شناسهٔ خبر: 33491657 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه توسعه‌ایرانی | لینک خبر

استاد اقتصاد سیاسی دانشگاه استاکتون نیوجرسی:

جهان نمی‌تواند بدون نفت ایران سر کند

صاحب‌خبر -

رضا قریشی استاد ایرانی اقتصاد سیاسی در دانشگاه استاکتون نیوجرسی است. وی معتقد است کیش و قشم و خارک می‌توانند به راحتی جای دبی و دوحه را بگیرند و یا از آنها پیش افتند. او می‌گوید بسیاری از شرکت‌های بین‌المللی مشاق هستند که از ایران بصورت «هاب» استفاده و محصولات تولید شده در ایران را به کشورهای همسایه صادر کنند.

در ادامه مشروح گفت‌وگوی ایلنا با قریشی را می‌خوانید:

 در سال‌های اخیر همیشه مسئولان نظام بر اقتصاد بدون نفت تاکید داشتند و در شرایط کنونی و تشدید تحریم‌ها گویا فرصت مناسبی برای این موضوع رخ داده است، لطفا بفرمایید الزامات این حرکت چه می‌تواند باشد؟

 بحث «اقتصاد بدون نفت» بر پایه این اصل  بنا شده که یک اقتصاد شکوفا نباید «تک محصولی» باشد، یعنی به یک (یا چند) کالا وابسته باشد، بخصوص اگر محصولات معدنی باشند که صرفا استخراج و به صورت خام صادر می‌شوند که در آن کارآفرینی جنبه ناچیزی دارد. اینکه ایران بتواند اقتصادی شکوفا بدون اتکا به درآمد نفت داشته باشد البته خوب است، اما از این نباید نتیجه گرفت که درآمد نفت «بد» است، چیزی که متاسفانه گهگاه گفته می‌شود.

آنچه که امروز در ایران می‌گذرد یک «انتخاب» نیست بلکه اجباری تحمیل شده است. در نتیجه باید از ساز و کار برای فرو نپاشیدن اقتصاد سخن گفت نه سازوکار برای شکوفایی آن. تمام هم و غم زمامداران اقتصاد ایران آن است که چگونه از این وضعیت خارج شویم.

بارها گفته شده که معضل ریشه‌ای اقتصاد ایران آن است که «سیاست زده» است، یعنی به جای آنکه سیاست در خدمت اقتصاد باشد اقتصاد در خدمت سیاست است. مفهوم این حرف در بعد داخلی این است که به جای آنکه ضوابط اقتصادی چون هزینه، بازدهی و رقابت تعیین‌کننده تصمیم‌گیری و اختصاص منابع باشد، نزدیکی به مراکز قدرت و دولت است که «برنده» را برمی‌گزیند. نتیجه آن حیف و میل منابع، فساد و رشوه‌، باندبازی، احتکار و عدم‌شفافیت حاکم بر اقتصاد ایران است. حالا باید سازوکاری یافت تا اقتصاد را از چنگ این بلیه سیاسی آزاد کرد. پیش شرط برون رفتن از این مخمصه حل مشکلات سیاسی است.

 در زمین داخلی این ساز و کار کاهش نقش دولت و نهادهای شبه‌دولتی در امور روزمره اقتصاد، بالا بردن شفافیت، برقراری ضابطه به جای رابطه و حکومت قانون است. در زمینه خارجی هم مذاکره با کشورهای دیگر  و رسیدن به راه‌حل‌های مورد قبول طرفین است.

 آیا شما نفت را ذاتا مخرب اقتصاد می‌دانید یا اینکه ما نتوانستیم همانند کشورهایی چون نروژ استفاده بهینه از این امکان خدادادی را داشته باشیم؟

این حرف (نفت ذاتا مخرب) بدان می‌ماند که فردی ثروتی بادآورده به دست آورده و آن‌ را در راه نادرست مصرف کرده و به فساد کشیده شود و بعد نتیجه بگیریم که ثروت عامل فساد است! درآمد نفت نه تنها مخرب نیست بلکه اگر درست مصرف می‌شد (بشود) راه رسیدن به یک اقتصاد مدرن است با کمترین هزینه. این می‌تواند ما را ( تا حدی توانسته) از مشقات «انباشت اولیه» برهاند. برای آنکه یک اقتصاد بدوی به یک اقتصاد مدرن و شکوفا مبدل شود نیاز به سرمایه‌گذاری عظیم دارد. این سرمایه معمولا از طریق «اشک و آه و خون» (آنچنان که مارکس می‌گوید) کارگران انباشت می‌شود. درآمد نفت می‌تواند و باید صرف اینگونه سرمایه گذاری‌های پایه‌ای شود. در ایران، بویژه دوره آقای احمدی نژاد، صدها میلیارد دلار درآمد نفت به طرق مختلف حیف و میل شد و جز «تخریب» نتیجه‌ای به بار نیاورد. اما اشکال درآمد نفت نبود، بلکه سیاست‌های غلط داخلی بود.

 به نظر می رسد ما در سال‌هایی که در آرامش و ثبات نسبی به فروش نفت و گاز ایران می‌پرداختیم، دیپلماسی معین و مشخصی در سطح بین‌الملل برای انرژی بویژه نفت مشخص نکردیم، ارزیابی شما چه می‌تواند باشد؟

 متاسفانه ما در آن سال‌ها که به فروش نفت و گاز  می‌پرداختیم، دیپلماسی معین و مشخصی در سطح بین الملل برای انرژی بویژه نفت نداشتیم؛ جهان نمی‌تواند بدون نفت ایران زندگی کند. اگر جلوی صدور نفت ما را بگیرند اقتصاد جهان دچار بحرا‌ن‌های بزرگی می‌شود، پس ما هر کاری دلمان بخواهد می‌کنیم.

آقای اوباما مدت‌ها با مقامات سیاسی و نفتی کشورهای همسو مذاکره و تبادل نظر کرد که چگونه تحریم‌های نفتی علیه ایران را اجرایی کند که بازار جهانی نفت را به تلاطم نکشد و بالاخره به کاهش تدریجی صادرات آن تا حدود یک میلیون بشکه در روز، نه به صفر رساندن آن، رضایت داد.

 ایران برای اینکه بتواند در درآمدهای ارزی خود تنوع سازی ایجاد کند به نظر شما در چه بخش‌هایی از اقتصاد این  پتانسیل برای تعریف منبع جدید ارز آوری وجود دارد؟

پتانسیل‌های اقتصادی ایران فراوان و متنوع‌اند. برخی بنگاه‌های مشورتی سرمایه‌گذاری برای اقتصاد ایران توان جذب تا حدود ۹۰۰ میلیارد دلار سرمایه خارجی را مطرح کرده‌اند. مقولاتی نظیر توریسم یا استخراج منابع و معادن متنوع کمابیش شناخته شده‌اند. وجود یک بازار مصرفی هشتاد میلیونی با مصرف کنندگانی با سطح بالاتر از توقعات منطقه و نزدیک‌تر به جوامع پیشرفته، و مهمتر، نیروی کاری با تحصیلات و تخصص بالا در منطقه از جمله دیگر جاذبه‌های اقتصادی ایران هستند.

مهمترین جاذبه اقتصادی ایران موقعیت جغرافیایی آن است که آن را به دروازه‌ای به آسیای مرکزی و کشورهای همجوار محدود در خشکی و حتی جنوب و مرکز روسیه تبدیل کرده است. بسیاری از شرکت‌های بین‌المللی مشاق هستند که از ایران بصورت «هاب» استفاده کنند و محصولات تولید شده در ایران را به کشورهای همسایه صادر کنند.

 امارات متحده عربی یکی از سه طرف عمده تجارت خارجی ایران است. کیست که نداد نه امارات کالایی برای بازار ایران تولید می‌کند، و نه بازارش چنان بزرگ است که طرف سوم ایران باشد. چندین میلیارد دلار تجارت خارجی با امارات به این دلیل است که به دلایل سیاسی نمی‌توانیم کالاها را مستقیما وارد یا صادر کنیم و به واسطه نیاز داریم. هیچ دلیلی مانع آن نیست که کیش و قشم و خارک جای دبی و دوحه را بگیرند و یا از آنها پیش افتند.

 شما اشاره به تحریم‌های ترامپ کردید اما اخیر رییس جمهور آمریکا با رویکرد دوگانه، گاهی از مذاکره و گاهی از جنگ صحبت می‌کند. به نظر شما منظور ترامپ از این گفتارهای دوگانه چیست؟ و آیا هدف ترامپ از افزایش تحریم‌ها حرکت به سمت جنگ است؟

 ابتدا بگویم که من به دلایل مختلف با تحریم‌ها مخالفم. مهمترین دلیل آنکه این تحریم‌ها عامدانه مردم ایران و بویژه اقشار کم‌ درآمد را هدف گرفته‌اند. دولت آمریکا می‌گوید تغییر رژیم را «از طریق نظامی»نمی‌خواهد و من باور می‌کنم زیرا اولا نمی‌توانند، و ثانیا طعم تلخ ابعاد فاجعه در مورد عراق همچنان باقی است. دولت امریکا خواهان مذاکره برای «تغییر رفتار» جمهوری اسلامی است برای این کار از «فشار حداکثری» استفاده می‌کند.

درآمد نفت نه‌تنها مخرب نیست، بلکه اگر درست مصرف بشود، راه رسیدن به یک اقتصاد مدرن است با کمترین هزینه. این می‌تواند ما را (تا حدی توانسته) از مشقات «انباشت اولیه» برهاند

علاوه بر فشار بر حاکمیت، برای مذاکره نیز می‌پندارد که فشار به مردم آنها را وادار به فشار به حکومت کند. 

اینکه این سیاست جواب دهد به شدت مشکوک است اما تناقضی با گفتارهای آقای ترامپ ندارد. ایشان مدعی است که خواهان مذاکره است و تا زمانی‌ که جمهوری اسلامی از مذاکره خودداری می‌کند ایشان تحریم‌ها را ادامه داده و در صورت توان تشدید می‌کند. 

به نظر من اتفاقا تشدید تحریم‌ها به معنای ناامیدی از راه حل نظامی (یک جنگ تمام عیار به منظور تغییر رژیم) است. در هر حال امکان درگیری‌های موضعی (سهوا یا عمدا) وجود دارد و می‌تواند به درگیری‌های بزرگتر بیانجامد.

 به نظر شما ترامپ چه امتیازات اقتصادی و سیاسی می‌تواند به ایران بدهد تا ایران را متقاعد به حضور در میز مذاکره کند؟

من معتقدم که ایران برای به میز مذاکره آمدن احتیاجی به امتیازات آمریکا ندارد. ایران برگ‌های برنده خوبی دارد که اگر اراده کند می‌تواند با آنها بر سر میز مذاکره بنشیند. 

فراموش نکنیم که کشورها در روابط بین المللی «دوست و دشمن» ندارند بلکه «منافع ملی» دارند، ایران و آمریکا در برخی موارد مهم اشتراک منافع ملی دارند. مثلا هر دو خواهان حفظ امنیت کشتیرانی و ممانعت از اعمال تروریستی در خلیج فارس و تنگه هرمز هستند. 

هر دو خواهان تقویت دولت مرکزی عراق و افغانستان و مقابله با القاعده و داعش در آن کشورها هستند. و در یک رابطه معمولی (نه خوب) با آمریکا به ایران اجازه می‌دهد که از «کارت» آمریکا برای مقابله با زیاده خواهی‌های برخی کشورها استفاده کند. کاری که ترکیه و عربستان «متحدان» منطقه‌ای آمریکا می‌کنند.

البته که دو طرف اختلافات فراوانی هم دارند. اگر اختلافی نداشتند برای چه مذاکره کنند؟ بنظر من مهم است که این درک غلط که «مذاکره» را معادل «تسلیم»می‌داند از بین رفته و طرف ایرانی با اتکا به نفس و بدون ترس اگر اراده کند می‌تواند پای میز مذاکره بنشیند. 

ناگفته پیداست که آمریکا و ایران خطوط قرمزی دارند که طرف دیگر باید رعایت کند، اما تنها از طریق مذاکره مستقیم و رودررو است که این نکات مطرح می‌شوند.