شناسهٔ خبر: 32939515 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: فارس | لینک خبر

به خاطر آزادی بیان،‌ کتک خوردیم

در التهابات دانشگاه تهران و در تجمعی که به بهانه اعتراض به قانون به صورت غیرقانونی برگزار شد، انتشار تصاویری از کتک‌زدن دانشجویان دختر چادری همه را بهت‌زده کرد.

صاحب‌خبر -

گروه خانواده؛ سیده راضیه حسینی: تصویر لگد زدن به یک دختر محجبه در دانشگاه،‌ شاید دورترین تصویری باشد که از یک فضای دانشگاهی بتوان تصور کرد. اما در تجمعی که با ادعای دفاع از آزادی و در اعتراض به یک قانون دانشگاهی برای رعایت پوشش برگزار شده بود،‌ دختران دانشجوی چادری کتک می‌خورند و فحش‌های رکیک می‌شنوند. مخالفان قانون حجاب که خیلی‌هایشان از پسران دانشجو بودند، به دانشجویان دختر محجبه فحش می‌دادند و منتظر می‌ماندند تا کوچکترین واکنش و عکس‌العملی را بهانه زد و خورد کنند و از معرکه فیلم بگیرند.

روایت «ف.ص» دانشجوی دانشکده هنر که در جریان التهابات چند روز پیش دانشگاه تهران، مورد ضرب و شتم قرار گرفته را بخوانید.

 

حضور پررنگ پسران دانشجو در تجمع اعتراض به حجاب

محل تجمع قرار بود دانشکده هنر باشد. اما جمعیت عملاً سمت چهار راه مسجد و در اطراف دانشکده فنی جمع شده بودند. وقتی به آنجا رسیدیم، چهره‌های دانشجویان هنر را خیلی کم دیدیم. پنج سال در این دانشکده حضور داریم و فعالیت می‌کنیم؛ به همین خاطر خیلی کم پیش می‌آید ما بچه‌های هنر یکدیگر را نشناسیم اما آن روز خیلی‌ها را نمی‌شناختیم. عجیب‌تر از آن، تعداد زیاد پسران دانشجویی بود که در اعتراض به حجاب در تجمع حضور داشتند.

 

 

بچه‌هایی که روزه‌دار بودند،‌ تشنگی امان‌شان را برید و زیر آفتاب نای ایستادن نداشتند. با این وجود تمام تلاش‌شان را برای آرام‌نگه‌داشتن جو انجام می‌دادند. کار به درگیری کشید و حرف‌های تند و پرتنش، تبدیل به زد و خورد فیزیکی شد که تصویر کتک‌خوردن دانشجوی دختر چادری مربوط به همین زد و خوردها بود.

 

فقط مخالفان حجاب حق حرف زدن دارند!

 معاون فرهنگی دانشگاه که آمد، جمعیت را به سمت دانشکده هنرهای زیبا برد تا دانشجوها در سالن اجتماعات جمع شوند و به‌ نوبت حرف‌های‌شان را مطرح کنند. اما یک‌دفعه اعلام کرد فقط دانشجوهای معترض به حجاب می‌توانند در جلسه حضور داشته باشند و تلاش کرد با این بهانه که با دانشجویان بسیجی‌، موافق است و خود قرار است حرف آن‌ها را بزند، بچه‌هاى بسیجى را قانع کند که نیازی به حضورشان در جلسه نیست.

اما به نظر ما منطقی نبود که به عده‌ای از دانشجویان (معترضین) اجازه حرف زدن بدهند و برای بقیه حق اظهارنظر قائل نباشند. با این‌ وجود در نهایت ناباورى، دانشجویان معترض به حجاب وارد سالن شدند و  پشت سر آن‌ها عده‌ای از دانشجویان زنجیره‌اى تشکیل دادند تا اجازه ندهند کسی از مخالفین به معترضین وارد سالن شود!‌

 

آزادی بیان به قیمت کتک‌خوردن

ما خودمان با اینکه دانشجوی دانشکده هنر بودیم و درباره این تجمع و رعایت حجاب، حرف داشتیم اما پشت حلقه بسته‌ای که دانشجویان دیگر ساخته بودند، پشت در سالن اجتماعات حبس شده بودیم تا معترضین حرف و نظر خودشان را به اسم دانشجویان دانشگاه تهران بیان کنند. بدون اینکه ما،‌ حق حرف زدن که بماند، حتی حق حضور در سالن را پیدا کنیم. جلوی من چند دختر ایستاده‌ بودند و دست‌هایشان را محکم به هم گره‌کرده بودند و نمى‌گذاشتند ما از جای‌مان تکان بخوریم. تلاش می‌کردیم راهی باز کنیم و رد شویم اما اجازه نمی‌دادند و بهانه‌شان هم این بود که ما را نمی‌شناسند!‌ با هر سختی بود از حلقه بسته آن‌ها رد شدیم اما یکی از همان دخترها از پشت من را گرفت و با دوستش به شکل وحشتناکی شروع کرد به کتک زدن من. دوستانم در سمت دیگر زنجیره تشکیل‌شده ایستاده بودند و من تنها مانده بودم. تا اینکه یک نفر کمک کرد و توانستم خودم را نجات دهم.

 

حمله به دختران چادری به فحش‌های رکیک تبدیل شد

خودمان را به جلوی سالن رساندیم. درها را بسته بودند و جمعیت جلوی در فشرده بود. تا اینکه بالاخره یکی از درها باز شد و توانستیم وارد شویم. وارد سالن که شدیم، هجمه‌ها به دختران چادری،‌ به شکل فحش‌های رکیک در آمد. بدترین اهانت‌ها را می‌شنیدیم اما کافی بود کوچک‌ترین عکس‌العمل یا اعتراضی نسبت به برخوردها و فحاشی‌ها  نشان دهیم تا هوچیگری و فیلم گرفتن را شروع کنند. تنها راهی که داشتیم این بود که نشنیده بگیریم و رد شویم. در فضایی که همه از آزادی بیان دم می‌زدند و با ادعای دفاع از آزادی تجمع کرده بودند، با فحش و کتک و لابی با مسئولین دانشگاه، حق حرف زدن را از ما گرفته بودند. اما تمام تلاش‌مان را کردیم که خودمان را به یکی از مسئولین دانشگاه برسانیم و حداقل حرف‌هایمان در مورد غیرقانونی بودن تجمع و بیانیه‌اى که خوانده مى‌شد به او بگوییم و کمترین خواسته خودمان را در مورد اینکه حداقل به ما هم اجازه حرف زدن بدهید، مطرح کنیم.

 

قول دادند به ما هم اجازه حرف زدن بدهند

میان فحاشی‌ها خودمان را به یکی از مسئولین دانشگاه رساندیم و گفتیم در این سالن خیلی‌ها دانشجوی دانشگاه تهران نیستند. بعضیى از معترضین، دانشجوی امیرکبیر بودند. بعضی هم اصلاً دانشجو نبودند. جلوی در ورودی کارت دانشجویی را چک نمی‌کردند و خیلی‌ها از بیرون از دانشگاه آمده‌ بودند. اما آن روز آن‌ها حق حرف زدن در سالن اجتماعات را داشتند و این حق از من که دانشجوی هنر هستم گرفته‌ شده است. می‌خواستند بیانیه بخوانند؛ همان بیانیه‌ای که روزهای قبل در دانشگاه پخش کرده بودند و همه آن را خوانده بودند و درباره‌اش شنیده بودند. هدف این بود که در یک سالن اجتماعات رسمی، بیانیه را بخوانند و فیلم بگیرند و تمام این‌ها را به اسم دانشجویان دانشگاه تهران تمام کنند.

 به یکى از مسئولین دانشگاه گفتیم این بیانیه‌‌اى که خوانده مى‌شود غیرقانونی است و محتواى بیانیه  همان چیزى است که دانشجوها آن را هفته پیش در دانشگاه پخش کرده‌اند. همان را بخوانید. چرا به اجازه مى‌دهید در سالن اجتماعات و به صورت رسمى این بیانه غیرقانونى خوانده شود و به آن مشروعیت می‌دهید؟ در جواب به ما گفتند که اجازه نمى‌دهند بیانیه خوانده شود و حتما به ما هم اجازه حرف زدن مى‌دهند!

 

مدعیان آزادی بیان با گوش‌های بسته

رفتیم کمى عقب‌تر از جمعیت ایستادیم درحالی‌که روی قول آقایان حساب کرده بودیم. نماینده‌ای که خود را یک دانشجوی مستقل معرفی کرد، شروع به خواندن بیانیه عیناً از روی متن کرد. درحالی‌ که عضو انجمن صنفی بود. و به همین راحتی دو نفر از مسوولین دانشگاه که قرار بود به ما تریبون بدهند نیز زیر قول‌شان زدند. بیانیه را خواندند، فیلم گرفتند و این فیلم چند ساعت بعد از «بی‌بی‌سی»، «صدای آمریکا»،‌ «ایران اینترنشنال» و «آمدنیوز» و امثالهم پخش شد.

 

 

بیانیه خواندن‌ که تمام شد، دست و جیغ زدن را شروع کردند اما تا بلندگو به نماینده بسیج رسید، همه به سرعت از سالن خارج شدند! بدون اینکه حتی بشنوند ما چه می‌خواهیم بگوییم؟ و ما ماندیم و سالن‌ سید مرتضی آوینی و آن‌هایی که مدام شعار آزادی بیان می‌دادند حتی حاضر نشدند حرف‌های ما را بشنوند.

 

انتهای پیام/

نظر شما