به گزارش خرداد ،قدرت زمان وفادوست معروف به شهلا ریاحی (زاده ۱۳۰۵ خورشیدی در تهران) بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون است وی اولین کارگردان زن در تاریخ سینمای ایران (با کارگردانی فیلم مرجان در سال ۱۳۳۵) است. وی همسر اسماعیل ریاحی کارگردان سینما است.
شهلا ریاحی
نام اصلی: قدرت زمان وفادوست
زمینه فعالیت: سینما و تلویزیون و تئاتر
تولد: ۱۸ شهریور ۱۳۰۵ در تهران
محل زندگی: تهران
ملیت: ایرانی
پیشه: بازیگر و کارگردان
سالهای فعالیت: ۱۳۳۰-۱۳۷۹
همسر: اسماعیل ریاحی
شهلا ریاحی
نام اصلی: قدرت زمان وفادوست
زمینه فعالیت: سینما و تلویزیون و تئاتر
تولد: ۱۸ شهریور ۱۳۰۵ در تهران
محل زندگی: تهران
ملیت: ایرانی
پیشه: بازیگر و کارگردان
سالهای فعالیت: ۱۳۳۰-۱۳۷۹
همسر: اسماعیل ریاحی
زندگینامه شهلا ریاحی
شهلا ریاحی متولد ۱۸ شهریور ۱۳۰۵ برابر با ۸ سپتامبر ۱۹۲۶ در شهر تهران بود. وی تحصیلات خود را تا سیکل ادامه داد و در سن ۱۷ سالگی بنا به خواست و راهنمایی همسرش اسماعیل ریاحی که خود از شیفتگان تئاتر بود به صحنه (تئاتر تهران) راه یافت و برای اولین بار شادروان معزالدیوان فکری در نمایشنامهای به نام «سیاست هارونالرشید» نقش اول دختر نمایش را به او داد. او با کار سوم و چهارم در دنیای محدود تئاتر آن زمان به عنوان بازیگری محبوب و سرشناس مورد توجه قرار گرفت.
او سینمای حرفهای را سال ۱۳۳۰ با فیلم «خوابهای طلایی» به کارگردانی معزالدیوان فکری تجربه کرد. ریاحی سال ۱۳۳۵ فیلم «مرجان» را کارگردانی کرد و به این ترتیب نام اولین زن کارگردان سینمای ایران را به خود اختصاص داد.
او همسر مرحوم اسماعیل ریاحی (کارگردان قدیمی سینما) است و دارای دو فرزند (یک دختر و یک پسر) است.
گفتگو با شهلا ریاحی، بازیگر قدیمی سینمای ایران
چطور شد به عرصه هنر پا گذاشتید و مشوق اصلیتان برای پاگذاشتن به این عرصه چه کسی بود؟
۱۷سال بیشتر نداشتم که به درخواست و راهنمایی همسرم مرحوم «اسماعیل» ریاحی که خود از شیفتگان تئاتر بود، به صحنه تئاتر راه یافتم. حدود سال ۱۳۲۳ بود. برای نخستین بار شادروان معز دیوان فکری در نمایشنامهای به نام «سیاست هارونالرشید» نقش اول را به من محول کرد. این کار با استقبال بسیاری روبهرو شد و همین باعث شد که بعدها یعنی در کار بعدیام بهعنوان بازیگر سرشناس مورد توجه قرار بگیرم.
در سال ۱۳۳۰ با فیلم خوابهای طلایی وارد سینما شدم. پس از آن وارد رادیو شدم و برای ۱۴سال در نمایشنامههای رادیویی در نقش بازیگر و کارگردان مشغول بودم. سال ۱۳۳۵ هم اولین فیلمم به نام «مرجان» را کارگردانی کردم که به عنوان اولین کارگردان زن ایرانی شناخته میشوم.
وقتی فیلم خودتان را میساختید چه احساسی داشتید؟
این احساس که باید همه توان هنری و تجربههایم را کنار هم قرار دهم تا حق مطلب ادا شود حتی برای انتخاب موسیقی فیلم، به قدری موسیقی گوش کردم و با وسواس به این قضیه نگاه میکردم تا کار خوب از آب در بیاید.
خانوادهتان با ورود شما به دنیای هنر مخالف نبودند؟
درباره حضورم خاطره جالبی دارم! پدرم قبل از فوت خواب میبیند که نوزادش را در دستانش گرفته و ناگهان نوزاد به آسمان میرود. فردای آن روز پدرم خواب را اینطور تعبیر میکند: «نوزادی که به دنیا آمده، یا میمیرد یا مشهور میشود.
زمانی که وارد عرصه سینما شدم، همه خانوادهام سیاه پوشیدند و گفتند قدرتزمان مرده و دیگر برای ما وجود ندارد! اصلا برای آنها ورود زن به عرصه هنر، غیرقابل قبول بود و تا این حد از کاری که کردم بدشان میآمد.
شاخصترین نمایشهای تئاتر شما کدامها بودند؟
من در بیش از شصت نمایشنامه که در تمام آنها نقش اول را داشتم ایفای نقش کردم که خانم کاملیا، رومئو و ژولیت، تاجر ونیزی، خسیس، آخرین لحظه، پیچ خطرناک و مکافات نمونهای از آنهاست.
به نظر خودتان بهترین کارتان در زمینه بازیگری، کدام فیلم است؟
جاده مرگ، درشکه چی، خانه خراب و مرگ پلنگ را از میان کارهایم خیلی دوست داشتم.
خانم ریاحی چرا همیشه نقش مادرهای مهربان را بازی میکردید و هیچوقت نقش منفی نداشتید؟
مرحوم ریاحی همیشه به من میگفت نقشهایت را با دقت انتخاب کن چرا که این نقشها در ذهن مردم نقش میبندد و باعث محبوبیت یا تنفر مردم از تو میشوند. اگر نقش منفی برای بازی به من پیشنهاد میشد اصلا قبول نمیکردم.
چقدر از خودتان و فعالیتهای هنریتان راضی هستید؟
خوشحالم که توانستهام با بیش از ۶۰سال فعالیت هنری در عرصه تئاتر، سینما، رادیو و تلویزیون دین خود را به جامعه هنری ایران ادا کنم. من دختر کوچکی بودم که وارد سینما شدم و این مردم بودند که نام من را بزرگ کردند. امروز هستم شاید فردا نباشم، اما هر چه دارم از مردم است و مردم بودند که شهلا ریاحی را ساختند.
در شرایط برابر، اولویت را به کدام میدادید؛ کار یا خانواده؟
عشق به خانواده و عشق به هنر دو دغدغه اصلی من در زندگی بودهاند که البته عشق به خانواده را با هیچ چیزی عوض نکردهام. مرحوم ریاحی همه زندگی من بود و اگر از من چیزی میخواست با رضایت خاطر قبول میکردم حتی اگر از من میخواست از هنر دست بردارم که البته اینگونه نبوده و او همیشه یکی از حامیان من در زندگی بود.
فکر میکنید جایگاه و سطح واقعی هنر ایرانی بهویژه سینما و تئاتر در مقایسه با دیگر کشورها چگونه است؟
با توجه به آن چیزهایی که میبینم فکر میکنم در سالهای اخیر با دستیابی به تحصیلات و مطالعات بسیاری که در این زمینه صورت گرفته، سینما و تئاتر شاهد شکوفایی و رشد بسیاری بوده و به جرات میتوان گفت این دو هنر از تحول چشمگیری تا حد جهانی شدن برخوردار شدهاند.
آیا تا به حال هنرمندان دیگر نظرشان را درباره شما و فعالیت هنریتان بیان کردهاند؟
همه هنرمندان همواره به من لطف داشتند و جز محبت و تمجید از آنها چیزی نشنیدهام.
وقتی به جوانی و گذشته خود بر میگردید چه احساسی دارید؟ احساس رضایت میکنید از کارهایی که تا به حال انجام دادهاید؟
من با این عکسها که به در و دیوار زدهام زندگی میکنم. بارها با آنها حرف زدهام. به هر کدام که نگاه میکنم خاطرهای از سالهای جوانی در ذهنم نقش میبندد، اما افسوس که خیلی زود گذشت. البته این تنها برای من نیست قاعده زندگی همین است. پیر که میشوی، حسرت روزهای جوانی را میخوری.
دلتان برای دنیای تلویزیون و سینما تنگ نشده است؟
سالهای زیادی از عمرم را در سینما، تئاتر و تلویزیون گذراندهام. معلوم است که دلم تنگ میشود. من ۶۰ سال با سینما زندگی کردهام. اما دیگر پیر شدهام و حالا نوبت جوانهاست که خود را نشان بدهند.
شهلا ریاحی که مدتها در بیرون از خانه درخشید، الان در خانه چه میکند؟
با فوت همسرم خیلی چیزها را از دست دادم، اما این تقدیر همه ماست. بیشتر وقتم را در خانه میگذرانم و جدول حل میکنم و تلویزیون میبینم.
شهلا ریاحی سینمای حرفهای را سال ۱۳۳۰ با فیلم «خوابهای طلایی» تجربه کرد
از زندگی مشترکتان با مرحوم اسماعیل ریاحی برایمان بگویید.
اسماعیل همه دنیای من بود. وقتی با هم ازدواج کردیم من ۱۴ سالم بود. با هم بزرگ شدیم. او هم سنی نداشت. فقط ۲۰ سالش بود. من هر چه در زندگی دارم از اوست، فعالیت هنریام همه و همه را از او دارم. همسرم همیشه به من میگفت نقشهای مثبت را بازی کن، چون خودش همیشه مثبت و خوب بود.
کار من این روزها نشستن و انتظار برای پیوستن به اوست. قرار بود هفتادمین سالگرد ازدواجمان را در کتاب گینس به عنوان هنرمندانی که رکورد بیشترین عمر زندگی مشترکشان را با هم بودند ثبت کنیم.
شهلا ریاحی همسر مرحوم اسماعیل ریاحی (کارگردان قدیمی سینما) است
در سالهای فعالیت هنریتان با رادیو هم همکاری داشتید؟
بین سالهای ۱۳۳۵ تا ۱۳۴۹ علاوه بر تئاتر و سینما، چند نمایشنامه رادیویی را کارگردانی کردم. اما بعد از آن درگیر تلویزیون و سینما شدم و دیگر وقت همکاری نداشتم.
خانم ریاحی چه چیز شما را خیلی آزار میدهد؟
دروغ، حسد و نامهربانی. همیشه به فرزندانم میگویم هیچ چیز جای مهر و محبت را نمیگیرد. دروغ نگوییم تا دروغ نشنویم و حسد نورزیم تا به ما حسد نورزند.
نصیحت شما به بازیگران جوانی که تازه پا به این عرصه گذاشتهاند چیست؟
هنر بسیار شیرین است، اما نباید در آن غرق شد. جوانان نباید به خودشان غره شوند و خود و زندگی شان را وقف هنر کنند. باید بیاموزند و برای مفید بودن تلاش کنند، اما همه زندگی این نیست بلکه در زندگی چیزهای زیباتری نیز وجود دارد.
شهلا ریاحی سال ۱۳۳۵ فیلم «مرجان» را کارگردانی کرد و اولین زن کارگردان سینمای ایران شد
فیلمشناسی
سینمایی
فیلم سینمایی | فیلم سینمایی | فیلم سینمایی |
دعوت به شام (۱۳۷۹) | بچههای طلاق (۱۳۶۸) | فردای باشکوه (۱۳۴۶) |
بادامهای تلخ (۱۳۷۸) [حضور افتخاری] | رانده شده (۱۳۶۸) | میلیونرهای گرسنه (۱۳۴۶) |
چشم عقاب (۱۳۷۷) | زمان از دست رفته (۱۳۶۸) | بیست سال انتظار (۱۳۴۵) |
فرار از جهنم (۱۳۷۵) | مرگ پلنگ (۱۳۶۸) | گدایان تهران ( ۱۳۴۵ ) |
سلام به انتظار (۱۳۷۴) | در مسیر تندباد (۱۳۶۷) | جهان پهلوان (۱۳۴۵) |
انتهای قدرت (۱۳۷۳) | گلنار (۱۳۶۷) | شارلاتان (۱۳۴۵) |
تحفه هند (۱۳۷۳) | پرستار شب (۱۳۶۶) | شیطان در میزند (۱۳۴۳) |
حالا چه شود! (۱۳۷۳) | پرنده کوچک خوشبختی (۱۳۶۶) | جاده مرگ (۱۳۴۲) |
رویای نیمه شب تابستان (۱۳۷۳) | گل مریم (۱۳۶۶) |
عروس دهکده (۱۳۴۱) |
عروسی خون (۱۳۷۳) | خانه خراب (۱۳۵۴) | عشق بزرگ (۱۳۴۰) |
مرضیه (۱۳۷۳) | پسرخوانده (۱۳۵۲) | مرغابی سرخکرده (۱۳۴۰) |
میخواهم زنده بمانم (۱۳۷۳) | سراب (۱۳۵۲) | عروسک پشت پرده (۱۳۳۹) |
بدل (۱۳۷۲) | صخره سیاه (۱۳۵۲) | آفت زندگی یا مرفین (۱۳۳۹) |
بیتو هرگز (۱۳۷۲) | حکیم باشی (۱۳۵۱) | بوسه مادر (۱۳۳۵) |
چشمهایم برای تو (۱۳۷۱) | خاطرخواه (۱۳۵۱) | مرجان (۱۳۳۵) [کارگردان و بازیگر] |
دلاوران کوچه دلگشا (۱۳۷۱) | آسمون بی ستاره (۱۳۵۰) | برای تو (۱۳۳۴) |
رابطه پنهانی (۱۳۷۱) | درشکهچی (۱۳۵۰) | چهره آشنا (۱۳۳۲) |
دلشدگان (۱۳۷۰) | دلهای بیآرام (۱۳۵۰) | دختر چوپان (۱۳۳۲) |
دیدار در استانبول (۱۳۷۰) | شاطر عباس (۱۳۵۰) | دختر سر راهی (۱۳۳۲) |
راه و بیراه (۱۳۷۰) | شب عروسی (۱۳۵۰) | گناهکار (۱۳۳۲) |
تیغ آفتاب (۱۳۶۹) | بهشت دور نیست ( ۱۳۴۸ ) |
نیمه راه زندگی (۱۳۳۲) |
دو فیلم با یک بلیت (۱۳۶۹) | بهرام شیردل (۱۳۴۷) |
دزد عشق (۱۳۳۱) |
خوابهای طلایی (۱۳۳۰) | یک نگاه (۱۳۳۱) |
تلویزیونی
سال | نام | سمت | کارگردان | توضیحات |
۱۳۸۲ | مهمانپذیر طوبی | بازیگر مهمان | منوچهر پوراحمد | در نوروز ۱۳۸۳ از شبکه ۱ پخش شد. |
۱۳۸۰-۱۳۸۱ | لحظه قاصدک | بازیگر | ایرج حبشی | از برنامه کودک و نوجوان شبکه ۲ پخش شد. |
۱۳۷۹ | یک میهمان | بازیگر | حسن هدایت | تهیه شده برای شبکه جهانی سحر |
؟ | این خانه قشنگ است | بازیگر | حسین کامران | اواسط دهه هفتاد از «سیمای خانواده» پخش میشد. |
؟ | قوهای سپید | بازیگر | داریوش جهانگیری | در نیمه دوم دهۀ ۷۰ از برنامه «سیمای خانواده» پخش می شد. |
۱۳۷۶ | قصههای چهار فصل | بازیگر | ؟ | شبکه ۱ |
۱۳۷۵ | فروشگاه | بازیگر | احمد بهبهانی | شبکه ۳ |
۱۳۷۵ | جدال بیحاصل | بازیگر | مسعود رشیدی | از برنامه «سینمای خانواده» پخش میشد. |
۱۳۷۴ | جای خالی دریا | بازیگر | هوشنگ توکلی | |
۱۳۷۴ | بر سر دوراهی | بازیگر | مجید بهشتی | |
۱۳۷۴ | آتیه | بازیگر | رضا صفایی | شبکه ۱ |
۱۳۷۴ | درد پنهان | بازیگر | ؟ | هر روز ظهر، از برنامه سیمای خانواده پخش می شد. |
۱۳۷۴ | مجموعه «قصه شب سیما» | بازیگر | مسعود فروتن | بازی در اپیزود «خانه عشق» - شبکه ۱ |
۱۳۷۳ | خانه در آتش | بازیگر | علی نقیلو | شبکه ۱ |
۱۳۷۳ | همسران | بازیگر مهمان | بیژن بیرنگ مسعود رسام |
شبکه ۲ |
۱۳۷۲ | همسایهها | بازیگر | حسن فتحی | شبکه ۲ |
۱۳۷۲ | سنگ و شیشه | بازیگر | جمشید حیدری | شبکه ۲ |
۱۳۷۱ | بیا تا گل برافشانیم | بازیگر | خسرو ملکان | |
۱۳۷۰ | این خانه دور است | بازیگر | بیژن بیرنگ مسعود رسام |
شبکه ۲ |
۱۳۶۸ | ازدواج پرماجرا | بازیگر | منوچهر پوراحمد | در نوروز ۱۳۶۹ از شبکه ۱ پخش شد. |
۱۳۶۸ | چراغ خانه | بازیگر | منوچهر پوراحمد | شبکه ۱ |
۱۳۶۷ | بخش چهار جراحی | بازیگر | مسعود فروتن | |
۱۳۶۵ | در خانه | بازیگر | بیژن بیرنگ مسعود رسام |
شبکه ۲ در نقش «عزیز خانم» |
۱۳۵۶ | ایتالیا ایتالیا | بازیگر | نوذر آزادی | در نقش «انور زمان» |
نظر شما