مهدی قادری
در خصوص صحبتهای اخیر آقای علمالهدی پیرامون موسیقی و اشاراتی که ایشان داشتهاند چند نکته قابل ذکر و بررسی است. اول آنکه: کلمه موسیقی اصالتاً یک واژة یونانی است و طبیعتاً در زبان عرب وجود نداشته است، اما در فرهنگ عرب به خوانندگان «مغنی» گفته میشده که برگرفته از کلمه «غنا» است و آن (به مفهوم عامیانه) چهچهزدن بوده، یا (به معنی درست) به نوعی از تحریر در آواز گفته میشود که توضیح دقیق آن در این مقال نمیگنجد. از آن جا که در پیش از اسلام مغنیگری رواج بسیار داشته (که البته در خانههای اشراف یا در محلهایی مثل کافههای امروزی رخ میداده) بحثهای حرمت موسیقی در اصل به حرمت غنا برمیگردد که البته سند قطعی مبنی بر حرام بودن آن - به معنای تام- وجود ندارد.
آنطور که در تاریخ آمده خلیفة دوم (عمر بن خطاب) با غنا مخالفت شدید داشته و در برخی متون نقل شده که ایشان حکم بر حرمت آن دادهاند. نکتة دیگر آنکه؛ به خاطر داشته باشیم که بحث موسیقی در رسالههای اکثر فقها ذیل موضوع «مکاسب» مطرح شده و اکثر احکام صادره در حرمت این موضوع، به کسب و کار از طریق موسیقی اشاره داشته و نه خود آن مثل حرام بودن خرید و فروش ساز و یا برخی احکام مشابه، و تا آن جا که میدانم پس از صفویه فقط دو فقیه به اصل موضوع موسیقی پرداختهاند که یکی فیض کاشانی است و دیگری (اگر اشتباه نکنم) علامه اصفهانی است که این دو به حرمت موسیقی رای ندادهاند.
نکته دیگر آنکه؛ از منظر فقها حرامها به دو دسته تقسیم میشوند. یکی آنهایی که فیالنفسه حرامند، مانند دزدی و دیگر آنهایی که بهواسطه یک موضوع ثانویه حرامند مثل آن که؛ اگر بر فرض در جامعهای همه افراد چاقو را برای کشتن دیگری بخرند، در آن جامعه خرید و فروش چاقو حرام خواهد بود. مثال بارز راجع به این موضوع حکم تحریم تنباکو توسط میرزای شیرازی است که به دلیل واگذاری انحصار معاملات تنباکو به یک شرکت انگلیسی صادر شد و دلالت بر حرام بودن استعمال تنباکو نمیکرد و پس از لغو امتیاز، حرمت برداشته شد. در حقیقت از حرفهای آقای علمالهدی اینطور استنباط میشود که به نظر ایشان اصل غنا نیز اشکال شرعی ندارد بلکه بهواسطه آن که در مجالس لهو (بیهوده) به کار میرفته (و میرود) حرام تلقی شده است و بهواسطه این تلقی نمیتوان حتی غنا را یکسره حرام دانست. اگر اصل مطلب سخنان ایشان را یکبار دیگر با دقت بخوانید تقریباً توضیح کاملی میدهد.