دکتر عبدالرحمن حسنیفر
اینکه بالاترین مقام اجرایی کشور مهم ژاپن بعد از چهل سال به هر بهانه ای به ایران سفر میکند خود اتفاق مهمی است و نشان از اهمیت ایران در معادلات منطقه و حتی جهانی دارد. اینکه آمریکا کشور ژاپن را میانجی قرار داده که از منطقه خاورمیانه به ظاهر دور است خود نشان از اهمیت دیپلماسی در عرصه مراودات و تعاملات جهانی دارد. خصوصا اینکه کشورهای اروپایی یا کشورهای منطقه غرب آسیا مثل عمان و ترکیه و قطر واسطه این میدان نشدهاند هم خود جای تحلیل دارد. نکاتی که شاید در تصمیمگیری بهتر میتواند کمک باشد در ادامه
ارائه میشود:
۱- حضور ژاپن در ایران خود میتواند نشانگر این باشد که ژاپن به ظاهر از منطقه غرب آسیا دور است ولی عملا در این منطقه مهم و استراتژیک حضور دارد و منافع خاص خودش را نیز دنبال میکند که مثلا صلح در منطقه منافعی برای این کشور دارد. حمله به نفتکشهای این کشور در آبهای جنوبی ایران و منطقه در زمان حضور نخست وزیر ژاپن در ایران هم نشانگر نارضایتی مخالفان یا دشمنان برای بهبود اوضاع منطقه را دارد.
۲- فرصت حضور ژاپن در ایران قاعدتا و منطقا باید مغتنم شمرده شود که ظاهرا در توافقهایی که ریاست جمهوری با آنها داشته مورد نظر بوده و البته این فرصت بهتر است استمرار یابد.
۳- اینکه آمریکا یا هر کشور دیگری ژاپن را واسطه کرده که حامل پیام باشد نشان از اهمیت دیپلماسی در روابط بینالملل دارد و تصمیم گیری را باید مبتنی بر نوع تعاملات و بازیهای طرف کرد.
۴- تردیدی نیست آمریکا عملا با ایران در جنگ است و این واقعیت، سابقه طولانی دارد. اینکه بتوان ضربهها و هزینههای این جنگ را کم کرد اصلی مسلم برای سیاستمداران ایران باید باشد. چرا که سیاست، بازی شطرنج است اگر نتوان از نیروها به نحو مناسب استفاده کرد در عین داشتن آنها ممکن است کیش و بعد مات صورت گیرد. اما اگر از نیروها درست استفاده شود در عین داشتن نیروی کم هم میتوان برنده شد و طرف را کیش و مات کرد.
۵- دولتهای آمریکا نشان داده اند رفتارشان تابع منافع شان است و اهل بازی هستند ولی سوالی که باید حل شود این است که در صحنه بین الملل چه نوع تعاملی میتواند منافع ایرانیان را تامین کند؟ در حال حاضر ما با روسیه و چین و برخی کشورهای دیگر تعامل داریم. سوال این است آیا توانسته ایم منافع خود را محقق کنیم؟ منطقا این اصل مارکسیستی دیگر جواب نمیدهد که میتوان با عدم تعامل با طرفهای صاحب قدرت به اهداف ملی برسیم و بعید میدانم در ایران هم کسی طرفدار انزوا باشد اما منطقا تعامل با کشورهایی مفید است که نفع تاکتیکی و استراتژیکی برای ایران داشته باشند.
۶- تقابل ایران و آمریکا طرفهای دیگر هم دارد که باعث پیچیده شدن این موضوع شدند.عربستان و امارات از یکطرف و اسرائیل از طرف دیگر و برخی کشورهای دیگر در کنار موضوعات سوریه و یمن و لبنان و عراق باعث پیچیده شدن روابط ایران و آمریکا هستند و مطمئنا اینها تمایلی به بهبود روابط ندارند.
۷- انتظاری نمیتوان داشت با یک توافقی که سر موضوع هسته ای بین ایران و آمریکا صورت گرفته (برجام) قضیه بین آنها حل بشود که این نشانگر پیچیده بودن این موضوع است؛ بر زیر توافق زدن آن توسط دولت آمریکا نشانه دقیق آن است.هر چند این توافق گام خوبی بود اما به راحتی به هم خورد. این اتفاق نشانگر این است که مسائل بین ایران و آمریکا خیلی عمیق و بنیادی است و حتی توافق مقطعی نیز جواب نمیدهد. این زیر میز زدن میتوانست توسط ایران هم صورت گیرد که در تاریخ ایران نشانههای آن هست مثل امتیاز دارسی که توسط رضاشاه یک طرفه لغو شد.
۸- حل مسئله بین ایران و امریکا به گامهای زیادی نیاز دارد تا این جنگ طولانی بین ایران و آمریکا حل شود. شاید گام اول بازگرداندن آمریکا به برجام باشد. البته برخی معتقدند دشمنی ما با آمریکا جزو ذات جمهوری اسلامی شده است و این میتواند محل بحث و تامل باشد و موضوعی مهم است.
۹- سکوت اروپاییهایی که یک طرف توافق برجام بودند نشانه خوبی نیست و سیاستمداران و تصمیمگیران ما را باید به بازنگری و بازاندیشی وا دارد.
۱۰- دنبال کردن منافع ملی در عرصه جهانی یک اصل است و این بدست نمیآید جز با اتخاذ تصمیم درست و این کار اصلی سیاستمدار است والا او سیاستمدار نیست.
نظر شما