به گزارش
ایکنا؛ امروز ۱۷ دیماه سالگرد درگذشت فردی است که جوانمردی و پهلوانی در ورزش با او زاده شد. جهانپهلوان غلامرضا تختی و یا به قول مردم کوچه و بازار «آقا تختی»؛ قهرمانی که مردم برای دیدنش صف میکشیدند و برای پیروزیاش نذری میدادند.
غلامرضا تختی، شهریورماه ۱۳۰۹ در محله خانیآباد واقع در جنوب تهران متولد شد. او دو برادر و دو خواهر داشت که همه آنها از او بزرگتر بودند. تختی تحصیلات ابتدایی را در دبستان حکیم نظامی تهران گذراند و پس از گذراندن اول متوسطه در دبیرستان منوچهری تهران، ترک تحصیل کرد. در سال ۱۳۲۷ به خدمت سربازی رفت و در ۲۵ مهر همان سال در اداره راهآهن استخدام شد.
تختی همراه کار، ورزش زورخانهای و کشتی پهلوانی را نزد پهلوان سیدعلی حقشناس، پهلوان اول ایران و پایتخت آموخت. او در سال ۱۳۲۹ در ۲۰ سالگی به عضویت باشگاه پولاد درآمد و به صورت حرفهای زیر نظر حبیبالله بلور، کشتی آزاد را برای شرکت در مسابقات قهرمانی آغاز کرد. در همان سال نخستین قهرمانی کشور خود را کسب کرد.
تختی در رقابتهای قهرمانی کشور طی سالهای ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۸هشت بار قهرمان کشور شد. او در سال ۱۹۵۱ در مسابقات قهرمانی جهان هلسینکی در دسته ۷۹ کیلو به مدال نقره رسید، وی و سه عضو تیمملی کشتی در دیگر اوزان، برندگان اولین مدالهای بینالمللی تاریخ کشتی ایران بودند. او سال بعد در المپیک هلسینکی مدال نقره خود را در ۲۲ سالگی تکرار کرد. چهار سال بعد در المپیک ۱۹۵۶ ملبورن در یکوزن بالاتر؛ ۸۷ کیلوگرم، بهتر ظاهر شد و به همراه امامعلی حبیبی، نخستین مدالهای طلای تاریخ ورزش ایران در المپیک را کسب کردند.
تختی در مسابقات قهرمانی جهان ۱۹۵۹ تهران، ۱۹۶۱ یوکوهاما و ۱۹۶۲ تولیدو به ترتیب به دو مدال طلا و یک مدال نقره رسید. در المپیک ۱۹۶۰ رم هم با ۵ پیروزی با ضربه فنی و یک شکست با امتیاز از عصمت آتلی ترک، مدال نقره وزن ۸۷ کیلو را گرفت. وی که کشتی را از میانوزن آغاز کرده بود با افزایش وزن خود به دستههای بالاتر رفته و از سال ۱۹۶۲ به دسته ۹۷ کیلوگرم پا گذاشت، اما مشخص شد که رقابت در این وزن برای قهرمان پا به سن گذاشته دشوار است و او در المپیک ۱۹۶۴ توکیو با شکست از احمد آئیک ترک و مساوی با سعید مصطفایف بلغار به مقام چهارم قناعت کرد.
وایکینگ پالم سوئدی، عادل آتان ترک، بوریس کولایف روس، پت بلر آمریکایی، دیتریش آلمانی، ویچزیستیوک روس، عصمت آتلی ترک، حسن کنگور ترک، الکساندر مدوید بیلورس از شوروی و احمد آئیک ترک مهمترین رقیبان تختی در ۱۴ سال حضور وی در عرصه بینالمللی بودند. تختی همچنین سه بار قهرمان کشتی پهلوانی و پهلوان اول ایران شده بود.
قهرمانی و مدالهای رنگارنگ تختی نبود که نام او را ماندگار کرد، این مرام و منش پهلوانی او بود، همان منشی که او را واداشت در جریان کشتی با رقیبی با دست آسیبدیده کاری با دست آسیب دیده او نداشته باشد و خود را نه پهلوان ایران که پهلوان جهانیان کند، این همان جهان پهلوانی اساطیری بود که سالها گمگشته مردم ایران بود و کلبه احزانشان را در آن سالهای سیاه پس از کودتای ۲۸ مرداد گلستان کرد.
منشی که او را واداشت در جریان زلزله بوئینزهرا در میان بازار تهران صندوق به گردن اندازد و بلندگو به دست گیرد و کمک جمع کند و همراه دیگر پهلوانان و قهرمانان آن را با دوچرخه به بوئین زهرا برده و به فریاد مردم بی فریاد رس و ماتم زده بوئینزهرا برساند.
این همان منشی است که سالها قبل پوریای ولی نامی از همین تبار نیز از آن پیروی میکرد. مرامی که از سیره امیر مؤمنان پیروی میکرد و در تاریخش چشمی به پهلوانان اساطیری، چون رستم، گودرز، گیو و اسفندیار داشت.
۵۱ سال از آن روزی که اعلام شد، پهلوان تختی، زندگی را برای همیشه بدرود گفته، گذشته، اما برای مردم ایران «پهلوانان نمیمیرند» و همان است که امروز، همچنان نام تختی بر زبانها و تصویر تختی بر دیوار خانهها باقی مانده، چنانکه او هنوز همان غلامرضای ۲۰ سالهایاست که برای نخستین بار سکوی نخست را در کشتی ورزش اول کشور کسب کرد.
گرچه در ضربالمثلهای ایرانی میگویند: «پهلوان زنده را عشق است»، اما تختی این ضربالمثل را نقض کرد و پس از فقدانش، بیشتر در قلبها نفوذ کرد. او پهلوانی بود که نمرد، اما خضر نبود.
جهانی که پهلوان داشته باشد برای مردم با همه سختیها و مشقتهایش قابل تحمل است. این را مرگ جهانپهلوان بیشتر نشان داد زمانی که هواداری کرمانشاهی پس از شنیدن مرگ «آقا تختی» بر دیواری نوشت، «جهان، بیجهان پهلوان، ماندنی نیست».
غلامرضا تختی، شهریورماه ۱۳۰۹ در محله خانیآباد واقع در جنوب تهران متولد شد. او دو برادر و دو خواهر داشت که همه آنها از او بزرگتر بودند. تختی تحصیلات ابتدایی را در دبستان حکیم نظامی تهران گذراند و پس از گذراندن اول متوسطه در دبیرستان منوچهری تهران، ترک تحصیل کرد. در سال ۱۳۲۷ به خدمت سربازی رفت و در ۲۵ مهر همان سال در اداره راهآهن استخدام شد.
تختی همراه کار، ورزش زورخانهای و کشتی پهلوانی را نزد پهلوان سیدعلی حقشناس، پهلوان اول ایران و پایتخت آموخت. او در سال ۱۳۲۹ در ۲۰ سالگی به عضویت باشگاه پولاد درآمد و به صورت حرفهای زیر نظر حبیبالله بلور، کشتی آزاد را برای شرکت در مسابقات قهرمانی آغاز کرد. در همان سال نخستین قهرمانی کشور خود را کسب کرد.
تختی در رقابتهای قهرمانی کشور طی سالهای ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۸هشت بار قهرمان کشور شد. او در سال ۱۹۵۱ در مسابقات قهرمانی جهان هلسینکی در دسته ۷۹ کیلو به مدال نقره رسید، وی و سه عضو تیمملی کشتی در دیگر اوزان، برندگان اولین مدالهای بینالمللی تاریخ کشتی ایران بودند. او سال بعد در المپیک هلسینکی مدال نقره خود را در ۲۲ سالگی تکرار کرد. چهار سال بعد در المپیک ۱۹۵۶ ملبورن در یکوزن بالاتر؛ ۸۷ کیلوگرم، بهتر ظاهر شد و به همراه امامعلی حبیبی، نخستین مدالهای طلای تاریخ ورزش ایران در المپیک را کسب کردند.
تختی در مسابقات قهرمانی جهان ۱۹۵۹ تهران، ۱۹۶۱ یوکوهاما و ۱۹۶۲ تولیدو به ترتیب به دو مدال طلا و یک مدال نقره رسید. در المپیک ۱۹۶۰ رم هم با ۵ پیروزی با ضربه فنی و یک شکست با امتیاز از عصمت آتلی ترک، مدال نقره وزن ۸۷ کیلو را گرفت. وی که کشتی را از میانوزن آغاز کرده بود با افزایش وزن خود به دستههای بالاتر رفته و از سال ۱۹۶۲ به دسته ۹۷ کیلوگرم پا گذاشت، اما مشخص شد که رقابت در این وزن برای قهرمان پا به سن گذاشته دشوار است و او در المپیک ۱۹۶۴ توکیو با شکست از احمد آئیک ترک و مساوی با سعید مصطفایف بلغار به مقام چهارم قناعت کرد.
وایکینگ پالم سوئدی، عادل آتان ترک، بوریس کولایف روس، پت بلر آمریکایی، دیتریش آلمانی، ویچزیستیوک روس، عصمت آتلی ترک، حسن کنگور ترک، الکساندر مدوید بیلورس از شوروی و احمد آئیک ترک مهمترین رقیبان تختی در ۱۴ سال حضور وی در عرصه بینالمللی بودند. تختی همچنین سه بار قهرمان کشتی پهلوانی و پهلوان اول ایران شده بود.
قهرمانی و مدالهای رنگارنگ تختی نبود که نام او را ماندگار کرد، این مرام و منش پهلوانی او بود، همان منشی که او را واداشت در جریان کشتی با رقیبی با دست آسیبدیده کاری با دست آسیب دیده او نداشته باشد و خود را نه پهلوان ایران که پهلوان جهانیان کند، این همان جهان پهلوانی اساطیری بود که سالها گمگشته مردم ایران بود و کلبه احزانشان را در آن سالهای سیاه پس از کودتای ۲۸ مرداد گلستان کرد.
منشی که او را واداشت در جریان زلزله بوئینزهرا در میان بازار تهران صندوق به گردن اندازد و بلندگو به دست گیرد و کمک جمع کند و همراه دیگر پهلوانان و قهرمانان آن را با دوچرخه به بوئین زهرا برده و به فریاد مردم بی فریاد رس و ماتم زده بوئینزهرا برساند.
این همان منشی است که سالها قبل پوریای ولی نامی از همین تبار نیز از آن پیروی میکرد. مرامی که از سیره امیر مؤمنان پیروی میکرد و در تاریخش چشمی به پهلوانان اساطیری، چون رستم، گودرز، گیو و اسفندیار داشت.
۵۱ سال از آن روزی که اعلام شد، پهلوان تختی، زندگی را برای همیشه بدرود گفته، گذشته، اما برای مردم ایران «پهلوانان نمیمیرند» و همان است که امروز، همچنان نام تختی بر زبانها و تصویر تختی بر دیوار خانهها باقی مانده، چنانکه او هنوز همان غلامرضای ۲۰ سالهایاست که برای نخستین بار سکوی نخست را در کشتی ورزش اول کشور کسب کرد.
گرچه در ضربالمثلهای ایرانی میگویند: «پهلوان زنده را عشق است»، اما تختی این ضربالمثل را نقض کرد و پس از فقدانش، بیشتر در قلبها نفوذ کرد. او پهلوانی بود که نمرد، اما خضر نبود.
جهانی که پهلوان داشته باشد برای مردم با همه سختیها و مشقتهایش قابل تحمل است. این را مرگ جهانپهلوان بیشتر نشان داد زمانی که هواداری کرمانشاهی پس از شنیدن مرگ «آقا تختی» بر دیواری نوشت، «جهان، بیجهان پهلوان، ماندنی نیست».
نگارش یاسر مختاری
انتهای پیام
انتهای پیام
نظر شما