به گزارش خبرنگار حوزه رادیو و تلویزیون گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، شوهرعمه جدی و اخموی سریال «سمندون» و آقاجون دنیادیده و دلسوز «خانه سبز» دو تصویر ماندگار از داریوش اسدزاده برای بینندگان تلویزیون در دهه هفتاد است. اغلب مخاطبان این دو سریال که اولی در بهار سال 1374 و دومی در پاییز 1375 پخش شد، از سابقه کاری این هنرمند موسپیدکرده باخبر بودند. بازیگری که امروز و در سن 96 سالگی پس از مدتها تحمل بیماری و عوارض کهولت سن درگذشت.
داریوش اسدزاده در آذرماه سال 1302 در کرمانشاه به دنیا آمد. پدر او از افسران ارتش تازهتأسیس آن دوران بود و به همین واسطه اسدزاده که فرزند اول خانواده هم بود تا پنج سالگی در کرمانشاه به سر برد و پس از آن به همراه خانواده به تهران بازگشت. پس از پایان تحصیلات مقدماتی وارد دانشکده بازرگانی و دارایی شد و در امتداد همین رشته تحصیلی در 21 سالگی به استخدام وزارت دارایی در آمد.
زندهیاد اسدزاده از همان دوران کودکی و با تماشای تئاترهایی که به همراه خانوادهاش میرفت به هنر علاقهمند شد. او که در سنین نوجوانی و جوانی هم پیگیر حضور در صحنه تئاتر بود و هم دستی بر آتش موسیقی داشت و ساز ویولن را با مهارت مینواخت، با مخالف شدید پدرش مواجه شد. پدری که دوست داشت داریوش جوان همچون او وارد نظام شده و درجات ترقی را در نه در صحنه تئاتر که در صفوف ارتش طی کند.
داریوش اسدزاده برای جلب رضایت پدرش به دانشگاه رفت و همزمان در هنرستان هنرپیشگی زیر نظر سید علی نصر به یادگیری فنون تئاتر پرداخت. بعد از مدتی برای بازی در نمایشنامههای رادیویی که توسط فضلالله بایگان اجرا میشد، به رادیو رفت. پدرش با آنکه بهشدت با این موضوع مخالف بود بهتدریج و با دیدن شور و اشتیاق اسدزاده به ادامه این مسیر راضی شد.
اسدزاده خود در گفتگویی درباره آن دوران میگوید: من در سال ۱۳۲۰ به هنرستان رفتم. علتش هم این بود که به کار تئاتر علاقه زیادی داشتم البته تئاتر حرفهای را خیلی خوب نمیشناختم و آن را از سیاهبازی شناخته بودم. یادم هست که پدرم من را برای تماشای سیاهبازی میبرد و به این ترتیب این امر باعث علاقه و عشق من به تئاتر شد.
وی در ادامه گفته است: در تئاتر با افرادی مثل عبدالحسین نوشین و محمدعلی جعفری و مصطفی اسکویی کار کردم. من ۳۰ سال در «تئاتر تهران» ماندم. از سیاهلشگری شروع کردم تا کارگردانی و نویسندگی هم پیش رفتم. در ابتدا دکور را رنگ میکردیم، زمین صحنه را هم تمیز میکردیم و هر کاری از دستمان بر میآمد انجام میدادیم. در واقع بعد از ظهرها سر تمرین میرفتیم، شب هم بعد از اجرا دکور را میساختیم و در این مسیر عشق بود که ما را به انجام این کار وا میداشت. به هر جهت کار را از اینجا شروع کردیم و از هنرپیشههای اول آن زمان بودیم. تا سال ۱۳۲۷ که کار سینما برای من شروع شد.
اسدزاده در دهههای 30 و 40 به عنوان بازیگر، نویسنده و کارگردان آثار فراوانی را در تئاتر نصر اجرا کرد.او در ادامه در دهه 40 و 50 شمسی در بیش از پنجاه فیلم سینمایی ایفای نقش کرد.
او در سال 1355 ایران را ترک کرد و پس از یک دهه به کشور بازگشت. او در این سالها به دنبال ادامه فعالیت در حوزه تئاتر بود، اما دست تقدیر وی را به قاب تلویزیون و ایفای نقش در سریال «سمندون» به کارگردانی ناصر هاشمی کشاند؛ سریالی با لوکیشن و بازیگرانی ثابت و البته یک شخصیت فانتزی به یاد ماندنی به نام «سمندون» که از دل افسانهها آمده بود.
نقش مقابل او در سریال «سمندون» را زندهیاد حمیده خیرآبادی بازی میکرد. اسدزاده یک سال بعد و در سریال «خانه سبز» نیز در کنار حمیده خیرآبادی و جمع دیگری از بازیگران در سریال پربیننده آن سالها یعنی «خانه سبز» ایفای نقش کرد. او این بار هم شخصیت مرد مسن خانواده را بازی کرد، اما با این تفاوت که قصه «خانه سبز» و ساختار پویای آن در کنار دیالوگهای فراوان، دست اسدزاده را برای نقشآفرینی بیشتر باز کرد. به این ترتیب اسدزاده نهتنها از بازیگرانی همچون خسرو شکیبایی، رامبد جوان، مهرانه مهینترابی و آتنه فقیهنصیری عقب نماند بلکه توانست سیمایی جذاب و ماندگار از پدربزرگی مهربان را ارائه کند. سکانسهای گفتگوهای او با همسرش (حمیده خیرآبادی) که با دیالوگهای شیرین و موسیقی دلنشین بهرام دهقانیار همراه میشد، از خاطر مخاطبان نرفته است.
اسدزاده در سالهای بعد هم در فیلمها و سریالهای زیادی بازی کرد. او در این آثار عموماً همان نقشهای همیشگی را بازی میکرد. یعنی یا نماینده پدربزرگهای شیرینزبان و دلسوز بود و یا شخصیتی مقتدر، اخمو و اندکی بداخلاق؛ با این همه او هر هر دو گونه این شخصیتها را استادانه از کار در میآورد. بازی متفاوت او در فیلم سینمایی «قلادههای طلا» و در نقش یک از مهرههای اپوزیسیون خرابکار ساکن ایران نشان داد که این هنرمند پیشکسوت جنبههای نادیده فراوانی را در بازیگری خود داشته و منتظر مجالی برای عرضه آنها بوده است.
اسدزاده از اواخر دهه 80 کمکارتر شد و بیشتر به حوزه پژوهش و تألیف روی آورد که حاصل آن سه کتاب «برگهای خواندنی»، «تماشاخانه تهران»، «سیری در تاریخ تئاتر ایران» بود. آثاری که اگر چه شاید از روشهای علمی پژوهش پیروی نمیکرد اما به دلیل این که راوی آن شاهد زنده تاریخ تئاتر ایران است، اعتبار ویژهای برای علاقهمندان به این حوزه دارد.
از دیگر آثار مهم او میتوان به بازی در فیلم کوتاه دایره (۱۳۷۷)، اثر محمد شیروانی و برگزیده منتقدان بینالمللی جشنواره کن در ۱۹۹۹، اشاره کرد. «حکایت دریا» به کارگردانی بهمن فرمانآرا و «نیوکاسل» به کارگردانی محسن قصابیان آخرین تجربههای حضور زندهیاد اسدزاده بر پرده نقرهای است؛ «شکلاتی»، «50 کیلو آلبالو»، «یتیمخانه ایران»، «روز شیطان»، «همسر»، «بلوف»، «دو نیمه سیب» و «ارثیه» از دیگر آثار او در سینمای ایران است.
وی همچنین در تعداد زیادی از سریالهای تلویزیونی به ایفای نقش پرداخته است که علاوه بر «سمندون» و «خانه سبز» میتوان به «سوختهدلان»، «فروشگاه»، «همه فرزندان من»، «خانه آرزوها»، «رانتخوار کوچک»، «بیگناهان»، «هوش سیاه» و «دردسرهای عظیم 2» اشاره کرد.
لازم به ذکر است در مراسم افتتاحیه هفتمین جشنواره فیلم شهر در تیرماه امسال مراسم نکوداشتی برای داریوش اسدزاده برگزار شد. او که در آن روزها به دلیل بیماری و کهولت سن در بیمارستان بستری بود، در پیامی تصویری از برگزارکنندگان این نکوداشت تشکر کرد. برگ آخر کتاب زندگانی هنرمند توانمند سینما تئاتر و تلویزیون در سومین روز از شهریورماه سال 1398 ورق خورد تا داریوش اسدزاده نیز به کاروان پرتعداد بزرگان هنر این سرزمین بپیوندد. روحش شاد و یادش گرامی باد.
انتهای پیام/4072/4104/پ
نظر شما